ابان بن ابي عيّاش. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابان بن ابي عيّاش.

3
ابان بن ابي عيّاش.

( - 138ه.ق).

كنيه: ابواسماعيل.

نسب: عبدي.

لقب: بصرى، فقيه، زاهد.

طبقه: پنجم.

نام پدر ابان، فيروز يا دينار است. خود وي كه ظاهراً ايراني است از مواليان طايفه عبد قيس است. اين طايفه به وجود ابان در ميان ديگر مواليان خود افتخار مي كردند.

او به كثرت عبادت و زهد مشهور است. شب ها را در حال نماز صبح مي كرد و روزها را روزه مي گرفت.

برخي وي را شيعي دانسته و لحنِ سخنِ مخالفان درباره وي را مؤيد نظريه خود دانسته اند، چنانچه مامقاني مي نويسد: او در اواخر عمر، مستبصر شد و به مذهب حق در آمد (1) .

سليم بن قيس كه از اصحاب خاص اميرمؤمنان (ع)بود به دنبال تصميم حجاج بر قتل وي به ايران آمد و در منزل ابان پناهنده شد و كتاب حديث خود را به او سپرد.

طبقه و منزلت روايي ابان.

اسحاق بن ابي اسرائيل وي را طاووس قُرّاء معرفي كرده است. شيخ طوسي نام او را در ميان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعيف خوانده است.

علامه اميني در الغدير به استناد كتاب تهذيب التهذيب، او را در فهرستِ دروغ گويان و جاعلان حديث ياد كرده است (2) .

برقي او را در زمره آن عده از اصحاب امام باقر(ع) آورده كه در شمار اصحاب امام حسن (ع)امام حسين (ع)و امام سجاد(ع) نيز ذكر شده اند. (3) .

با اين كه اكثر رجاليون اهل سنت وي را متروك و ضعيف دانسته اند،سَلَم علوي وي را موثق دانسته و گفته است كه من خود شاهد بودم ابان شب ها زير نور چراغ از انس بن مالك حديث مي نوشت. (4) .

ابو زرعه مي گويد: او در روايت حديث دروغ نمي گفت، بلكه پس از آن كه احاديثي از انس بن مالك و شهر بن حوشب و حسن بصري مي شنيد، آنان را با يك ديگر خلط كرده، راويان هر يك را اشتباهاً جابه جا ذكر مي كرد. (5) .

ابن عدي با اين كه وي را ضعيف شمرده، ليكن متهم به كذب نكرده است و ضعف روايات اش را ناشي از خلط و اشتباه و يا كذب راويان وي مي داند. (6) .

ابن حبان خلط وي را در مواردي مي داند كه او نادانسته كلام حسن بصري را به جاي احاديث نبوىْ آورده است. (7) بر اين اساس، سفيان ثوري وي را در روايت حديث فراموش كار خوانده است. (8) .

سيد محسن عاملي درباره او مي گويد: تضعيف وي نزد رجاليون شيعه مستند به تضعيف ابن غضائري است كه قابل اعتنا نيست، چنانچه تضعيفش نزد رجاليون اهل سنت به جهت نقل روايات غير معروف و مخالف مذاهب فقهي آنان است (9) .

او از كساني چون: امام حسن(ع)، امام حسين(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، سليم بن قيس، انس بن مالك، حسن بصرى، ابراهيم نخعي و خليد عصري روايت مي كند.و از وي كساني چون: عمربن أُذينه، ابراهيم بن عُمَرِ يمانى، ابراهيم بن ابي بكر شامى، ابراهيم بن عبدالحميد بن ذي حمايه و عمران قطان روايت كرده اند.و ي كه از روات طبقه پنجم است، رواياتش در برخي جوامع روايىِ سني و شيعى، مانند سننِ ابي داوود و كافىِ كليني آمده است.

ابان از عبدالله بن جعفر طيار نقل مي كند: (روزي من به اتفاق امام حسن(ع)، امام حسين(ع)، عبدالله بن عباس، اسامة بن زيد و عمروبن ام سلمه نزد معاويه بوديم به او گفتم: اي معاويه، از پيامبر(ص) شنيدم فرمود: ولايت من بر مؤمنان از ولايت خودشان بالاتر است، من از مؤمنان به خودشان اولي هستم و پس از من، برادرم علي و پس از او، حسن بن علي و پس از او حسين بن علي و بدين ترتيب تا امام زمان(عج) را نام برد. سپس عبدالله حاضران را بر درستي سخنان خود شاهد گرفت و آنان بر صدق وي شهادت دادند (10) .و ي سرانجام به سال 138 ه.ق. درگذشت (11) .

منابع ديگر.

الجرح و التعديل 1/ ق 1/ 295؛ الكافي 1/ 529؛ اختيار معرفة الرجال / ش 167؛ كتاب التاريخ الكبير 1/ 454؛ رجال طوسي 36.10 و190؛ رجال ابن داوود 245؛ كتاب الضعفاء والمتروكين 45؛ خلاصة الاقوال 2/ 206؛ مجمع الزوائد 143.3 و 201؛ تاريخ الاسلام 9/ 55؛ تهذيب التهذيب 1/ 97؛ تقريب التهذيب 1/ 31؛ الوجيزة 4؛ منهج المقال 15؛ قاموس الرجال 1/ 71(چاپ قديم)؛ موسوعة رجال الكتب التسعة 1/ 47؛ معجم رجال الحديث 1/ 141.

1. اعيان الشيعه 102/ 2 و تنقيح المقال 3/ 1.

2. الغدير 209/ 5.

3. رجال برقي 9.

4. ميزان الاعتدال 10/ 1 و15.

5. تهذيب الكمال 19/ 2.

6. الكامل في ضعفاء الرجال 381/ 1.

7. كتاب المجروحين 96.

8. ميزان الاعتدال 10/ 1 و15.

9. اعيان الشيعة 102/ 2.

10. الكافي 529/ 1.

11. تهذيب التهذيب 1/ 99؛ اعيان الشيعه 2/ 102و الغدير 5/ 209 .

/ 160