كميل بن زياد بن نهيك. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كميل بن زياد بن نهيك.

226كميل بن زياد بن نهيك.

( - 82 ه . ق).

كنيه: .

نسب: نَخَعى، صُهْباني.

لقب: كوفي.

طبقه: سوم.

قبيله (نَخَع) از قبيله هايي است كه پس از برآمدن خورشيد اسلام، در كوفه جاي گرفتند و از همين جا بود كه نام شان در جهان اسلام پيچيد و مرداني بلند آوازه چون مالك اشتر و شخصيّت در دست ترجمه از ميان آنان برخاستند. هرچند نام پدر كميل را غالباً (زياد) ثبت كرده اند، اما او را (كميل بن عبداللّه) و (كميل بن عبدالرحمن) نيز ناميده اند.

مدائني او را كه فردي با وقار، دلير و در ميدان هاي رزم ثابت قدم بوده از عبادت پيشگان برجسته كوفه دانسته و در عرصه زهد و پارسايي او را در كنار پارساياني چون اويس قرني و ربيع بن خيثم، نام برده است. امامي مذهب بودن او از جنبه هاي مسلّم و ترديد ناپذير زندگي اوست؛ خصوصيتي كه سبب شد تا شرح حال نگاران و رجاليون اهل سنّت او را (رافضى) و مردي كه در دوستي امام علي (ع)زياده روي مي كرده، بدانند.

بنابر نقل طبرى، و ي از آن دسته از بزرگان كوفه بود كه بر كارهاي عثمان خرده مي گرفتند و زبان به انتقاد از كارگزاران او در آن سامان مي گشودند. (1) از جمله، يك بار كه نزد فرمان دار كوفه سعيد بن عاص بود، سعيد گفت: عراق بوستان قرشيان است! اين سخن فرمان دار با بانگ مخالفت او و ديگر بزرگاني كه در آن جا بودند، رو به رو شد و سرانجام، به تبعيد آنان به شام و سپس به حِمْص انجاميد. (2) .

نيز وي را از كساني بر شمرده اند كه به قصد كشتن عثمان وارد مدينه شدند، هرچند وي بدين كار دست نيازيد. (3) در آستانه نبرد جمل، امام علي (ع)او را نزد عبداللّه بن عمر فرستاد تا نزد آن حضرت آيد و براي شركت در نبرد، آن بزرگوار را همراهي كند. (4) وي افزون بر شركت در نبرد صفّين و دوشادوشي با امام علي (ع)در ميدان هاي رزم، در زمينه كارهاي اجرايي عصر آن حضرت نيز پر تلاش و كارگزار آن حضرت و فرمان دار شهر (هيت) (5) بود.

پس از پايان گرفتن نبرد صفّين و نيرنگ حكميّت، معاويه كه آهنگ آن داشت تا هرچه بيش تر پايه هاي خلافت امام علي (ع)را سست كند، سپاهياني تاراج گر را به مرزها و شهرهاي حوزه خلافت آن حضرت مي فرستاد. يكي از اين شهرهاي تاراج شده (هيت) بود كه كميل بر آن فرمان مي راند. از اين روى، يك بار وي در صدد برآمد تا با يورش به سرزمين هاي تحت سلطه معاويه، بخشي از ضعف هايي را كه در زمان تاراج شهر (هيت) نشان داده بود، جبران كند، امّا امام علي (ع)طي نامه اي وي را از اين كار بازداشت و بر اين نكته انگشت نهاد كه بهتر آن است كه او بيش از تاراج ديگر سرزمين هاي دشمن، پاس دار شايسته مرزهاي دوستان باشد! (6) .

هم چنين او يك بار به هجوم عبدالرحمن بن قَباث كه از سوي معاويه به تاراج شهرهاي جزيره (7) پرداخته بود، پاسخي شايسته داد و بسياري از شاميان غارت گر را كشت. (8) .

حضور كميل در ميدان هاي پيكار با ستم گران، با به سرآمدن دوران خلافت امام علي (ع)به پايان نرسيد و او يك بار ديگر در دوران حكومت جابرانه حجّاج بر عراق، همراه عبادت پيشگان و دانشمندان برجسته آن سامان، مانند شعبى، سعيد بن جبير و عبدالرحمن بن ابي ليلي به پا خاست و در آستانه نبرد با سپاهيان فرمان دار خون ريز عراق، برفراز منبر كوفه رفت و مردم را به نبرد با ستم گران فراخواند (9) و با آن كه پيري كهن سال بود، شمشير بركشيد و در نبرد (ديرالجماجم) به سركردگي عبدالرحمن بن محمّد بن اشعث با لشكريان حجّاج جنگيد. (10) .

كميل و اهل بيت (ع)

همان گونه كه پيش تر بدان اشاره كرده ايم وي در دوستي با امام علي (ع) سخت استوار و بي پروا بود تا آن جا كه او را به ستم، در اين ويژگي زياده رو و غالي دانستند! ابن اثير او را از ياران و دوستان خصوصي امام علي (ع) (11) و ابن شهرآشوب وي را از كساني دانسته است آن حضرت آن ها را به كشته شدن شان خبرداد.

همين دوستي ديرپا و خالصانه بود كه سبب شد تا امام علي (ع)به خواسته كميل پاسخ مثبت دهد و دعاي خضر را كه بعدها (دعاي كميل) نام گرفت و شهرت يافت بدو بياموزد. (12) .

نيز وي از جمله ده تن دوست داران و شيعيان امام علي (ع)است كه آن حضرت آشكارا آنان را از مردان راست گو و شايان اعتماد خويش خوانده است. (13) .

طبقه و منزلت روايي كميل .

كميل از راويان طبقه سوم و مورد توجه دانشمندان فريقين بوده است. دانشمندان و رجاليون شيعي كه كميل به بزرگي ياد كرده و جايگاه بلند او را ستوده اند و رجاليون برجسته اهل سنّت از جمله: ابن سعد، عجلى، ابن حبّان در كتاب الثقات و ابن حجر نيز او را توثيق كرده اند و تنها ابن حبّان در كتاب ديگر خود كتاب المجروحين او را به سبب شدّت دوستي اش با امام علي (ع)و نيز به لحاظ محتواي روايات اش، جرح كرده است.

شيخ طوسي وي را در شمار صحابيان امام علي (ع)و امام حسن (ع)نام برده است. وي از امام علي (ع) عبداللّه بن مسعود، عثمان، عمر، ابومسعود انصاري و ابوهريره روايت كرده است و اعمش، عبّاس بن ذُرَيح، ابواسحاق سبيعى، عبداللّه بن يزيد صُهْباني و عبدالرحمن بن جندب فَزاري از او روايت كرده اند.

روايت هاي كميل - كه به گفته ابن سعد، فردي قليل الحديث بود - را نسائي در كتاب اليوم والليلة، شيخ طوسي در امالي و مصباح المتهجّد و شيخ صدوق در خصال و برخي ديگر نقل كرده اند. (14) .

نام كميل همواره يادآور نام دعايي از سرباز گم نام تاريخ اسلام و قهرمان ميدان شمشير و شوريدگي امام علي است دعايي كه هر چند به نام راوي آن كميل شهرت يافته است، امّا اخگري سوزان از شعله هاي فروزان جان شيفته و دل دردمند مردي است كه در سراسر زندگى، از درد جدايي از دوست به خود مي پيچيد و در پناه تاريكي هاي دل شب و در كنار خواب مردم بي خبر و در بستر آرميده كوفه، مي ناليد:.

(بارخدايا! غمي بزرگ در دل دارم و حالي بس ناخوش. كرده هايم مرا دربند كشيده و زنجير دل بستگي ها مرا زمين گير كرده است. آرزوهاي دور و دراز مرا از آن چه كه سودم در آن است، بازداشته و فريب هاي دنيا و خواهش ها و امروز و فردا كردن هاي دل، به من نيرنگ زده است و من - به عزّتت سوگند - از تو مي خواهم كه بدي كارهايم را از انُس گرفتن با تو باز ندارد.) اگر مرا همراه با دشمنان ات عذاب كني و ميان من و دوستان ات جدايي افكنى، گيرم - اي سرور و آقاي من - بر عذاب تو شيكبايي ورزيدم، چگونه بار رنج دوري ات را به دوش كشم بار خدايا! تمام وجود مرا در راه خدمت خود نيرومند و عزم مرا در مسيري كه به تو مي انجامد استوار كن. به من ترسي دستوار و پيوندي پايدار با خود عطا كن تا به سوي تو بشتابم و دل باخته هم جواري با تو باشم.).

با استوار شدن هرچه بيش ترِ پايه هاي سلطنت اموى، فشارهاي بي امان سلطه گران بر خاندان و دوست داران امام علي (ع)شدّت گرفت و شايد سال هاي چيرگي حجّاج بر عراق كه از ديرباز خاست گاه و پناه گاه شيعيان آن حضرت بود است، يكي از نقاط عطف اين دوران سراسر ستم و سياهي باشد.

چه مردان بزرگي كه در اين سال ها، بي داد امويان را با شكيبايي بر خود هموار كردند و چه دوستان و دوست داران سربلند امام علي (ع)كه در راه وفاداري و عشق به آن پيشواي ستم ديده خون دل خوردند، اشك چشم باريدند و سرانجام، جان دادند ولي ايمان ندادند و داغ حتّي يك ناسزا گويي به امام علي (ع)را كه بهاي زندگي بود، بر دل پركينه دشمنان آن حضرت نهادند! و كميل يكي از آنان بود.

در سال 82 ه . ق . كه هفتاد يا نود (15) سال از زندگي كميل مي گذشت و گرد پيري موهاي سر و سيماي او را سپيد كرده بود، حجّاج آهنگ جان او كرد. كميل ناگزير، گريخت و پنهان شد. حجّاج نيز بر نَخَعي ها - كه كميل نيز از آنان بود - سخت گرفت و برخي از آنان را دربند كرد و بدين سان، كميل كه درس جوان مردي را ازمولاي خود امام علي (ع)آموخته بود نپسنديد كه ديگران به خاطر او در بند و شكنجه گرفتار آيند، لذا از مخفي گاه خود خارج شد و نزد حجّاج شتافت و به فرمان آن فرمان دار خون ريز، سر از بدن آن يار كهن سال امام علي (ع)جدا كردند. (16) .

منابع ديگر

الطبقات الكبري 6/ 179؛ كتاب التاريخ الكبير 7/ 243؛ تاريخ الثقات 398؛ رجال برقي 6؛ عيون الاخبار 2/ 120، 355؛ انساب الاشراف 3/ 231؛ 6/ 151، 158؛ تاريخ طبري 4/ 318، 323، 403، 404، 446؛ 6/ 350 و 365؛ الفتوح 7/ 141؛ الجرح والتعديل 3/ ق 2/ 174؛ العقد الفريد 2/ 81 و 3/ 345؛ كتاب المجروحين 2/ 221؛ كتاب الثقات 5/ 341؛ الارشاد 1/ 327؛ الاختصاص 7؛ حلية الاولياء 1/ 79؛ رجال طوسي 56، 69؛ الانساب 5/ 473 و 475؛ مناقب آل ابي طالب 2/ 306 و 4/ 46؛ صفة الصفوة 1/ 172؛ بشارة المصطفي 31 - 24؛ معجم البلدان 5/ 421؛ الكامل في التاريخ 3/ 183، 205، 376؛ 4/ 481 و 482؛ اللباب في تهذيب الانساب 3/ 304؛ شرح نهج البلاغه 2/ 134؛ 17/ 150 - 149 و 18/ 346؛ خلاصة الاقوال 194؛ رجال ابن داوود 281؛ تاريخ الاسلام 3/ 430 ؛ ميزان الاعتدال 3/ 415؛ تهذيب التهذيب 8/ 447؛ تقريب التهذيب 2/ 136؛ الاصابة 5/ 325؛ منهج المقال 269؛ مجمع الرجال 5/ 75؛ شذرات الذهب 1/ ق 1/ 91؛ جامع الرواة 2/ 31؛ تنقيح المقال (باب الكاف) 2/ 42؛ معجم رجال الحديث 3/ 221 و 14/ 128؛ قاموس الرجال 7/ 436 (چاپ قديم)؛ مستدركات علم رجال الحديث 6/ 314.

1. تاريخ طبري 4/ 326.

2. الكامل في التاريخ 3/ 138، 139 و 144.

3. همان 183.

4. همان 205.

5. شهري سرسبز و حاصل خيز كه نزديك بغداد وبالاي شهر (انبار) در كنار فرات قرار داشت (معجم البلدان 5/ 421).

6. شرح نهج البلاغه 17/ 149 - 150.

7. مراد از جزيره، سرزمين ها و شهرهاي ميان دجله و فرات (بين النهرين) است كه در همسايگي شام قرار دارد و منطقه مُضَريان و بكريان را در برمي گيرد (معجم البلدان 2/ 134).

8. الكامل في التاريخ 3/ 379.

9. انساب الاشراف 7/ 339.

10. الكامل في التاريخ 4/ 472.

11. همان 4/ 482.

12. اقبال الاعمال 706.

13. وسائل الشيعه 30/ 234، 235.

14. كتاب الخصال 186؛ امالي طوسي 1/ 19؛ مصباح المتهجد 844؛تهذيب الكمال 24/ 220 و 222 و عمل اليوم والليلة 295 / ح 358.

15. به نظر مي رسد كه اين دوگانگى، نتيجه تصحيف دو واژه (سبعين) و (تسعين) زبان عربي باشد.

16. تاريخ خليفه 222؛ تهذيب الكمال 24/ 222و تاريخ الاسلام 6/ 177 .

/ 160