عبدربّه بن اَعْيَن بن سُنسُن (= زرارة بن اَعيَن). - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبدربّه بن اَعْيَن بن سُنسُن (= زرارة بن اَعيَن).

179عبدربّه بن اَعْيَن بن سُنسُن (= زرارة بن اَعيَن).

(80 -150ه.ق).

كنيه: ابوالحسن، ابوعلي.

نسب : شيباني.

لقب: زراره، كوفي.

طبقه: ششم.

خاندان اَعْيَن از دودمان هاي برجسته، مؤثّر و به ياد ماندني در تاريخ فرهنگ شيعه است. از اين خاندانِ پر بار و مبارك، انديشمندانِ بزرگي برخاسته اند كه با حلقه زدن گردِ دو امام احياگر سنّت محمدي (امام محمد باقر و امام جعفر صادق ى) و با استفاده از فرصت استثنايي دوران انتقال قدرت از امويان به عباسيان و ضعف اقتدار حكومت مركزي و كاهش نسبي فشار عليه شيعه، توانستند گنج هاي گران بهاي فقه آل محمد (ص) را استخراج و به آيندگان منتقل و آنان را براي هميشه وامدار تلاش هاي خستگي ناپذير خويش كنند.

اَعْيَن فرزند راهبي از مردم روم، به نام سُنسُن بود. او را كه توسّط مسلمانان از روميان به غنيمت گرفته شده بود؛ مردي از بني شيبان خريد و به فرزندي پذيرفت و در تربيت او همت گمارد تا آن كه قرآن كريم را حفظ كرد وادبيات عرب را آموخت و اديبي ماهر شد. وي تقاضاي مولاي خود را مبني بر انتساب اَعيَن به خاندان خويش ردّ كرد و به جاي آن خواست تا با بني شيبان هم پيمان شود و اين خواسته او پذيرفته شد و او به واسطه (ولاء حلف) با آنان به شيباني مشهور گشت.

براي اَعْيَن بر اساس اخبار متفاوت، 8، 10 و 17 پسر و يك دختر به نام امّ الاسود بر شمرده اند؛ فرزنداني كه بسياري از آن ها و نيز فرزندان شان در شمار اصحاب امام باقر و امام صادقياند كه از اين ميان حُمران بن اعين و دو فرزندش حمزه و محمد، بُكير بن اعين و فرزندش عبدالله، عبدالرحمان بن اعين و عبدالملك بن اعين و فرزندش ضُرَيْسَ را مي توان نام برد.

نام زراره (عبدربّه) است و بر اساس چند نسخه از رساله ابو غالب زُرارى، هفتاد سال (1) عمر كرد.

او داراي هشت پسر بود كه شماري از آن ها هم چون : حسن، حسين و عبيد از اصحاب امام صادق (ع)بوده اند.

زراره خوش سيما، تنومند و سفيد پوست بوده است و هنگامي كه براي اقامه نماز جمعه از خانه خارج مي شد كلاهي بلند و سياه بر سر مي نهاد و عصا در دست مي گرفت و چون آثار سجود بر پيشاني او نمايان بود و نيز به دليل زيبايي اش مردم بر مي خواستند واز دو طرف صف مي بستند و به او مي نگريستند تا آن جا كه گاه وي از اقامه نماز جمعه منصرف مي شد و باز مي گشت.و ي بسيار عبادت مي كرد تاجايي كه از اشتغالات علمي خود باز مي ماند.

از برخي منابع (2) بر مي آيد كه وي در مباحث فقهي گاه از قياس سود مي جسته است و اين، نكته اي است كه با عنايت به جوّ فرهنگي حاكم بر كوفه در نيمه اوّل قرن دوم هجرى؛ يعني در شهر و عصري كه ابو حنيفه به عنوان شخصيّت ممتاز و بر جسته اصحاب رأي و قياس در رأس آن قرار داشت (3) ، چندان شگفت به نظر نمي آيد. نبايد فراموش كرد كه محدثان بزرگِ شيعىِ ساكنِ عراق گاه از منظر قياس و تحت تأثير اين فرهنگ با مسائل فقهي برخورد مي كردند كه با نهي و پرخاش ملايم و روشن گر ائمّه (ع)روبه رو مي شدند.

خطاب امام صادق (ع)به ابان بن تغلب با اين بيان كه (مهلاً يا أبان انّك أخذتني بالقياس....) در اين زمينه مشهور است.

چنان كه از رساله ابوغالب زراري (از نوادگان زراره) بر مي آيد، تشيّع توسّط امّ الاسود (خواهر زراره) و راهنمايي ابو خالد كابلى(از خواصّ اصحاب امام سجّاد (ع)) يا توسّط عبدالملك بن اعين (برادر زراره) و راهنمايي صالح بن ميثم به خاندان اعين راه يافته است.

زراره و اهل بيت (ع)

علي رغم ادّعاي سفيان بن عيينه مبني بر اين كه زراره امام باقر (ع)را نديده و تنها در احاديث آن حضرت تتبّع و كاوش نموده است، شمار رواياتي كه او ازامام باقر (ع)و امام صادق (ع)نقل كرده است دلالت بر ارتباط گسترده، عميق و همه جانبه وي با اهل بيت (ع)دارد.

رواياتي كه از زبان مبارك امام صادق (ع)وامام كاظم (ع)در تجليل از اونقل شده، بسيار است. البته احاديثي در نكوهش وي روايت شده كه بحث هاي دامنه داري را در ميان رجاليّون شيعي برانگيخته است وهمگي با توجيه و تأويل اين احاديث، به دفاع از او و اثبات علوّ موقعيّت و منزلت والاي او نزد امام صادق (ع)برخاسته اند كه شرح مفصّل آن ها را بايد در كتاب هاي عمده رجالي جست وجو كرد.

زراره ودانشمندان مسلمان.

دانشمندان اهل سنّت نظير: ابن قتيبه، اسفراينى، ابن حزم و ذهبي وي را از غُلات يا فطحي مذهب و قائل به امامت عبداللّه بن جعفر اَفطح ( يا عبداللّه بن محمد بن علي بن حسين بن على(ع) دانسته اند كه در نهايت به امامت موسي بن جعفري معتقد شد. اين بدعت را نيز به او نسبت داده اند كه وي خداوند را عاري از صفاتِ: حى، قادر، سميع، بصير، عالم و مريد مي دانست و معتقد بود كه خداوند بعداً اين اوصاف را براي خويش آفريد!.

از احاديث متعدّدي بر مي آيد كه وي معتقد به قدمت هوا بوده است و حديثي منقول از امام رضا (ع)او را در اين باور تخطئه كرده است. (4) نيز نقل شده كه وي در امامت حضرت موسي بن جعفري ترديد داشت (5) و در اعتقاد به غيبت داراي كج انديشي بود (6) و هنگام مرگ جز قرآن را امام خود نمي دانست. (7) .

اين احاديث توسّط دانشمندان شيعي نقد و ردّ شده است. بيان و شرح مفصّل آن ها خارج از حوصله اين نوشتار است.

مامقاني وي را عامّي مذهب دانسته كه ابتدا نزد فقهاي عامّه تلمذ كرده، سپس به تشيّع گرويده است. (8) هم چنين از شماره 370 رجال كشّي و ساير احاديث اين كتاب و نيزاز بحار الانوار (9) بر مي آيد كه اوشاگرد حَكم بن عتيبه (10) بوده و امام صادق (ع)وي را از مجالست با سلمة بن كهيل و حَكَم كه سنّي و پيرو مرجئه بود و نيز از آمد و شد با اهل قياس پرهيز مي داده است.

به هر حال آن چه كه ترديد ناپذير است آن است كه زراره پس از فراز و نشيب هايي كه تا حدودي محيط رشد و تربيت اش ايجاب مي كرد، به تشيّع گرويد و از شخصيّت هاي برجسته و مؤثّر اين مذهب شد.و ي در فنّ جدل مهارت داشت و كسي را ياراي آن نبود كه در مقام احتجاج و استدلال، بر او چيره شود. به گفته ابو غالب زُراري : هر چند عبادتِ بسيار، او را از پرداختن به مسائل علمي (به ويژه علم كلام) باز مي داشت، امّا قريب به اتفاق متكلّمان شيعى، شاگردان وي اند.شيخ طوسي وي را داراي تصانيفي مي داند كه از جمله آن هاست: الجبرو الاستطاعة و العهود.

طبقه و منزلت روايي زراره .

هر چند بيش تر رجاليون و ترجمه نگاران اهل سنّت در برابر اين شخصيت نامدارشيعي سكوت كرده اند و تنها ذهبي و ابن حجر به اجمال از وي ياد كرده اند و ابن حزم او را محدّثي ضعيف خوانده، امّا ابن ابي الحديد او را از فقهاي شيعه و ابن نديم، وي را بزرگ ترين شخصيّت فقهى، حديثي و كلامي شيعه دانسته است.

رجاليون و صاحبان تراجم شيعي وي را به بزرگي و جلالت قدر ستوده اند؛ شيخ طوسي او را راست گوترين انسان عصر خويش و با فضيلت ترين آن ها دانسته است. نجاشي و علامه حلّي از وي به عنوان شيخي از فرقه اماميّه و عنصر پيشتاز در ميان آن ها و نيز فقيهي متكلّم، شاعر و اديب كه در خود جنبه هاي فضل و دين را به هم آميخته است، ياد كرده اند.

جميل بن درّاج كه خود از شخصيّت هاي روايىِ برجسته شيعه است، مي گويد: به خدا سوگند، ما در كنار زراره جز به منزله اطفال مكتب خانه در كنار معلّم خويش نبوديم!.

كشّي وي را از اصحاب اجماع كه عالمان شيعي بر وثاقت و تصديق سخنان آنان اتّفاق نظر دارند، دانسته است.

برقي و شيخ طوسي وي را كه از طبقه ششم راويان است، ازاصحاب امام باقر (ع) امام صادق (ع)و امام كاظم دانسته اند. البتّه با توجّه به احاديث رجال كشّي درباره سال هاي آخر عمر زراره و تلاش هاي او براي شناخت جانشين امام صادق (ع)با عنايت به خفقان حاكم بر شيعه در سال هاي باز پسين زندگي امام ششم (ع)و مشكلات موجود بر سر راه معرّفي امام كاظم (ع)به عنوان هفتمين پيشواي معصوم شيعيان و صعوبت معرفت و آگاهي شيعيان نسبت به امام جديد، پذيرش اين ادّعا كه زراره از اصحاب امام كاظم (ع)نيز باشد، دشوار است.و ي از ابوالخطّاب، بكير، حمران بن اعين، عمر بن حنظله، محمد بن مسلم، و ديگران روايت كرده است.

ابوبصير، ابوعيينه، ابن ابي ليلى، ابن رئاب، ابن مسكان، جميل بن درّاج، نصر بن مزاحم و ديگران از او روايت كرده اند.

او كثير الروايه بود تا آن جا كه روايات وي به 2094 روايت مي رسد؛ از اين تعداد 78 روايت به نحو اضمار ازامام باقر (ع)يا از امام صادق (ع)به صورت (عنه) نقل شده و 156 روايت به نحو اضمار و ترديد از يكي از آن دو بزرگوار (عن أحدهما) روايت شده است.

احاديث وي در كتب اربعه شيعه و منابع ديگرآنان نقل شده است.

زراره سرانجام پس از هفتاد يا نود سال زندگي پر بار (11) ، در سال 150ه.ق درگذشت. (12) .

منابع ديگر

رجال برقي 14و 16، 47؛ المعارف 624؛ الضعفاء الكبير2/ 96؛ الجرح و التعديل 1/ ق 2/ 604؛ الكامل في الضعفاء 3/ 241؛ رسالة ابي غالب الزرارى 127-131، 134، 135، 136، 138، 139 و208؛ الفرق بين الفرق 70؛ الفهرست(ابن نديم)276؛ جمهرة انساب العرب 59؛ رجال كشىّ / ش 20، 208، 269، 282، 286، 308.287، 309، 325، 326، 350، 433، 431.435.434، 482.370.432 و 592؛ الفهرست طوسي 141(نشر دانشگاه مشهد)؛ رجال ابن داوود 155؛ شرح ابن ابي الحديد 16/ 246؛ خلاصة الاقوال 76؛ ميزان الاعتدال 2/ 69؛ الوافي بالوفيات 14/ 194؛ الخطط المقريزيّه 2/ 353؛ لسان الميزان 2/ 473؛ منهج المقال 142؛ مجمع الرجال 3/ 25؛ بحار الانوار 2/ 309؛ نضدالايضاح 141(پاورقي فهرست طوسى،نشردانشگاه مشهد)؛ اعيان الشيعه 7/ 46؛ الاعلام (زركلى) 3/ 43؛ الغدير 3/ 143؛ قاموس الرجال 4/ 415(چاپ جديد)؛ مستدركات علم رجال الحديث 3/ 423.

1. نسخه هاي ديگر كتاب ياد شده، عمر وي را به جاي هفتاد ( سبعين) سال نود (تسعين) سال آورده است كه بر اين اساس، سال تولّد او 60ه.ق .خواهد بود امّا نقل اخيرالذكر خالي از احتمال تصحيف نيست .

2. رك: رجال كشّي / ش 494.

3. جالب است كه سال تولد و سال ارتحال زراره و ابوحنيفه يكسان است!.

4. رجال كشي / ش 484.

5. همان / ش 253.

6. همان / ش 260.

7. همان / ش 256.

8. تنقيح المقال 1/ 445.

9. 2/ 309.

10. تاريخ الاسلام 7/ 345.

11. نك: جامع الرواة 1/ 324؛ معجم رجال الحديث 7/ 218؛ كتاب الخصال ( فهرس الاعلام) 701؛ كتاب التوحيد (فهرس الاعلام) 543 و كتاب الامالي (مفيد) 88 - 68.51.23.

12. رجال نجاشي / ش 461؛ رجال طوسي 201 و رسالة ابي غالب زراري (فهرس الاعلام) 208.

/ 160