ثابت بن دينار (= ابوحمزه ثُمالى).
40ثابت بن دينار (= ابوحمزه ثُمالى).( - 150 ه.ق).كنيه: ابوحمزه.نسب: ثُمالى، ازدي.لقب: كوفي.طبقه: پنجم. او به ابوحمزه ثمالي معروف و از مردم كوفه است. پدرش دينار به ابوصفيه شهرت دارد. سه تن از فرزندان وي به نام هاى: نوح، منصور و حمزه در جريان قيام زيد بن على (ع)با وي به قتل رسيدند.او از طايفه طي از قبيله بني ثعل است و بنا به گفته شيخ صدوق انتساب وي به قبيله ثُماله به اين جهت است كه خانه او در ميان آن ها بوده است (1) .ابو حمزه، انساني پارسا و داراي كتاب در تفسير قرآن و حديث بود و شيخ و بزرگ شيعيان كوفه در عصر خويش به شمار مي رفت. از برخي روايات معلوم مي شود كه او مستجاب الدعوه بوده ست (2) .داوود بن كثير از شخصي معروف به ابوجعفر نقل مي كند كه از خراسان به قصد زيارت و ديدار امام عصر خود حركت كرده و به كوفه درآمدم. پس از زيارت قبر اميرمؤمنان (ع)گروهي را ديدم كه پيرامون شخصي گردآمده و به حديث اش گوش مي دهند. پرسيدم او كيست گفتند: ابو حمزه ثمالى. در آن هنگام شخصي وارد شد و گفت: جعفربن محمد صادقي از دنيا رفت. ابوحمزه با صداي بلند گريه كرد. سپس به مدينه آمدم و خدمت امام موسي بن جعفري رسيدم آن حضرت از رفتن من به كوفه و گفت وگو با ابوحمزه ثمالي خبر داد و فرمود: اين چنين است مؤمني كه خداوند دلش را نوراني كرده است (3) .ثابت و اهل بيت (ع) ابوحمزه از برگزيدگان اصحاب و از ياران امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق (ع)و امام موسي كاظم (ع)است. امام صادق (ع)خطاب به ابوحمزه فرمود: وقتي تو را مي بينم احساس آرامش مي كنم. نيز آن حضرت به ابوبصير فرمود: سلام مرا به او برسان. گفتم: فدايت گردم شما با ابوحمزه خيلي انس داري و او از شيعيان شماست. فرمود: آري هر چه نزد ماست خوبي اوست.امام رضا(ع) فرمود: ابوحمزه ثمالي در زمان خويش همانند سلمان در عصر خويش بود به جهت اين كه وي به چهار تن از ما (علي بن الحسين، محمدبن على، جعفر بن محمد و مدتي به موسي بن جعفر(ع) خدمت كرده است (4) .طبقه و منزلت روايي ثابت. و ي از جمله راوياني است كه به اتفاق رجاليون شيعه موثق است و جلالت و بزرگواري اش را همگان قبول دارند و اين چيزي است كه كشي و برخي ديگر آن را گوشزد كرده و كساني چون: صدوق، نجاشى، شيخ طوسى،ابن نديم، علامه و مامقاني بدان تصريح نموده اند (5) .رجاليون اهل سنت هر كدام به نحوي او را تضعيف كرده اند.احمد بن حنبل، يحيي بن معين، ابوزرعه، ابواحمد بن عدى، نسائى، جوزجانى، ذهبى، ابن سعد و ابن حجر او را تضعيف كرده اند. يزيد بن هارون گفته است: او به رجعت قائل است. عبيدالله بن موسي مي گويد: نزد ابوحمزه ثمالي بوديم كه ابن مبارك وارد شد. ابوحمزه در بدي عثمان حديثي نقل كرد، ابن مبارك بلند شد و آن چه از وي نوشته بود پاره كرد و رفت.ابن حبان گفته است: او زياد اشتباه مي كند و به روايات او نمي توان احتجاج كرد، او در تشيّع غلو داشت. سليماني او را در ميان رافضي ها آورده است. ابن حجر مي گويد: او ضعيف و رافضي است.همان طوري كه از عبارت برخي معلوم است شيعه بودن و عقيده به رجعت داشتن و نيز در مذمت عثمان روايت كردن سبب تضعيف وي شده است، ليكن كسي او را به كذب يا وضع حديث متهم نكرده است.روايات او در منابع شيعي و نيز در كتاب هاي اهل سنت از طريق: وكيع، ابونعيم، و جماعتي مانند: حسن بن محبوب، حفص بن غياث، حمزة بن حبيب، زيات، سفيان ثورى، عبدالله بن اجلح و عمرو بن ابي مقدام آمده است.و ي از امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، امام كاظم (ع)و كساني چون: اصبغ بن نباته، انس بن مالك، سعيد بن جبير و شعبي روايت كرده است. او راوىِ رساله حقوق امام سجاد (6) (ع) و نيز دعاي آن حضرت در سحرهاي ماه رمضان - معروف به دعاي ابوحمزه ثمالي - است (7) .ابوحمزه ثمالي نقل مي كند كه: امام سجاد(ع) شبانه بر دوش خود به خانه فقرا و مستمندان غذا مي برد و مي فرمود: صدقه در تاريكي شب خشم پروردگار را فرو مي نشاند (8) .و ي سرانجام به سال 150 ه.ق. در زمان امام هفتم بدرود حيات گفت (9) .منابع ديگر
الطبقات الكبري 6/ 384؛ كتاب التاريخ الكبير 2/ 165؛ رجال برقي 8؛ الجرح والتعديل 1/ ق 1/ 450؛ كتاب المجروحين 1/ 206؛ فهرست طوسي 42؛ تهذيب الكمال 4/ 357؛ ميزان الاعتدال 363/ 1؛ لسان الميزان 7/ 187؛ تهذيب التهذيب 2/ 7؛ تقريب التهذيب 1/ 116؛ جامع الرواة 1/ 134؛ تنقيح المقال 1/ 189؛ معجم رجال الحديث 3/ 383 و 385؛ موسوعة رجال الكتب التسعة 1/ 214؛ من لايحضره الفقيه 2/ 376.1. من لا يحضره الفقيه 36/ 4.2. رجال كشى / ش 355.3. الخرائج و الجرائح 328/ 1.4. رجال كشى / ش 33، 356 و357.5. من لا يحضره الفقيه (مشيخه) 36/ 4؛ فهرست ابن نديم 360؛ رجال نجاشى / ش 294 و خلاصة الاقوال 29.6. دانشمند و محقق معاصر، جناب آقاي سيد حسن قبانچي شرحي گويا و جامع، بر اين رساله نگاشته است.7. من لا يحضره الفقيه 376/ 2 و مصباح المتهجد 582.8. سير اعلام النبلاء 393/ 4.9. رجال طوسي 85 و160؛ قاموس الرجال 2/ 271 و اعيان الشيعه 4/ 9 .