يحيي بن سعيد بن قيس. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يحيي بن سعيد بن قيس.

266يحيي بن سعيد بن قيس.

(حدود 70 - 143 ه . ق).

كنيه: ابوسعيد، ابونصر.

نسب: نَجّاري.

لقب: انصارى، مدني.

طبقه: پنجم.

بنا به گفته ذهبي وي پيش از سال هفتاد هجري و در زمان حكومت عبداللّه بن زبير، از كنيزي (ام ولد) در مدينه چشم به جهان گشود. وي از نوادگان مالك بن نجّار است، به همين جهت به نجّارى، شهرت دارد. بَني نجّار طايفه اي محترم و خوش نامِ مدينه بودند. پيامبر(ص) نيز هجرت خود را در طايفه ايشان به پايان رساند و در خانه يكي از آنان منزل كرد. در روايتي از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: (بهترين خانه هاي انصار خانه فرزندان نجّار است.) (1) .

پدرش سعيد و جدش قيس هر دو از راويان حديث هستند. واقدي نام قيس را در ميان منافقان مدينه آورده است، ليكن وى، هر چند در آغاز منافق بود، اما توبه كرد و مدت ها مؤمن زيست. از سعيد بن قيس، غير از يحيي دو پسر به نام سعد و عبد ربّه به جاي ماند كه هر دو از راويان طبقه چهارم و پنجم حديث و از تابعين بوده اند و هر دو در زمان حيات او درگذشتند. (2) .و ي فقيه و از دانشمندان نامىِ مدينه و مفتي آن ديار و نيز قاضي آن جا در روزگار وليد بن يزيد بن عبدالملك بود. در اين زمان به همراه انس بن مالك يك بار به شام رفته است. (3) در عصر منصور دوانيقي به عراق احضار و عهده دار منصب قضاي شهر هاشميه شد. (4) پس از آن نيز مدتي در حيره (سه ميلي كوفه) (5) قاضي بود. (6) .

طبقه و منزلت روايي يحيي .

او از طبقه راويان پنجم و از تابعيان است. رجاليان اهل سنّت از جمله: احمد بن حنبل، نسائى، يحيي بن معين، ابوزرعه، ابن عيينه، ابوحاتم رازى، ابن سعد و ذهبي او را مأمون، ثقه، ثبت و حجّت خوانده اند.

در ميان رجاليان شيعى، شيخ طوسي او را در شمار اصحاب امام صادق (ع)وابن داوود در قسم اول كتاب اش از وي ياد كرده است. علامه حلي و مامقاني وي را ضعيف دانسته اما آية الله خوئي او را توثيق كرده است.

يزيد بن هارون مي گويد: من سه هزار حديث از يحيي بن سعيد حفظ كرده بودم، امّا به سبب بيماري نيمي از آن ها را فراموش كردم. بنا به گفته بُخارى، از وي حدود سيصد حديث به جاي مانده است. او از امام سجّاد (ع) امام صادق (ع) محمّد بن حنفيّه، انس بن مالك، سائب بن يزيد، ابوامامة بن سهل، سعيد بن مسيّب، محمّد بن منكدر و گروهي ديگر روايت كرده است و مالك، شعبه، سفيان ثورى، سفيان بن عيينه، يحيي بن سعيد قطّان و بسياري ديگر از او روايت كرده اند. بنا به گفته ذهبى، حديث مشهور (اِنّما الأعمال بالنيّات) از دويست طريق از وي نقل شده است. (7) .

نكته قابل توجه اين كه برخي مانند آية الله خوئى، يحيي را در دو عنوان جداگانه ذكر كرده و پنداشته اند كه يحيي بن سعيد، فردي جز يحيي بن سعيد بن قيس است، (8) در حالي كه با دقّت در طبقه روايي و نيز مشايخ روايت و راويان او روشن مي شود كه وي شخصي دوّمي است كه در منابع روايي گاهي بدون ذكر نام جدّش ياد شده است. نيز پر واضح است كه يحيي بن سعيد بن فيض در كلام علامه حلّى (9) و محقّق اردبيلي كه در عنوان جداگانه اي آمده، همان يحيي بن سعيد بن قيس است نه شخص ديگر. به هر حال؛ روايات او در كتاب هاي شيعي و سنّي مانند: صحيح بخارى، صحيح مسلم، كتاب الخصال، تهذيب الأحكام و الاستبصار آمده است. (10) .و ي از طريق محمد حنفيّه از علي بن ابي طالب (ع)از رسول گرامي اسلام (ص)روايت مي كند كه فرمود: (زماني كه اُمّت من به پانزده چيز عمل كنند، گرفتار بلا خواهند شد.

پرسيدند آن ها چيستند.

فرمود: ثروتمندان تهي دستان را از غنايم بي بهره كنند، مالِ به امانت سپرده شده را براي خود ضبط كنند؛ مردان از همسران خويش پيروي كرده و عاق مادران گردند، به دوستان خويش احسان و به پدران جفا، افراد پست و شرور را به سبب ترس، احترام كنند؛ در مساجد آوازها بلند شود؛ جامه ابريشمين به تن كنند، زنانِ آوازخوان براي خود برگزينند؛ وسايل لهو و لعب (تار و تنبك و ...) به كارگيرند و آخرين ها اوّلين ها را لعن كنند. آن گاه بايد در انتظار آمدن بادهاي سرخ، خسوف يا مسخ شدن افراد باشند. (11) .

او سرانجام در سال 143 ه . ق . در زمان خلافت منصور دوانيقي در شهر هاشميه (از نواحي كوفه) وفات يافت. (12) .

منابع ديگر

التاريخ الكبير 8/ 275؛ صحيح البخاري 1/ 1 و 3/ ح 3579؛ الجرح والتعديل 4/ ق 2/ 147؛ كتاب الثقات 5/ 521؛ رجال صحيح مسلم 2/ 241؛ رجال طوسي 333؛ الكامل في التاريخ 5/ 274 و 511؛ رجال ابن داوود 374؛ تذكرة الحفّاظ 1/ 137؛ تاريخ الاسلام 9/ 331؛ تهذيب التهذيب 11/ 221؛ تقريب التهذيب 2/ 348؛ تنقيح المقال 3/ 317؛ قاموس الرجال 9/ 412 (چاپ قديم)؛ مستدركات علم رجال الحديث 8/ .

1. صحيح مسلم 4/ 2511، صحيح بخاري 3/ ح 3579 و سيره ابن هشام 2/ 140.

2. الاصابة 5/ 261؛ تقريب التهذيب 1/ 287 و 470؛ جمهرة انساب العرب 349 و المعارف 480.

3. مختصر تاريخ دمشق 27/ 265.

4. المعارف 480 و تاريخ بغداد 14/ 102.

5. معجم البلدان 2/ 328.

6. سير اعلام النبلاء 5/ 476.

7. صحيح البخاري 1/ ح 1و54 و سير اعلام النبلاء 5/ 469 و 476.

8. معجم رجال الحديث 20/ 52 و 53.

9. جامع الرواة 2/ 329 و خلاصة الاقوال 264.

10. نك: تهذيب الاحكام 9/ 314 و الاستبصار 4/ 163و صحيح البخاري 1/ ح 1 و 54.

11. كتاب الخصال 2/ 500 و بحار الانوار 6/ 310.

12. . مختصر تاريخ دمشق 27/ 265، شذرات الذهب 1/ ق 1/ 212و تهذيب الكمال 31/ 358.

/ 160