محمد بن مسلم بن عبيداللّه (= زُهرى).
244محمد بن مسلم بن عبيداللّه (= زُهرى).(52 - 124 ه . ق).كنيه: ابوبكر.نسب: قرشى، زُهري.لقب: مدني.طبقه: چهارم.او به اعتبار نام جدّ سوم اش محمدبن شهاب و محمد بن مسلم بن شهاب نيز شناخته مي شود و با شش واسطه، منسوب به زهرة بن كلاب بن مُرّه قرشي است. از اين رو وي را (زُهرى) نيز مي نامند.پدر جدش عبداللّه، يكي از چهار نفري است كه در جريان جنگ بدر، بر قتل پيامبر(ص) هم پيمان شدند. (1) .و ي در عصر سلطنت معاويه، در سال 52 ه . ق . از مادري به نام عائشه دختر عبدالله - و به نقلي دختر اهبان بن افصي - در مدينه زاده شد. او دچار ضعف بينايي بود و قدي كوتاه و اندامي لاغر و نابهنجار داشت، ليكن از هوشي سرشار و همّتي بلند بهره مند بود. قرآن را در مدت كوتاهي حفظ كرد. احاديث را با يك مرتبه شنيدن به ياد مي سپرد و از تكرار آن حتي به هنگام تعليم، كراهت داشت.او از محدثان و قارياني است كه كتاب و كتابت را سخت دوست مي داشتند. به نشر علم و دانش علاقه مند بود و مي گفت: از حبس دانش بپرهيزيد.آوازه زهري وقتي بالا گرفت كه از فرط بي نوايي و فقر به شام رفت و در اندك مدتي مورد توجه حاكم وقت عبدالملك بن مروان قرار گرفت.خليفه كه از موفّقيت او در پاسخ به سؤال هاي مردم در مسجد جامع دمشق آگاه شده بود، وي را نزد خود خواند و سؤال هايي طرح كرد. زهري آن گونه كه بايد، پاسخ او را داد و مورد تشويق و تكريم خليفه قرار گرفت و به مدينه بازگشت.ذهبي او را از فرماندهان نظامي در عصر خلافت هشام بن عبدالملك دانسته و مي نويسد: وي نزد خليفه ارجمند و گرامي بود و خليفه در يك نوبت، هفت هزار دينار به وي بخشيد.به هر حال، او يكي از حلقه هاي مهم از سلسه محدثان سنّت نبوي است و در عين حال، از فقهايي است كه برخي او را اعلم اهل مدينه دانسته اند و نيز از او به عنوان امام و حافظ ياد كرده اند.او حتي در سفر، روز عاشورا را روزه مي گرفت. در نماز پيش از سوره حمد بسم اللّه مي گفت و پس از آن، يك سوره كامل تلاوت مي كرد. از وي نقل شده است كه عمرو بن سعيد بن عاص نخستين كسي بود كه بسم الله را در نماز آهسته خواند. (2) .محمد و اهل بيت (ع)
او با امام سجاد (ع)امام باقر (ع)و امام صادق (ع)معاصر بوده است، ليكن از ارتباطش با امام باقر (ع)اطلاعي نداريم. وي از امام سجّاد (ع)به عظمت ياد مي كرد و مي گفت: (در ميان قريش كسي را مانند او نديده ام. هرگاه از آن حضرت ياد مي كرد، مي گريست و مي گفت: (او زينت عبادت كنندگان است.).ابو نعيم مي نويسد: به هنگام دستگيري علي بن حسين (ع)زُهري از مأموران خليفه (عبدالملك بن مروان) اجازه گرفت و نزد آن حضرت رفت. با مشاهده غُل و زنجير در دست و پاي امام، گريست و گفت: اي كاش من به جاي تو بودم! (3) .و ي پس از يك ديدار با امام چهارم (ع)در مكه، شيفته شخصيت آن حضرت گرديد و اين آيه را تلاوت كرد: (اللّهُ اَعْلَمُ حيثُ يَجْعلُ رِسالَته) (4) ، پس از اين ملاقات آن چنان تغييري در زندگاني او پديد آمد كه برخي از بني اميه وي را تمسخر كرده، به او مي گفتند: پيامبرت با تو چه كرد! (5) .هنگامي كه وليد بن عبدالملك خليفه اموى. شأن نزول آيه (والّذي تَولّي كِبْرَهُ مِنْهُم لَه عذاب عَظيم) (6) ، را بر علي بن ابي طالب (ع)تطبيق كرد، زهري ساكت ننشت و گفت: اين آيه در باره عبدالله بن اُبىِّ منافق نازل شده است (7) .ازسوي ديگر، ابن ابي الحديد او را در شمار كساني كه از علي (ع)و فرزندان اش روي گردان شدند، آورده است و روايتي نيز در ارتباط با بدگويي وي و عروه بن زبير از اميرمؤمنان (ع)نقل مي كند. (8) .سيّد بن طاووس، شيخ طوسى، علامه حلّي و مامقاني نيز او را دشمن اهل بيت (ع)دانسته اند. اين در حالي است كه وحيد بهبهانى، ابو علي حائري و برخي ديگر به استناد برخي روايات، او را شيعي معرّفي كرده اند.با توجه به روايات متفاوتي كه از زهري نقل شده است و نيز با توجّه به سيره و روش فقهي اش و نامه امام سجّاد (ع) كه وي را از برخي عقايد و نيز از ارتباط با دستگاه خلافت بني اميه برحذر داشت (9) معلوم مي شود كه وي شيعي نبوده، اما از دوست داران اهل بيت (ع)به ويژه امام سجّاد (ع)بوده و از درياي بي كران دانش آن حضرت بهره ها برده است.طبقه و منزلت روايي محمّد.
و ي از تابعيان و بزرگان طبقه چهارم راويان است و ده نفر از صحابه را درك و از آنان روايت كرده است . مكحول او را داناترين مرد زمان و شافعي او را كسي كه اگر نبود، سنن از مدينه رخت برمي بست، دانسته است. ابن حبّان و ابن سعد نيز او را پس از تمجيد، توثيق كرده اند. ذهبي نيز او را (ثبت) و (حجت) دانسته، اما مي گويد: برخي به جهت وابستگي او به دربار امويان از وي روايت نمي كنند.در ميان دانشمندان شيعى، شيخ طوسي او را در ميان اصحاب و راويان امام سجاد (ع)با عنوان (محمد بن شهاب عدوّ) ياد كرده، امّا در ذيل اصحاب و راويان امام صادق (ع)او را بدون جرح يا تعديل و با عنوان محمد بن مسلم آورده و به ذكر نام نياكان او پرداخته است.ظاهر كلام شيخ طوسي تعدّد است ليكن همان طوري كه برخي از رجاليون نيز تصريح كرده اند هر دو عنوان مربوط به يك نفر است و در كتاب هاي رجالى، شخصي به نام محمد بن شهاب جز او به چشم نمي خورد. وبالأخره، هر دو عنوان نام كسي است كه ابن داوود او را مهمل دانسته و علامه حلي و مامقاني او را تضعيف كرده اند.و ي احاديث زيادي از صحابه و تابعيان دارد. نسائي مي گويد: بهترين اِسناد او رواياتي است كه از طريق علي بن حسين از امام حسين (ع)از علي بن ابي طالب (ع)از پيامبر(ص) نقل كرده است.و ي علاوه بر امام سجاد (ع)و امام صادق (ع)از كساني چون: عبدالله بن عمر، سهل بن زياد، انس بن مالك، عبدالله بن ثعلبه، محمود بن ربيع، عروة بن زبير، عبدالملك بن مروان و محمد بن جبير بن مطعم روايت كرده است و كساني مانند: عطاء بن رباح، عمر بن عبدالعزيز، عمرو بن دينار، قتادة بن دعامه، ايوب سَختيانى، مالك بن انس و ليث بن سعد. از او روايت كرده اند. (10) .روايات او در منابع معتبر اهل سنت و شيعه مانند: صحيح بخارى، صحيح مسلم، كافي و تهذيب الاحكام آمده است. (11) .زهري حديث غدير خم را با سه واسطه از رسول خدا(ص) روايت كرده است و هنگامي كه به وي گفتند: در دمشق - جايي كه از ناسزا گويي و فحش به اميرمؤمنان (ع)گوش هاي تو پر شده است - اين حديث را نقل مكن، گفت: به خدا سوگند به قدري احاديث در باره فضايل علي (ع)مي دانم كه اگر آن ها را نقل كنم كشته خواهم شد. (12) همين طور از طريق انس بن مالك از پيامبر(ص) روايت مي كند كه فرمود: سرآغاز دفتر مؤمن، دوستي و محبت علي بن ابي طالب است. (13) .و ي در سال 124 ه . ق . به مزرعه اي كه در قريه اي در مرز حجاز و فلسطين داشت، آمد و در آن جا بيمار شد. پيش از مرگش وصيت كرد كه در همان جا و در كنار راه دفن شود تا عابرين او را ياد كرده و براي وي طلب آمرزش كنند. (14) .و ي سرانجام در روز سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال 124 ه . ق . در 72 سالگي وفات يافت. (15) .منابع ديگر
رجال برقى 8؛ الجرح و التعديل 4/ ق 1/ 71؛ رجال صحيح بخاري 2/ 678؛ رجال صحيح مسلم 2/ 205؛ حلية الاولياء 3/ 360؛ رجال طوسي 299؛ طبقات الفقهاء 63؛ مناقب آل ابي طالب 2/ 173 و 4/ 173؛ اسد الغابة 1/ 308 ؛ شرح نهج البلاغه 4/ 64 ؛ التحرير الطاووسي 315؛ تهذيب الاسماء واللغات 1/ ق 1/ 90؛ وفيات الاعيان 4/ 177؛ رجال ابن داوود 336؛ خلاصة الاقوال 250؛ تذكرة الحفّاظ 1/ 108، 113؛ سير اعلام النبلاء 5/ 326؛ ميزان الاعتدال 4/ 40؛ العبر في خبر من غبر 1/ 121؛ غاية النهاية في طبقات القراء 2/ 262؛ تهذيب التهذيب 9/ 445؛ تقريب التهذيب 2/ 207؛ النجوم الزاهرة 1/ 294؛ الصواعق المحرقة 200؛ شذرات الذهب 1/ ق 1/ 162؛ جامع الرواة 2/ 201؛ روضات الجنّات 7/ 242؛ تنقيح المقال 3/ 186؛ سفينة البحار 3/ 550 (چاپ جديد)؛ الغدير 1/ 73؛ معجم رجال الحديث 16/ 181 و 17/ 256؛ قاموس الرجال 8/ 386 (چاپ قديم).1. الطبقات الكبري 4/ 125.2. اين عمرو بن سعيد بن عاص، صحابي و غير از عمرو بن سعيد بن عاص بن اميّه است كه در زمان ابوبكر به قتل رسيد. اين راوي از نواده هاي پدر اين صحابي است كه در زمان معاويه فرماندار مدينه شد و در سال 70 ه . ق . به دست عبدالملك كشته شد. فخر رازي تصريح مي كند كه دولتيان اموي در راستاي محو آثار على (ع)سخت با بلند خواندن بسم اللّه مخالفت مي كردند؛ (ر. ك: التفسير الكبير 1/ 206؛ اسد الغابة 4/ 107 و تقريب التهذيب 2/ 70.).3. حلية الاولياء 3/ 135؛ الصواعق المحرقة 200 و مناقب آل ابي طالب 4/ 144.4. انعام 6/ 124.5. كشف الغمة 2/ 318 ومناقب آل ابي طالب 4/ 144.6. نور، آيه 11.7. حلية الاولياء 3/ 369.8. شرح نهج البلاغه 102/ 4.9. تحف العقول 198.10. تهذيب الكمال 26/ 419 - 421.11. صحيح بخاري 1/ 5 - 7 باب بدء الوحى؛ صحيح مسلم 1/ 221، 224 و 238؛ الكافي 2/ 130/ باب 61/ ح 11 و تهذيب الاحكام 4/ 164/ ح 463.12. اسد الغابه 1/ 308.13. مناقب آل ابي طالب 2/ 173.14. الانساب 3/ 180 و البداية والنهايه 9/ 344.15. كتاب التاريخ الكبير 1/ 221؛ كتاب الثقات 5/ 349؛ صفة الصفوه 2/ 97.