مبارك بن فَضالة بن ابي اميّه. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مبارك بن فَضالة بن ابي اميّه.

230مبارك بن فَضالة بن ابي اميّه.

(قبل از 91 - 164 ه . ق).

كنيه: ابوفضاله.

نسب: قرشى، عَدَوي.

لقب: بصري.

طبقه: ششم.

پدربزرگ اش كه عبدالرحمن نام داشت و بيش تر به كنيه اش ابو اميّه خوانده مي شد، مولاي خليفه (عمر بن خطّاب) يا برادرش زيد بن خطّاب بوده است كه پس از پرداختن دويست درهم مال المكاتبه آزاد شد.

مبارك در روزگار صحابه به دنيا آمد و انس بن مالك (متوفاي پس از 91ه.ق.) خدمت گزار رسول خدا(ص) را ديد كه در مسجدى، نماز جماعتي را امامت مي كرد.و ي چند برادر داشت كه يكي از آنان به نام عبدالرحمن از راويان حديث بود.

مبارك را كه حافظه اي چندان قوي نداشت، مردي عبادت پيشه، راست گو و برگزيده دانسته اند كه بنابر گزارشي از يحيي بن معين، قَدَري مذهب هم بوده است.

او در بصره و حدود چهارده سال از حسن بصري حديث آموخت وخود، روزهاي جمعه حديث مي گفت و راويان اش مي نوشتند و بزرگاني چون شعبة بن حجّاج در برابرش زانو مي زدند.

هم چنين در سال هايي كه ايّوب بن زياد از سوي منصور عبّاسي بر اصفهان فرمان مي راند، بدان شهر رفت و مردم آن سامان از او حديث شنيدند و روايت كردند.

طبقه و منزلت روايي مبارك .

به رغم سكوت رجاليون شيعى، دانشمندان رجالي اهل سنّت در باره جرح و تعديل او كه از راويان طبقه ششم بود،بسيار گفت وگو كرده اند. برخي چون نسائي او را تضعيف كرده، امّا بسياري - با اين كه او را اهل تدليس در حديث دانسته اند - وي را در رواياتي كه از حسن بصري نقل كرده يا آن ها را با قيد (حَدَّثَنا) يا (سمعتُ) ياد كرده است. مورد اعتماد دانسته اند. خطيب بغدادي او را بسيار راست گو دانسته است، ابن حبّان و عجلي توثيق اش كرده اند و ذهبي حديث او را فروتر از حديث صحيح خوانده است.و ي از راوياني چون: بكر بن عبداللّه، ثابت بُنانى، حسن بصرى، محمّد بن منكدر، نصر بن راشد، هشام بن عروه و يونس بن عبيد روايت كرده است و راوياني چون: ابراهيم بن حُمَيد، سليمان بن حرب، عبداللّه بن مبارك، عفّان بن مسلم، فضل بن دكين، وكيع بن جرّاح وابوداوود طيالسي از او روايت كرده اند.

ذهبي بنابر يك گزارش ضعيف و با تعبير (قيل) شمار روايت هاي او را دويست مورد دانسته است.

بخاري در ميان حديث هاي معلّقه خود و در كتاب الادب المفرد، و نيز ابو داوود، ترمذى، ابن ماجه، شيخ صدوق، طبري امامي و نعمانى، حديث هاي او را نقل كرده اند. (1) .و ي از حسن بصري نقل كرده است كه جبرئيل نزد رسول خدا(ص) آمد و بدو گفت: (اي محمّد! خداي - عزّ و جلّ - تو را فرمان مي دهد كه فاطمه را به همسري برادرت علي درآورى.).

پيامبر(ص) علي (ع)را فرا خواند و گفت: (من تو را به همسري سرور زنان جهان و محبوب ترينِ آنان نزد من پس از تو - يعني فاطمه - درمي آورم. از شما دو تن، دو سرور جوانان اهل بهشت و نيز شهيداني به خون تپيده كه پس از من مورد ستم قرار مي گيرند و نجيباني نوراني به دنيا مي آيند كه خداوند با آنان آتش ستم را خاموش، حقّ را زنده و نادرستي را نابود مي كند. عدد آن ها عدد ماه هاي سال و آخرين آن ها كسي است كه عيسي بن مريم پشت سرش نماز مي گزارد (2) .و ي سرانجام در سال 164 ه . ق .كه هنوز مهدي عبّاسي سلطنت مي كرد، در شهر بصره درگذشت. (3) .

منابع ديگر

الطبقات الكبري 7/ 277؛ كتاب التاريخ الكبير 7/ 426؛ تاريخ الثقات 419؛ كتاب الضعفاء و المتروكين 229؛ الجرح والتعديل 4/ ق 1/ 338؛ الكامل في ضعفاء الرجال 6/ 319؛ الكامل في التاريخ 6/ 65 و 74؛ سير اعلام النبلاء 7/ 281؛ تذكرة الحفّاظ 1/ 200؛ العبر في خبر من غبر 1/ 187؛ تاريخ الاسلام 10/ 414؛ ميزان الاعتدال 3/ 431؛ تهذيب التهذيب 10/ 28؛ تقريب التهذيب 2/ 227؛ شذرات الذهب 1/ ق 1/ 259؛ مستدركات علم رجال الحديث 6/ 343.

1. نك: كتاب الخصال 1/ 228؛ كمال الدين و تمام النعمه 250؛ بشارة المصطفي 244؛ كتاب الغيبة 57؛ بحار الانوار 51/ 68؛ 63/ 415 و 73/ 187 و تهذيب الكمال 27/ 180.

2. كتاب الغيبة (نعمانى) 57.

3. تاريخ خليفه 356؛ كتاب الثقات 7/ 502 و تاريخ بغداد 13/ 216.

/ 160