ثابت بن اسلم. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ثابت بن اسلم.

39ثابت بن اسلم.

( - 123/ 127ه.ق).

كنيه: ابومحمد.

نسب: بنانى، قرشي.

لقب: بصري.

طبقه: چهارم.

وي از طايفه سعد بن لُؤي بن غالب است.فرزندان سعد را به لحاظ نام مادرشان (بنانه)، بناني لقب داده اند.

بدون شك ثابت بن اسلم غير از ثابت ابوفضاله صحابي است كه در ركاب علي بن ابي طالب (ع)در صفين به شهادت رسيده است، چنان كه اطلاق لقب بناني بر اين صحابه نيز نا تمام است و كسي جز شيخ او را با چنين لقبي ياد نكرده است (1) .

ثابت، فردي عابد، شب زنده دار و سحرخيز بود. او آن چنان به نماز علاقه داشت كه مي گفت: خداوندا اگر كسي را در قبر توفيق نمازش داده اى، به من نيز اين توفيق را عطا فرما. وي در مدت يك شبانه روز قرآن را ختم مي كرد.

هميشه روزه داشت و از خوف خدا به شدت مي گريست. معالج چشم اش گفت: گريه براي چشم ات زيان آور است. پاسخ داد: چشمي كه نگريد به چه كار آيد و از معالجه چشم صرف نظر كرد. در نماز شب آيه: (اَكَفَرْتَ بِالَّذي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفةٍ ثُمَّ سَوّاكَ رَجُلاً ) (2) را تكرار مي كرد و مي گريست. ابونعيم از وي روايت مي كند كه پهلوي هر ستون مسجد جامع يك قرآن تلاوت كرده و گريسته ام.

از اين كه نويسندگان اهل سنت، به مذهب وي اشاره نكرده اند مي توان گفت او سني است. روايت آتي كه از وي نقل مي شود، اين حدس را تقويت مي كند چرا كه از آن روايت به خوبي پيداست كه ثابت، اهل بيت را نمي شناخته و روايت اش از امام سجاد(ع) معلول يك ملاقات ناگهاني بوده است.

طبقه و منزلت روايي ثابت. و ي از طبقه چهارم و از تابعين به شمار مي رود. بسياري از علما و دانشمندان اهل سنت، مانند: احمد بن حنبل، احمد عجلى، نسائى، ابوحاتم رازى، ابن عدى، ابن سعد، ذهبي و ابن حجر هر كدام به نحوي او را تمجيد و توثيق كرده اند. ابونعيم از انس روايت مي كند كه ثابت از گنجينه هاي نيكي است و ذهبي او را الگو و پيشواي اهل علم و عمل مي داند (3) .

شيخ طوسي بدون اشاره به وثاقت و مذهب ثابت، وي را از اصحاب امام سجاد(ع) مي داند.و ي از كساني چون: عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبير، انس بن مالك، ابو برزه اسلمي و عمر بن ابي سلمه مخزومي روايت كرده است. راويان او عبارتند از: قتاده، عطاء بن ابي رباح، ابن جدعان، حماد بن ثابت و بسياري ديگر.

روايات او در صحيح بخاري و مسلم و ترمذي و نسائي آمده است، ليكن در جوامع روايي شيعه نام او به چشم نمي خورد.

ثابت مي گويد: همراه جماعتي چون: ايوب سجستانى، عتبه، حبيب فارسي و مالك بن دينار جهت زيارت خانه خدا به مكه آمديم، مردم را در مضيقه بي آبي و خشكسالي يافتيم. زايران كعبه و اهل مكه از ما خواستند كه دعا كنيم و از خداوند آب بخواهيم. به كنار خانه خدا آمده و پس از طواف، با حالت گريه و خضوع از خداوند درخواست نموديم كه مردم را سيراب كند، ليكن اجابت نشديم. ناگهان جواني به سوي ما آمده و همه ما را به نام صدا زد. گفتيم: لبيك سعديك، فرمود: آيا در ميان شما كسي نيست كه محبوب خدا باشد گفتيم: اي جوان! وظيفه ما دعاست و استجابت از آن خداست. فرمود: دور شويد اگر در ميان شما دوستي براي خدا بود، اجابت مي شديد. پس كنار كعبه آمد و به سجده افتاد. شنيدم در سجده مي گفت: آقاي من! تو را به حق دوستي ات با من، اينان را سيراب گردان . هنوز دعاي جوان به پايان نرسيده بود كه باران همانند آب از دهانه مشك جاري شد. گفتم: اي جوان! از كجا دانستي خدا تو را دوست دارد، فرمود: اگر دوستم نداشت به زيارت خود نمي خواند وقتي به زيارت خود دعوتم نمود دانستم كه دوستم دارد و از او خواستم تا آن كه اجابت نمود.

آن گاه در حالي كه اشعاري در معرفت خدا و تقوا مي سرود، از ما خداحافظي كرد. از اهل مكه پرسيدم او كيست گفتند: علي بن حسين بن علي بن ابي طالب (ع)است (4) .

ثابت بن اسلم بناني در سال 123 يا 127ه.ق. در زمان فرمانروايي خالد بن عبدالله در عراق و در 86 سالگي وفات يافت (5) .

منابع ديگر

المستدرك 3/ 131؛ تذكرة الحفاظ 125؛ حلية الاولياء 2/ 318؛ ميزان الاعتدال 1/ 362؛ رجال طوسي 85؛ تهذيب التهذيب 2/ 2؛ جامع الرواة 1/ 134؛ بحار الانوار 48/ 50؛ اعيان الشيعه 4/ 6؛ الغدير 5/ 37 و 7/ 373؛ موسوعة رجال الكتب التسعة 1/ 212.

1. تنقيح المقال 188/ 1؛ قاموس الرجال 2/ 266 و معجم رجال الحديث 384/ 3.

2. كهف 18/ 37.

3. تهذيب الكمال 342/ 4؛ لسان الميزان 187/ 7؛ الطبقات الكبري 232/ 7؛ تقريب التهذيب 115/ 1 و سير اعلام النبلاء 220/ 5.

4. الاحتجاج 149/ 2 و بحار الانوار 50/ 48.

5. المعارف 209؛ الطبقات الكبري 7/ 233 و كتاب الثقات 4/ 89.

/ 160