عبداللّه بن شدّاد بن هاد. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبداللّه بن شدّاد بن هاد.

174عبداللّه بن شدّاد بن هاد.

( - پس از 81 ه.ق).

كنيه: ابوالوليد.

نسب : ليثى، كنانى، عُتْواري.

لقب: مدنى، كوفى، عربي.

طبقه: دوم (مُخَضْرم).

عبداللّه يكي از بزرگان تابعين و از فقهاي شيعي آنان به شمار مي رود. (1) پدرش شدّاد، يكي از اصحاب پيامبر(ص) است كه پس از جنگ خندق در همه غزوات پيامبر حضور داشت و هم پيمان بني هاشم بود.

مادرش سَلمي (خواهر اسماء بنت عميس، همسر جعفر بن ابي طالب) است كه پس از شهادت حمزه، عموي پيامبر(ص) به همسري شدّاد در آمد و عبداللّه از وي متولّد شد.

او هر چند در زمان پيامبر(ص) زاده شد، امّا آن حضرت را نديد. از اين رو ابن حجر نام او را در ميان (مُخضرميان) آورده. نووي تصريح مي كند كه : رواياتِ وي از رسول خدا(ص) به صورتِ مرسل است.

در اين كه (هاد) لقبِ اسامه (جدّ عبداللّه) است يا لقبِ عمرو (پدر جدّ وى)، اختلاف نظر وجود دارد، ولي پدر عبداللّه با عنوان شداد بن هاد شناخته مي شود. از آن رو جدّ يا پدر جدّ او را (هاد) لقب دادند كه شب ها كنار در خانه اش براي راهنمايىِ ميهمانان يا عابران آتش مي افروخت. و ازآن جهت او را (عُتْوارى) مي خوانند كه علاوه بر ليث و كنانه، عُتواره نيز از نياكان وي بوده است.

هر چند پدر وي از مدينه به كوفه كوچ كرد و در آن جا ساكن شد، ليكن اوغالباً ميان مدينه و كوفه در آمد و شد بود. در عصر خلافت امام علي بن ابي طالب (ع)به جمع ياران خاص آن حضرت پيوست و همراه آن حضرت در جنگ با خوارج، شركت كرد. (2) .

پس از شهادت اميرمؤمنان (ع) به مدينه آمد و عايشه را ملاقات كرد و در پاسخ سؤال وي از ذوالثُّدَيّه (3) ، به بيان علل قتل خوارج و ديگر حوادث واقعه نهروان پرداخت، كه جهت رعايت اختصار، از نقل متن روايت خود داري مي شود. (4) .

ابن عساكر مي نويسد: عبداللّه براي ملاقات با معاويه، به شام رفت و با او ديداركرد.

عبداللّه و اهل بيت (ع)

متأسفانه ابعاد زندگىِ اين تابعي بزرگ چون ديگر ياران خاص و شيعيان امام علي (ع)به خوبي روشن نيست، ليكن اسناد و مدارك موجود، به روشني بر رابطه استوار وي با اهل بيت (ع)گواهي مي دهد.

ازآن چه گذشت معلوم شد كه وي در كنار كساني چون عبداللّه بن عباس، به ياري امام علي (ع)در جنگ با نهروانيان رفت و يكي از ياران بابصيرت و آگاه آن حضرت در اين نبرد بود.

پس از شهادت آن حضرت، معاويه به مقابله با نشر فضايل آن حضرت پرداخت و اعلام كرد: هر كس در مناقب علي (ع) چيزي روايت كند، در امان نيست.

عبداللّه با شنيدن اين خبر، گفت : دوست داشتم منبري برايم فراهم شده و روي آن از صبح تا ظهر به بيان فضايل علي (ع)بپردازم، سپس به قتل برسم. (5) .

صدوق، حاكم حسكاني و ابن شهر آشوب به نقل از كتاب الفضائل عكبرى، از عبداللّه بن شداد روايت كرده كه عبداللّه بن عباس گفت: براي علي (ع)هيجده فضيلت بود كه اگر جز يكي از آن ها را نداشت، نجات مي يافت، و ازاين امّت، كسي جز او اين فضايل را ندارد. (6) .

كشي وابن شهر آشوب به دو طريق از امام صادق (ع)وآن حضرت از پدران خود نقل مي كند: مردي از شيعيان اميرمؤمنان (ع)تب شديدي گرفته بود؛ حسين بن علي (ع)به عيادت او رفت و با ورود آن حضرت، تب به كلّي فرو نشست. آن گاه مرد بيمار گفت: من به حقانيّت شما و منزلت شما، معترف و خرسندم و مي دانم كه حرارت تب از شما مي گريزد.

سپس امام حسين (ع)فرمود: خداوند چيزي را نيافريده مگر آن كه به اطاعتِ ما مأمور كرده است. در اين هنگام حضرت، تب را ندا كرد - و ما بدون آن كه شخص را ببينيم، صدايي شنيديم كه مي گفت: لبيّك - و فرمود: مگر اميرمؤمنان (ع)به تو دستور نداد كه جز بر دشمن يا گنه كاري كه مي خواهي كفاره گناهانش شوى، نزديك مشو پس به او چرا اين مرد همان عبداللّه بن شداد بن هاد ليثي بود. (7) .

ازاين روايت معلوم مي شود كه وي از ياران و دوستان امام حسين (ع)نيز بوده و از منزلتِ رفيع اهل بيت، آگاهي كامل داشته و از گناه نيز پاك بوده است.

از آن چه گذشت و نيز طبق اظهار ابن حجر و بعض ديگر، معلوم مي شود كه عبارت تهذيب الكمال، دالّ بر تصريح ابن سعد بر عثماني بودن وى، نادرست و اشتباه است. (8) .

طبقه و منزلت روايي عبداللّه .

او از طبقه دوم راويان حديث است. شيخ طوسي او را از اصحاب امام علي (ع)و برقي وي را از خواص اصحاب آن حضرت دانسته اند. علامه حلّي و ابن داوود، ضمن اشاره به اين مطلب، او را در شمار راويان معتبر آورده اند.

مامقاني و آية اللّه خوئي با اشاره به روايت ملاقات امام حسين (ع)با وى، تصريح مي كنند كه روايت ياد شده بر عدالت و ستايش وي دلالت دارد.

اصحاب حديث و رجال اهل سنّت، ضمن اشاره به تشيّع وى، به اتفاق اورا توثيق كرده و ناقل احاديث زيادي دانسته اند كه بر چنين اتفاقى، نووي و ذهبي تصريح دارند. (9) .

روايات او در صحاح سته و نيز در منابع روايي شيعه، مانند: كتاب الخصال، مناقب ابن شهر آشوب، من لايحضره الفقيه وتهذيب الاحكام آمده است. در اين روايات، او به صورت ارسال از پيامبر(ص) و نيز از امام علي (ع)عمر بن خطّاب، عبداللّه بن عباس، ام سلمه، عائشه و ديگران روايت مي كند.

طاووس بن كيسان، عامر شعبى، عبدالمك بن اعين، رِبعي بن حراش، حكم بن عتيبه، عبداللّه بن شبرمه و سعد بن ابراهيم از او روايت كرده اند.

او در قيام عبدالرّحمن بن محمد بن اشعث بر ضد عبدالملك بن مروان و حجّاج بن يوسف ثقفي همراه قاريان شركت كرد و آنان با لشكري كه عبدالملك به ناحيه (ديرالجماجم) - واقع در هفت فرسخي كوفه به طرف بصره - فرستاده بود، درگير شدند و پس از چند بار شكست سپاهِ عبدالملك، سرانجام ابن اشعث شكست خورد، امّا عبداللّه و عبدالرحمن بن ابي ليلي از روي اسب به داخل دُجيل (10) يا خندقي كه در ديرالجماجم بود افتادند و به قتل رسيدند. اين واقعه پس از سال 81ه.ق. اتفاق افتاد. (11) .

منابع ديگر

تا ريخ خليفة بن خيّاط 221 - 218؛ ؛ تاريخ الثقات 261؛ المعارف 282؛ رجال برقي 4؛ الجرح والتعديل 2/ ق 2/ 80؛ رجال طوسي 47؛ اسدالغابه 2/ 389 و3/ 183؛ تهذيب الاسماء واللغات ج 1/ ق 1/ 272؛ خلاصة الاقوال 104؛ رجال ابن داوود 206؛ تاريخ الاسلام 3/ 591 - 57؛ تقريب التهذيب 1/ 422؛ الاصابة 5/ 60؛ جامع الرواة 2/ 492؛ وسائل الشيعه 20/ 237؛ تنقيح المقال 2/ 188؛ قاموس الرجال 6/ 400(چاپ جديد)؛ الغدير 3/ 93؛ معجم رجال الحديث 10/ 217.

1. الطبقات الكبري 5/ 61 و تهذيب التهذيب 5/ 252.

2. الطبقات الكبري 5/ 61؛ و تاريخ بغداد 9/ 473.

3. ابن منظور ذيل واژه (ثدى) مي نويسد: ذُوالثُّدَيَّة و ذواليُدَيَّة، نام (ثُرمُله) است . او را از آن جهت چنين لقب دادند كه دستش به اندازه پستان كوتاه بود ( لسان العرب 2/ 89).

4. تاريخ بغداد 9/ 473 و مختصر تاريخ دمشق 12/ 256,255.

5. مناقب آل ابي طالب 2/ 391؛ سير اعلام النبلاء 3/ 489 و شرح نهج البلاغه 4/ 73.

6. كتاب الخصال 2/ 509؛ شواهد التنزيل 1/ 23 - 22ومناقب آل ابي طالب 2/ 6.

7. اختيارمعرفة الرجال / ش 141 ومناقب آل ابي طالب 4/ 58.

8. نك: الطبقات الكبري 5/ 61؛ تهذيب الكمال 15/ 84 و تهذيب التهذيب 5/.

9. تهذيب الاسماء واللغات ق 1/ ج 1/ 272و سير اعلام النبلاء 3/ 489.

10. دُجيل، نهري است كه از شمال بغداد سرچشمه گرفته و از ميان تكريت و پايين سامرا عبور مي كند. اين نهر پس از آبياري سرزمين هاي اطراف، سرانجام به دجله مي ريزد ( معجم البلدان 2/ 443).

11. الطبقات الكبري 5/ 61، كتاب الثقات 5/ 20 و تاريخ بغداد 9/ 474.

/ 160