محمد بن مُنْكَدر بن عبداللّه.
246محمد بن مُنْكَدر بن عبداللّه.
(حدود 60 - 130 ه . ق).
كنيه: ابوعبداللّه، ابوبكر.
لقب: مدني.
نسب: قرشى، تيمي.
طبقه: سوم.
محمد از قبيله بني تيم بن مرّه ساكن مدينه است كه در سال 60 ه . ق . يا اندكي پس از آن به دنيا آمد. نوشته اند كه پدرش منكدر به جهت خويشاوندي با عائشه، نزد وي رفت و از او به منظور سر و سامان يافتن زندگي اش كمك خواست عائشه وعده داد كه اگر پولي به او رسيد مشكل منكدر را حل كند. در همان روز اتفاقاً از ناحيه معاويه مالي به عائشه رسيد و او مبلغ ده هزار درهم نزد منكدر فرستاد و او با اين پول كنيزي خريد؛ ابوبكر، محمد و عمر از اين كنيز زاده شدند.
محمد فردي سخاوت مند، خيرخواه، شب زنده دار و قاري قرآن بود و از خوف خدا بسيار مي گريست. او مي گفت: دو چيز برايم لذّت بخش است، ملاقات برادران ديني و دست گيري از آنان. گاه گاهي سفره اي مي گستراند و قاريان قرآن را بدان فرامي خواند. روزي چهل دينار براي صفوان بن سليم فرستاد سپس به فرزندان خود گفت: او را براي عبادت پروردگارش آسوده خاطر كردم. و نيز از سخنان اوست كه بي نيازي بهترين ياور پرهيزكاري است.
محمد آن چنان از مادرش دل جويي مي كرد كه گاهي گونه خود را بر زمين مي گذاشت و از مادرش مي خواست تا پا بر صورت اش بگذارد! و مي گفت: در حالي كه من پاهاي مادرم را تا صبح هنگام، براي تسكين دردش مالش مي دادم، برادرم عُمَر، شب خود را به عبادت سپري مي كرد؛ با اين همه، حاضر نيستم شب خود را با شب برادرم معاوضه كنم. وي بعدها همه شب را با راز و نياز به صبح مي رساند و در مراسم حج فرزندان خردسال خود را نيز به زيارت خانه خدا مي برد و مي گفت: مي خواهم آنان را بر خالق متعال عرضه كنم.
محمد در حال نماز آن چنان مي گريست كه اهل خانه بر جان وي بيمناك مي شدند. او در نمازش مي خواند ًّوَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ مِا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونّ؛ و آن چه كه تصورش را نمي كردند، از جانب خدا براي شان آشكار شد. (1) و بسيار مي گريست.و ي مي گفت: چهل سال از نفس خود رنج بردم تا به راه آمد.
محمد در جمع شاگردان اش در مسجد پيامبر(ص) مي نشست و تدريس مي كرد و گاه كه سكوتي بدو دست مي داد، از جاي بر مي خاست و صورت خود را بر قبر رسول خدا(ص) مي نهاد و مي گفت: با اين كار؛ از آرامگاه آن حضرت استمداد مي جويم. (2) .
همو مي گفت: فقيه، واسطه ميان خدا و خلق است. بنابر اين، بايد هشيار باشد كه چگونه واسطه اي است.
محمد و اهل بيت (ع)
همان گونه كه كشّي نيز گفته است، در عين حال كه محمد از رجال اهل سنّت است، نسبت به خاندان پيامبر(ص) سخت علاقه مند است. از اين رو رواياتي در باره منزلت اهل بيت (ع)نقل كرده است؛ از جمله اين روايت كه پيامبر(ص) فرمود: (پيرو خورشيد باشيد و به هنگام غروب آن از ماه فرمان بريد و با ناپديد شدن آن دنباله رو ستاره زهره باشيد و در نبود او به فَرقَدان پناه بريد.
از آن حضرت پرسيدند: منظور چيست.
فرمود: خورشيد من هستم و قمر همان علي (ع)است. زُهره فاطمه و فرقدان، حسن و حسين (ع)هستند. (3) .
او كه معاصر با امام سجّاد (ع)و امام باقر (ع)است مي گويد: پس از وفات امام سجّاد كسي را مانند آن حضرت نمي دانستم تا آن كه روزي امام باقر (ع)را در اطراف مدينه در حال كار و تلاش و در حالي كه سخت عرق مي ريخت، ملاقات كردم؛ با خود گفتم شگفتا پيرمردي از قريش در اين هواي گرم و سوزان و در اين حالت! پيش رفتم و به او گفتم: اگر مرگ ات در اين حال برسد، چه مي كنى.
آن حضرت فرمود: من الآن در حال بندگي و اطاعت پروردگارم و بدين سان خودم را از تو و مانند تو بي نياز مي سازم.
به او گفتم يابن رسول اللّه مي خواستم شما را موعظه كنم، ليكن شما مرا موعظه كرديد! (4) .
طبقه و منزلت روايي محمّد.
و ي از راويان طبقه سوم و مورد توثيق بسياري از دانشمندان اهل سنّت مانند: سفيان ثورى، ابن معين، ابوحاتم رازى، ابن حبّان بستى، عثمان دارمى، يعقوب فَسَوى، ذهبي و ابن حجر است. ابن سعد نيز او را موثق، اما (قليل الحديث) مي داند .
در ميان دانشمندان شيعي علامه و ابن داوود نام او را در بخش راويان نامعتبر ذكر كرده اند.و ي از امام باقر (ع) سلمان فارسى، ابورافع، اسماء دختر عميس، ابو قتاده و برخي ديگر به صورت مرسل و از ابن عمر، ابن عباس، جابر بن عبدالله، عبدالله بن زبير، انس بن مالك، سعيد بن مسيب، پدرش منكدر و بسياري ديگر به صورت مسند روايت كرده است. بيش تر روايات او از جابر بن عبدالله انصاري است.
هرچند برخى، او را از راويان بلا واسطه عائشه و ابو هريره ذكر كرده اند، اما تاريخ ولادت و مرگ او چنين چيزي را نفي مي كند، زيرا او اندكي پيش از سال 60 ه . ق . يعني نزديك سال درگذشت عائشه (5) زاده شد. (6) .
عمرو بن دينار، زهرى، هشام بن عروه، محمد بن واسع، يحيي بن سعيد، سفيان ثورى، سفيان بن عيينه و بسياري ديگر از او روايت كرده اند. (7) .
روايات او در منابع روايي و تاريخي فريقين از جمله در كتاب هاي شش گانه اهل سنت و در الكافى، معاني الاخبار و الاختصاص آمده است. (8) .
همان طور كه اشاره شد او در حدود هفتاد سالگي و در سال 130 ه . ق . در زمان فرمانروايي مروان بن محمد در مدينه بدرود حيات گفت. (9) .
منابع ديگر
كتاب التاريخ الكبير 1/ 219؛ الجرح و التعديل 4/ ق 1/ 97؛ رجال صحيح بخاري 2/ 672؛ حلية الاولياء 3/ 146؛ رجال كشّي ح 733؛ مناقب آل ابي طالب 3/ 387 ؛ صفة الصفوة 2/ 97؛ الكامل في التاريخ 5/ 249؛ الخلاصه 254؛ رجال ابن داوود 511؛ تاريخ الاسلام 8/ 253 و 533؛ تذكرة الحفّاظ 1/ 127؛ الوافي بالوفيات 5/ 78؛ تقريب التهذيب 2/ 210؛ طبقات الحفّاظ 58؛ تحرير طاووسي 506؛ جامع الرواة 2/ 204؛ تنقيح المقال 3/ 192؛ معجم رجال الحديث 17/ 278؛ قاموس الرجال 8/ 405 (چاپ قديم)؛ مستدركات علم رجال الحديث 7/ 340.
1. زمر39/ 48.
2. سير اعلام النبلاء 5/ 359.
3. معاني الاخبار 1/ 114.
4. مناقب آل ابي طالب 4/ 217 و الكافي 5/ 74.
5. عايشه و ابو هريره در سال 57 ه . ق . درگذشتند. نك:( شذرات الذهب 1/ 61 و 63.).
6. نك: تهذيب الكمال 26/ 509؛ سير اعلام النبلاء 5/ 353 و تهذيب التهذيب 9/ 479.
7. تهذيب الكمال 26/ 504 - 507 و الكافي 5/ 73.
8. نك: الاختصاص 112؛ معاني الاخبار 1/ 114؛ الكافي 5/ 73 و صحيح بخاري 1/ 82/ ح 191 (باب الوضوء).
9. تاريخ خليفه 317، المعارف 461 و كتاب الثقات 5/ 350.