محمد بن عَجْلان. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محمد بن عَجْلان.

241محمد بن عَجْلان.

( - 148 ه . ق ).

كنيه: ابوعبدالله.

نسب: قرشي.

لقب: مدني.

طبقه: پنجم.

پدرش از راويان حديث ابو هريره و خود، مولاي فاطمه دختر عتبه بود (1) كه در دوران سلطنت عبدالملك بن مروان به دنيا آمد.

گفته اند كه دوران جنيني محمّد بيش از سه سال بود و پس از شكافتن شكم مادر و در حالي كه دندان هاي او روييده بود، به دنيا آمد!.و ي كه محاسن خود را به رنگ زرد مي آراست، مردي عبادت پيشه و از كساني بود كه به شكوهِ دانش و زيور عمل آراسته بود.

ابن مبارك وي را - كه در مسجد رسول خدا(ص)، در مدينه، داراي حلقه تدريس بود (2) و نيز فتوا مي داد - شايسته ترين دانشمند مدينه دانسته و او را چون ياقوتي درخشان در ميان دانشمندان آن جا خوانده است.

يحيي بن سعيد قطّان با وي در سال 144 ه . ق . ديدار كرد و از او حديث شنيد.و ي كه در نگاه مردم مدينه همانند حسن بصري در چشم بصريان، ارجمند بود در شمار دانشمنداني بود كه با نفس زكيّه در مدينه به پا خاستند و چون جعفر بن سليمان پس از شكست قيام خواست تا دست او را به گناه همراهي با نفس زكيّه از تن جدا كند، ناله هاي مردم مدينه را - كه بر در خانه اش گرد آمده بودند - شنيد و از او درگذشت. (3) .

طبقه و منزلت روايي محمد .

به رغم سكوت رجاليون شيعي درباره او، همه رجاليون اهل سنّت، چون: احمد بن حنبل، عجلى، ابن حبّان، ابن معين، نسائي و يعقوب بن شيبه او را كه از راويان طبقه پنجم است، توثيق كرده اند.

ابن حجر و حاكم نيشابوري تنها نارسايي حديث او را سستي وي در حفظ حديث و خلط روايت هاي ابوهريره دانسته اند و از اين روى، ذهبي حديث او را فروتر از حديث صحيح و از گونه حديث حسن خوانده است.

برقي و شيخ طوسي او را در شمار صحابه امام باقر (ع)ياد كرده اند. شيخ طوسي او را در شمار صحابيان امام صادق (ع)نيز نام برده است. (4) .

او از راويان بسياري چون: پدرش عجلان، انس بن مالك، زيد بن اسلم، سعيد بن ابي سعيد مَقْبُرى، ابو الزِّناد عبدالله بن ذكوان، نافع غلام ابن عمر، يحيي بن سعيد انصاري و ابواسحاق سبيعي روايت كرده است و راوياني انبوه، از جمله: سفيان ثورى، سفيان بن عيينه، شعبة بن حجّاج، صالح بن كَيْسان، عبداللّه بن مبارك، عبدالعزيز بن مسلم، محمد بن عمر واقدى، يحيي بن سعيد قطّان، ليث بن سعد و مالك بن انس از او روايت كرده اند.

نويسندگان صحاح ششگانه اهل سنّت - جز بخاري كه حديث هاي او را در ميان احاديث معلّقه كتاب خود و نيز در كتاب القراءة خلف الإمام آورده است - روايت هاي او را نقل كرده اند. در كافي نيز يك روايت از او نقل شده است. (5) .و ي در سال 148 ه . ق . در مدينه و در آغاز دهه پاياني سلطنت منصور عبّاسى، درگذشت. (6) .

منابع ديگر

الطبقات الكبري 5/ 306؛ كتاب التاريخ الكبير 1/ 196؛ تاريخ الثقات 410؛ رجال برقي 9؛ تاريخ طبري 7/ 599، 604 و 605؛ الجرح والتعديل 4/ ق 1/ 49؛ مقاتل الطالبيّين 189 و 193؛ رجال صحيح مسلم 2/ 199؛ رجال طوسي 135، 295؛ تهذيب الاسماء واللغات ق 1/ ج 1/ 87؛ تاريخ الاسلام 9/ 280؛ سير اعلام النبلاء 6/ 317؛ العبر في خبر من غبر 1/ 162؛ ميزان الاعتدال 3/ 644؛ تهذيب التهذيب 9/ 341؛ تقريب التهذيب 2/ 190؛ منهج المقال 305؛ مجمع الرجال 5/ 259؛ شذرات الذهب 1/ ج 1/ 224؛ جامع الرواة 2/ 148؛ تنقيح المقال 3/ 150؛ معجم رجال الحديث 16/ 278 و 279؛ قاموس الرجال 8/ 268 (چاپ قديم).

1. بيشتر رجاليون چنين گفته اند، تنها ابن سعد در الطبقات الكبري و ذهبي در سير اعلام النبلاء و ميزان الاعتدال، پدرش عجلان را مولاي فاطمه دانسته اند. ابن عماد حنبلي (ولاء) او را با قريش دانسته است كه اگر چنين باشد، ولاء او بايد از نوع ولاء حلف باشد نه ولاء عتق.

2. ذهبي در سير اعلام النبلاء، اين حلقه را حلقه اي بزرگ دانسته است.

3. گفته اند كه وي پس از فرمان جعفر بن سليمان به بريدن دست او، هيچ نگفت و مي ديدند كه تنها لب هاي خود را تكان مي دهد، گويا كه دعايي زير لب مي خواند!.

4. گفتني است كه در ميان صحابه امام صادق (ع)از دو (محمد بن عجلان) نام برده اند؛ شخصيّت در دست ترجمه را با لقب هاي (مدنى) و (قرشى) از ديگري كه (كوفى) و(مولاي بني هلال) بود، تميز داده اند.

آيةاللّه خوئي با اشاره به اين كه نام (محمد بن عجلان) در سند پانزده روايت - بدون ذكر لقب و به طور مطلق - آمده است، در تطبيق آن بر يكي از اين دو راوي ترديد كرده است.

5. بنابر گزارش ذهبي از حاكم نيشابورى، مسلم تنها سيزده حديث، - به عنوان استشهاد و نه احتجاج - از او نقل كرده است. ونك الكافي 5/ 488؛ مستدركات علم رجال الحديث 7/ 206 وتهذيب الكمال 26/ 102.

6. تاريخ خليفه 343؛ كتاب الثقات 7/ 387؛ الكامل في التاريخ 5/ 589.

/ 160