فاطمة بنت الحسين بن علىّ (ع) - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فاطمة بنت الحسين بن علىّ (ع)

216فاطمة بنت الحسين بن علىّ (ع)

(پس از 50 - 117 ه . ق).

كنيه: .

نسب: هاشميّه، قرشيّه.

لقب: مدنيّه.

طبقه: چهارم.

مادرش (امّ اسحاق) دختر طلحة بن عبيد اللّه تيمى، پيش از ازدواج با امام حسين (ع)همسر امام حسن (ع)بود كه از آن حضرت سه فرزند به نام هاى: حسين، طلحه و فاطمه (س) به دنيا آورد. (1) پس از شهادت حسن بن علي (ع)به همسري امام حسين (ع)درآمد و از وي به اين فاطمه، حامله شد. (2) فاطمه با پسر عمويش حسن بن حسن (ع)(مثنى) ازدواج كرد. هنگامي كه حسن بن حسن (ع)براي خواستگاري وي نزد عمويش امام حسين (ع)آمد آن حضرت فرمود: هر كدام از آن دو (سكينه وفاطمه) را مي خواهي به همسري برگزين. او شرمگينانه سر به زير انداخت و چيزي نگفت. آن گاه، امام حسين (ع)فرمود: من فاطمه را براي تو برمي گزينم، چرا كه او به مادرم زهرا شبيه تر است. (3) .

نتيجه اين ازدواج سه پسر به نام هاى: عبداللّه (معروف به عبدالله محض)، ابراهيم (معروف به غَمْر) و حسن (معروف به مثلث) و دو دختر به نام هاى: زينب و ام كلثوم بوده است. (4) فاطمه همراه شوهرش حسن بن حسن در واقعه كربلا حضور داشت و پس از شهادت پدر بزرگوارش در ميان ديگر اسيران خاندان امام حسين (ع)به كوفه و سپس به شام رفت. شوهرش نيز كه در ميان كشته ها بي رمق افتاده بود، توسط شخصي به نام اسماء بن خارجه نجات يافت.

هنگامي كه اسيران را نزد عبيدالله بن زياد، حاكم كوفه بردند، آنان را در مسجد كوفه جاي دادند و مردم را گردآوردند. فاطمه خطبه اي ايراد كرد و پس از حمد و ثناي پروردگار و سلام و درود بر پيامبر(ص) به شرح واقعه سوزناك كربلا وكيفيت شهادت امام حسين (ع)و ياران او پرداخت. شيون و زاري حاضران برخاست. آن گاه خطاب به كوفيان گفت: اي مردم كوفه، اي مردمان حيله گر! ... ما اهل بيتي هستيم كه از آزمون الهي سرفراز برآمديم ... خداوند ما را كرامت بخشيد و به وسيله پيامبرش برتري داد، امّا شما تكذيب كرديد و ريختن خون ما را حلال دانستيد و اموال ما را به غارت برديد ... آن گونه كه جدّ ما را كشتيد، شمشيرهاي شما از خون ما اهل بيت به سبب كينه اي كه از سابق داشتيد آغشته است.... (5) .

او يك بار ديگر در شام، يزيد را رسوا كرد و در جمع اسيران و درباريان گفت: اي يزيد! دختران پيامبر(ص) در نزد شما دربند واسيرند. (6) .

شيخ مفيد بخشي از ماجراي مجلس يزيد را از زبان فاطمه نقل كرده است و نيز روايت مي كند كه بعدها فاطمه فرزندش را به همراهي با امام سجّاد (ع)توصيه كرد. (7) .

فاطمه پس از آزادي همراه ديگر اسيران به مدينه بازگشت. شوهرش حسن بن حسن (ع)در سال 79 ه . ق . درگذشت و او به رغم ميل باطني اش با عبداللّه بن عمرو بن عثمان بن عفّان ازدواج كرد و از وي دو پسر به نام هاى: قاسم و محمد معروف به (ديباج) را به دنيا آورد. (8) .

پس از وفات عبداللّه بن عمرو، عبدالرحمن بن ضحّاك بن قيس كه از طرف يزيد بن عبدالملك والي مدينه بود از وي خواستگاري كرد، امّا فاطمه خواسته او را نپذيرفت. عبدالرحمن او را تهديد كرد و پيغام داد كه در صورت نپذيرفتن همسري او، پسرش عبدالله محض را به اتّهام شراب خواري شلاق خواهد زد. فاطمه با فرستادن نامه اي نزد خليفه در شام از دست وي شكايت كرد و يزيد بن عبدالملك ضحّاك را از ولايت مدينه عزل ومبلغ چهل هزار دينار جريمه كرد و او را شهق زد. و در شهر گردانيد. (9) سرانجام عبدالرحمن بن ضحّاك به فقر گرفتار شد و در اواخر عمر دست گدايي به سوي مردم دراز مي كرد.

طبقه و منزلت روايي فاطمه.

و ي از راويان طبقه چهارم به شمار مي رود و روايات اش در منابع اهل سنّت، از جمله سنن ابوداوود، سنن ترمذى، سنن نسائى، سنن ابن ماجه، مسند احمد بن حنبل و شواهد التّنزيل و در منابع شيعى، در تفسير فرات كوفي و بحار الانوار آمده است. (10) .

در ميان دانشمندان اهل سنّت، ابن حبّان بستي فاطمه را در كتاب الثّقات خود آورده و ابن حجر نيز او را توثيق كرده است. رجال شناسان شيعي درباره جرح يا تعديل وي سخني نگفته ولي ازوي تجليل و تكريم نموده اند.

فاطمه از پدر بزرگوارش امام حسين (ع)و برادر ارجمندش امام سجّاد (ع)و عمّه اش زينب كبري به صورت مسند و از جده اش فاطمه زهرا (ع) عائشه، ابن عبّاس، اسماء دختر عميس به صورت مرسل روايت كرده است و از وي امام باقر (ع)و نيز ابراهيم، حسن، عبدالله فرزندان اش از حسن بن حسن مثنى، سليمان بن ابي مغيره عبسى، سهل بن يوسف بن سهل، شيبة بن نعامه، فرزندش محمد بن عبدالله بن عمرو (معروف به ديباج) روايت كرده اند.و ي از طريق پدرش امام حسين (ع)روايت مي كند كه رسول خدا(ص) به علي (ع)دستورداد: تا به منبر رود و بگويد: (كسي كه از مزد كارگري بكاهد جايگاه اش جهنّم است. كسي كه خود را جز به آباء و اجدادش منتسب كند جايگاه اش جهنّم است، عاق والدين اهل دوزخ است.) حضرت نيز چنين كرد. در اين ميان شخصي از مقصود و تأويل اين جملات پرسيد. اميرمؤمنان جريان را به پيامبر(ص) گزارش داد آن حضرت سه مرتبه فرمود: واي بر قريش از تأويل اين جملات. سپس فرمود: (مراد از اجير، منم كه خداوند دوستي ام را بر همگان واجب كرده است؛ آنان كه مزد رسالت را كه همان دوستي و مودّت (11) اهل بيت (ع)است نداده و با آنان دشمني مي ورزند به عذاب الهي گرفتارند. من و تو پدران اين امت و سرپرستان ومولاي آنان هستيم ....) (12) .و ي نيز از طريق ام كلثوم دختر فاطمه زهرا از فاطمه دختر پيامبر(ص) روايت كرده است كه خطاب به مهاجر و انصار فرمود: آيا گفتار رسول خدا(ص) را فراموش كرديد كه در غديرخم فرمود: (كسي كه من مولاي اويم علي مولاي اوست.) هم چنين او خطاب به علي (ع)فرمود: (تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسي هستى!) (13) .تا ريخ وفات فاطمه دختر امام حسين (ع)به درستي روشن نيست، ابن حجر مي گويد: وفات او بعد از سال 100 ه . ق . و در روزگار پيري او بوده است، (14) امّا ابن جوزي تصريح مي كند كه: وي در سال 117 ه . ق . در مدينه وفات يافته است. (15) .

منابع ديگر

الطبقات الكبري 2/ 246؛ المعارف 213 و 200؛ كتاب الثقات 5/ 300؛ الاغاني 17/ 25، 21/ 114، 116؛ كشف الغمه 2/ 251؛ تذكرة الخواص 195 ؛ مناقب آل ابي طالب 4/ 34 و 85؛ عمدة الطالب 117؛ اعيان الشيعة 44/ 5 ؛ الغدير 3/ 137 و 271؛ مستدركات علم رجال الحديث 8/ 592؛ الاحتجاج 2/ 104 (چاپ جديد).

1. الارشاد 2/ 20.

2. المعارف 233.

3. الارشاد 2/ 25و الاغاني 16/ 142.

4. عبدالله، ابراهيم و حسن هر سه در زندان هاشميّه به دستور منصور دوانيقي كشته شدند (مقاتل الطالبيّين 127).

5. الاحتجاج 2/ 104 (چاپ جديد)؛ بحار الانوار 45/ 110 و نك: اعلام النساء 4/ 44.

6. نك: الاغاني 21/ 116؛ تهذيب الكمال 35/ 256 و اعيان الشيعة 8/ 388.

7. لباب الانساب 1/ 351.

8. الارشاد 2/ 121 و 140.

9. الطبقات الكبري 8/ 474. ابن اثير مي نويسد: عبدالرحمن بن ضحاك در مدت ولايتش همه انصار مدينه را آزار داد. از اين رو شاعران به هجو و رسوا كردن او پرداخته ومردان صالح وي را سرزنش كرده اند (الكامل في التاريخ 5/ 114).

10. شواهد التنزيل 1/ ح 597؛ تفسير فرات 85 - 86؛ سنن ابن ماجة 1/ ح 771؛ سنن ترمذي 2/ ح 314 و مسند احمد 6/ 283 (چاپ قديم).

11. شورى، آيه 23. (قُلْ لا أسئَلكُم عَلَيهِ أجْراً إلاّ المَوَدَّةَ فِي القُرْبَى).

12. تفسير فرات كوفي 85 - 86 و بحار الانوار 40/ 59.

13. الغدير 1/ 197.

14. ابن حبّان عمر او را نزديك به نود سال دانسته وابن حجر نيز اين قول را از او نقل كرده است كه با سال تقريبي ولادت و مرگش سازگار نيست. نك: كتاب الثقات 5/ 301؛ تهذيب التهذيب 12/ 443 و تقريب التهذيب 2/ 609.

15. تذكرة الخواص 251 و نك: منتهي الآمال 1/ 854.

/ 160