عبيداللّه بن عبداللّه بن عُتبَة. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبيداللّه بن عبداللّه بن عُتبَة.

188عبيداللّه بن عبداللّه بن عُتبَة.

(حدود 25 - پس از 90 ه . ق).

كنيه: ابوعبداللّه.

نسب: هُذَلي.

لقب: مدنى، ضرير.

طبقه: سوم.

عبيداللّه در اواخر خلافت عمر بن خطّاب يا اندكي پس از آن، در مدينه به دنيا آمد. جدّش (عتبه) برادر تني عبداللّه بن مسعود و از صحابيان ديرين پيامبر(ص) است كه در زمان خلافت عمر بن خطاب، درگذشت. پدرش (عبدالله بن عتبه) از فقها و محدّثانِ بنام مدني است كه به كوفه نيز آمد و رفت داشته، پس از سال 70ه.ق. در همان جا وفات يافته است. نيز برادرش عون بن عبدالله از محدّثان موثّق نزد محدّثان عامّه است.

او كه منسوب به قبيله بزرگ (بني هُذَيله) از قبايل وادي نخله در اطراف مكّه و از ناحيه چشم آسيب ديده و نابينا بود، روحي سرشار از ادب و شعر داشت و در حديث و فقه سرآمد بود. از اين رو نام او را در شمار حافظانِ حديث و هفت فقيه معروفِ مدينه در عصر تابعين، آورده اند. (1) .

ابن اثير درباره او مي نويسد: عبيداللّه در سال 72ه.ق. در كوفه قاضي بوده است.

او استاد و شيخ محمد بن مسلم بن شهاب زُهري (محدّث معروف) ونيز معلّم و مربّي عمر بن عبدالعزيز (خليفه هشتم اموى) بود.

زُهري مي گويد: او درياي دانش بود؛ هرگاه نزدش مي رفتم، تازه هايي مي يافتم.

عمر بن عبدالعزيز بيش از هر كس از وي تأثير پذيرفته است تا آن جا كه از عبيداللّه به عنوان معلّم ومؤدِّب وي ياد كرده اند. او مي گويد: اگر عبيداللّه زنده مي بود، از رأي او سر برنمي تافتم. به خدا سوگند، يك شب از شب هاي عبيدالله را به هزار دينار مي خرم، زيرا با رأي و نظر اوست كه هزاران دينار به بيت المال باز مي گردد و در گفت و گو با چنين كساني است كه عقل بارور، دل شاداب و خرسند، و اخلاق، پاك مي شود.

ابن اثير زير عنوان (ذكر سبب ترك سبّ اميرالمؤمنين علي (ع)) مي نويسد: بني اميه از علي (ع)بدگويي مي كردند تا آن كه عمر بن عبدالعزيز به خلافت رسيد. او سبّ علي را ترك كرد و به همه كارگزاران خود دستور داد تا از سبّ علي (ع)منع كنند.

خود او مي گويد: در مدينه به تحصيل دانش اشتغال داشتم و همواره ملازمِ عبيداللّه بن عبداللّه بن عتبه بودم. به او گفته بودند كه من نيز علي را سبّ مي كنم. روزي به حضور وي رفتم، ديدم نماز مي خواند. نمازش را طول داد و من نيز به انتظارش نشستم تا آن كه نماز را تمام كرد. به من نگاهي كرد و گفت: از كي فهميدي كه خداوند پس از آن كه از اهل بدر و بيعت رضوان خرسند بود، بر آنان خشمناك شده است.

گفتم: چيزي نشنيده ام.

گفت: پس اخباري كه از تو به من رسيده چيست گفتم: از خدا و تو پوزش مي خواهم و از اين به بعد از آن چه مي كردم، دست مي شويم. (2) .

نيز او نسبت به ديگر كسان از اهل بيت پيامبر(ص) احترام مي گذاشت. ذهبي مي نويسد: عبيداللّه نمازش را طول مي داد. روزي علي بن حسين (ع)براي سؤال از چيزى، نزد وي به مسجد رفت و او در حال نماز بود و نماز را با همان ويژگي تمام كرد. حاضران او را به سبب منتظر نگاه داشتن فرزند دختر پيامبر(ص) نكوهش كردند. او گفت: خدايا مرا ببخش! آن كه اين مقام را خواهد بايد درنگ كند. (3) .

طبقه منزلت روايي عبيداللّه.

او از طبقه سوم راويان حديث و از برجستگان تابعيان مدني است. نووي مي نويسد: دانش مندان بر جلالت و امامت اش اتفاق دارند. طبري او را از پيش گامان علم و معرفت به احكام و حلال و حرام دانسته و در عين حال به شاعر بودن وي اشاره مي كند.

نام او در منابع رجالي شيعه - جز در جامع الرواة و كتاب هاي پس از آن - نيامده است، ليكن در سه كتاب روايي آنان؛ يعني كافى، من لايحضره الفقيه و تهذيب الاحكام، يك حديث با واسطه وي از ابن عبّاس در باره ابطال عول، نقل شده است. (4) هم او از ابن عباس نقل مي كند كه: عُمَر بن خطاب نخستين كسي بود كه فرائض را اِعاله كرد. (5) .

اغلب روايات او در جوامع روايي اهل سنّت، مانند: صحيح بخارى، صحيح مسلم، سنن ابن ماجه، سنن ترمذى، سنن نسائى، و سنن ابوداوود به چشم مي خورد. او اين روايات را از افرادي چون: عبداللّه بن عبّاس، پدرش (عبدالله بن عتبه) عثمان بن حنيف، عروة بن زبير، ابوسعيد خدرى، نعمان بن بشير، ابو هريره، عائشه و نيز از عمر بن خطاب و عمار بن ياسر به طور مرسل، نقل كرده است و كساني چون: ابوالزناد عبدالله بن ذكوان، برادرش (عون بن عبداللّه) و محمد بن مسلم بن شهاب زهري از او، روايت كرده اند. (6) .

ابونعيم به سند خود از وي و او از ابن عباس نقل مي كند: پيامبر(ص) به مردار گوسفندي گذشت و فرمود: ارزش زندگي دنيا در نزد خدا، از ارزش اين (مردار) در نزد صاحبش، كم تر است. (7) .

عبيدالله پس از سال 90ه.ق. بدرود حيات گفت (8) . همان گونه كه نوشته اند امام زين العابدين (ع)از كساني بود كه در تشييع جنازه عبيدالله شركت كرد. (9) .

منابع ديگر

الطبقات الكبري 5/ 250؛ تاريخ خليفة بن خيّاط 249؛ المعارف 250، 251 و 588؛ كتاب التاريخ الكبير 5/ 385؛ تاريخ الثقات 317؛ الجرح والتعديل 3/ ق 1/ 319؛ طبقات الفقهاء 60؛ وفيات الاعيان 3/ 115؛ تهذيب الاسماء واللغات ج 1/ ق 1/ 312؛ تذكرة الحفاظ 1/ 78؛ تقريب التهذيب 1/ 535 و 2/ 90؛ جامع الرواة 1/ 525؛ تنقيح المقال 2/ 240؛ الغدير 6/ 269 و 9/ 10؛ معجم رجال الحديث 11/ 74.

1. شش فقيه ديگر عبارتند از: سعيد بن مسيّب، سليمان بن يسار، سالم بن عبداللّه بن عمر، عروة بن زبير، خارجة بن زيد بن ثابت و قاسم بن محمّد بن ابي بكر (تهذيب الكمال 10/ 150).

2. الكامل في التاريخ 5/ 42.

3. سير اعلام النبلاء 4/ 478.

4. الغدير 6/ 269.

5. حلية الاولياء 2/ 188.

6. الطبقات الكبري 5/ 250؛ تهذيب الكمال 19/ 76 و تاريخ الاسلام 6/ 422.

7. تاريخ الاسلام 421/ 6 و تهذيب التهذيب 24/ 7.

8. نك: الكافي 7/ 79 ح 3؛ من لا يحضره الفقيه 4/ 187 (ح 656)و تهذيب الاحكام 9/ 248 (963).

9. نك: رجال صحيح بخارى / ش 700؛ رجال صحيح مسلم / ش 1024و تهذيب الكمال 19/ 73 - 75.

/ 160