يزيد بن هارون بن زاذان.
271يزيد بن هارون بن زاذان.(118 - 206 ه . ق).كنيه: ابوخالد.نسب: سُلَمي.لقب: واسطي.طبقه: نهم.جدّ وي (زاذى) يا (زاذان) مولاي (اُمّ عاصم) همسر عُتبة بن فرقد از قبيله (بني سُلَيم) است و بدين جهت او را (سُلَمى) ناميده اند. وي در اصل، اهل بُخارا است، امّا در شهر واسط (1) زيسته و به واسطي معروف است. او از دوران كودكي به كسب دانش پرداخت و در شمار دانشمندان نامي عصر خويش قرار گرفت. ابوخالد در حالي كه به مقام علمي بالايي دست يافت، در عبادت و شب زنده داري وامر به معروف و نهي از منكر و خلاصه در عبادات فردي و اجتماعي سرآمد بود. احمد بن سنان مي گويد: (هيچ دانشمندي را در باره نماز مانند يزيد بن هارون نديده ام؛ هنگامي كه به نماز مي ايستد گويي ستوني است ثابت و استوار.) پس از اداي نماز مغرب به نافله مي پرداخت تا هنگام نماز عشا و پس از به جا آوردن نماز ظهر به نافله و نماز مستحبي ادامه مي داد تا آن كه وقت نماز عصر فرا رسد و هيچ گاه از خواندن نماز خسته نمي شد و او خود مي گفت: هرگز شب را نخوابيده ام. در اواخر عمرش كه نابينا شده بود در پاسخ حسن بن عرفه كه پرسيد: چشمان زيبايت را چه كردى گفت: گريه هاي سحرگاهان آن ها را از من گرفت.يزيد بن هارون مي گفت: دوست ندارم قرآن حفظ كنم، زيرا از مخالفت با آن بيم ناكم و مي ترسم مشمول حديث رسول گرامى (ص)باشم كه در باره خوارج فرمود: آنان قرآن را آن گونه تلاوت مي كنند كه از حنجره هايشان نمي گذرد و از دين چنان مي رهند كه تير از كمان. (2) .و ي براي نشر حديث و معارف اسلامي به بغداد سفر كرد، امّا به واسط برگشت و تا آخر عمر آن جا زيست.او از چنان موقعيت علمي و اجتماعي بهره مند بود كه مأمون، خليفه مقتدر عباسي مي گفت: اگر يزيد بن هارون نبود مخلوق بودن قرآن را رسماً اعلام مي كردم.برخي گفتند: آيا از ابوخالد واهمه دارى!.او گفت: اگر ابوخالد مخالفت كند فتنه و آشوب به وجود آيد. يزيد بن هارون معتقد بود: كسي كه قرآن را مخلوق بداند كافر است. (3) .طبقه و منزلت روايي يزيد.
و ي از راويان طبقه نهم و مورد توثيق و ستايش رجاليون اهل سنت است و از وي به عنوان امام، ثقه، ثبت، صدوق و كثير الحديث نام برده و به حافظه خوب و قوي او اشاره كرده اند. يزيد مي گويد: 25000 حديث را با سندهاي شان حفظ كرده ام و از محدثان شام بيست هزار حديث فرا گرفته ام . رجاليّون شيعي به جرح يا تعديل وي اشاره نكرده و مامقاني او را مجهول دانسته است.لازم به يادآوري است كه يزيد بن هارون از وقتي كه نابينا شد براي خواندن نوشته هاي خويش از كنيز خود كمك مي گرفت و او برايش مي خواند؛ به همين جهت يحيي بن معين به روايات او اعتماد نداشت. روايات او در منابع اهل سنّت مانند: صحيح مسلم، صحيح بخاري و شواهد التنزيل و منابع شيعي مانند:الكافى، كتاب الخصال، كتاب الامالي (مفيد) و تهذيب الاحكام آمده است. او در اين روايات از امام صادق (ع)و ابان بن عيّاش، ابان بن يزيد عطار، ابراهيم بن سعد زهرى، اسماعيل بن يحيي بن طلحه، حجاج بن ارطاة، اصبغ بن زيد ورّاق و بسياري ديگر روايت كرده است. و ابراهيم بن يعقوب جوزجانى، احمد بن ابراهيم دورقى، احمد بن حنبل، حسن بن راشد، حسن بن علي خهل، حسين بن منصور نيشابورى، سفيان بن وكيع و بسياري ديگر از او روايت كرده اند. (4) .ابوخالد از امام صادق (ع)روايت مي كند: (كشاورزان، گنج هاي مردم اند و آفريده پاكيزه و گواراي خدا را كشت مي كنند. آنان در روز قيامت در بهترين جاي گاه و نزديك ترين منزل به پروردگارند و (مبارك) ناميده مي شوند.) (5) ابوخالد، با سه واسطه حديث (ثقلين) را نيز از رسول خدا(ص) روايت كرده است. (6) .سرانجام وي در روز سه شنبه اول ماه ربيع الثاني سال 206 ه . ق . در زمان خلافت مأمون در حالي كه بيش از 88 سال داشت در واسط وفات يافت. (7) .منابع ديگر
كتاب التاريخ الكبير 8/ 368؛ المعارف 515؛ الجرح والتعديل 4/ ق 2/ 295؛ رجال صحيح البخاري 2/ 810؛ رجال صحيح مسلم 2/ 365؛ الكامل في التاريخ 6/ 362؛ تذكرة الحفاظ 1/ 317؛ تاريخ الاسلام 14/ 454؛ العبر 1/ 275؛ تهذيب التهذيب 11/ 366؛ تقريب التهذيب 2/ 372؛ شذرات الذهب 2/ 16؛ تنقيح المقال 3/ 328؛ معجم رجال الحديث 20/ 120؛ قاموس الرجال 9/ 451؛ مستدركات علم رجال الحديث 8/ 266.1. اين شهر در سال 84 تا 86 ه . ق . به دستور حجّاج بنا گرديد. فاصله آن از چهار طرف با شهرهاي بصره، كوفه، مدائن و اهواز چهل فرسخ است و به اين علت آن را (واسط) ناميده اند. معجم البلدان 5/ 347 - 353.2. تاريخ بغداد 14/ 314.3. همان 342.4. الكافي 5/ 261؛ كتاب الخصال 254، 312 و 471؛ كتاب الامالي (مفيد) 78 و شواهد التنزيل ح 6، 10، 652 و 653.5. الكافي 5/ 261.6. سير اعلام النبلاء 9/ 365.7. الطبقات الكبري 7/ 315؛ تاريخ خليفه 388؛ كتاب الثقات 1/ 623 و تهذيب الكمال 32/ 269.