يعقوب بن سُفيان بن جُوان. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يعقوب بن سُفيان بن جُوان.

272يعقوب بن سُفيان بن جُوان.

(190 - 278 ه . ق).

كنيه: ابو يوسف.

لقب: فسوي.

طبقه: يازدهم.

وي حدود سال 190 ه . ق . در زمان خلافت هارون الرّشيد در شهر (فسا) (از شهرهاي ناحيه فارس) چشم به جهان گشود. گرچه از نسب و قبيله او اطّلاعي در دست نيست، امّا شخصيت علمي اش پرآوازه و خود در شمار دانشمندان و مؤلفان (1) عصر خويش و در عين حال فردي عابد و كثير الصلوة بود.و ي براي جمع آوري حديث و كسب معارف اسلامى، رنج هاي زيادي برخود هموار كرد؛ حدود سي سال از عمرش را در سفر به سرزمين هاي اسلامى، مانند: فلسطين، دمشق، حِِمْص، عسقلان، نيشابور، مصر، عراق و بين النّهرين سپري كرد و از بزرگان حديث بهره هاي فراوان برد.

ابويوسف مي گويد: در يكي از سفرها بزرگ مردي را ديدم و تصميم گرفتم براي استفاده از دانش او مدّتي توقّف كنم. به علت كمبود توشه راه، شب ها را تا صبح مي نوشتم و روز نوشته ها را به وي ارائه مي دادم. شبي احساس كردم بينايي ام را از دست دادم و همه جا تاريك شد. از اين رخ داد، غمگين شده گريستم. وقتي خوابم بُرد رسول خدا(ص) را در خواب ديدم آن حضرت دست به چشمانم كشيد. هنگامي كه بيدار شدم بينايي خود را باز يافتم و خرسند شدم (2) .

اگرچه ابن اثير و برخي ديگر از گرايش شيعي او و بدگويي اش در باره خليفه سوم گزارش داده اند، امّا ذهبي وابن كثير آن را نادرست دانسته و در اين نسبت ترديد كرده اند. قرائن وشواهد نيز گفتار ذهبي و ابن كثير را تأييد مي كند.

خود يعقوب نيز در كتاب المعرفة والتّاريخ رواياتي در مناقب عثمان بن عفّان آورده است. (3) .

طبقه و منزلت روايي يعقوب.

و ي از راويان طبقه يازدهم و مورد تكريم و توثيق بسياري از دانشمندان و رجال شناسان اهل سنّت است. ابوزرعه دمشقي مي گويد: سرزمين عراق كسي را مانند او به خود نخواهد ديد. حاكم نيشابوري از وي به عنوان (امام اهل حديث فارس) ياد مي كند. ابن حبّان، نسائى، ذهبي وابن حجر نيز او را موثّق مي دانند .

يعقوب مي گويد: من از بيش از هزار نفر روايت كرده ام كه همگي آنان موثق اند.و ي از ابراهيم بن حمزه، ابراهيم بن حُميد، ابراهيم بن عبدالرحمان، ابراهيم بن محمد شافعى، احمد بن شبيب، احمد بن عبدالله، احمد بن محمد ازرقى، جنادة بن محمّد مسرّي و بسياري ديگر روايت كرده است. و كساني چون: نسائى، ترمذى، احمد بن اسحاق فارسى، ابراهيم بن ابي طالب نيشابورى، حسن بن سفيان شيبانى، محمد بن يعقوب صفّار از وي روايت كرده اند. (4) .و ي با چند واسطه از پيامبر گرامى (ص)روايت مي كند كه خطاب به امّ سلمه فرمود: اين علي بن ابي طالب است كه گوشت و خون او با گوشت وخون من آميخته است و او نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي است، جز آن كه پس از من پيامبري نخواهد بود. اي امّ سلمه! اين علىّ (ع)اميرمؤمنان و آقاي مسلمانان و نگهبان دانش من و برادرم در دنيا وآخرت است. او در (سنام اعلا) با من خواهد بود و او با گروه ياغى، پيمان شكن وكج انديش خواهد جنگيد. (5) .و نيز فرمود: (خدا و رسول او، شش گروه را لعنت مي كنند: منكران (قدر)، تحريف كنندگان قرآن، كساني كه با قهر و غلبه بر مردم حكومت كنند، حرام خدا را حلال دانسته و حرمت عترت ام را بشكنند و كساني كه سنت مرا فراموش كنند. (6) .و ي سرانجام در 23 ماه رجب سال 277 ه . ق . در زمان خلافت معتضد عبّاسي در فسا و به قولي در بصره در هشتاد و چند سالگي بدرود حيات گفت. (7) .

منابع ديگر

مستدرك حاكم 1/ 36؛ الجرح والتعديل 4/ ق 2/ 208؛ كتاب الثّقات 9/ 287؛ اكمال ابن ماكولا 3/ 202؛ شواهد التنزيل ح 481، 682، 768 و 824؛ الأنساب 4/ 384؛ بشارة المصطفي 167؛ الكامل في التّاريخ 7/ 440؛ اللباب 2/ 432؛ تهذيب الكمال 32/ 324؛ تذكرة الحفاظ 2/ 582؛ تاريخ الاسلام 20/ 493؛ سير اعلام النبلاء 13/ 180؛ العبر 1/ 399؛ البداية والنهاية 11/ 59؛ تهذيب التهذيب 11/ 385؛ تقريب التهذيب 2/ 375؛ النجوم الزاهرة 3/ 77؛ بحار الانوار 37/ 337؛ اعيان الشيعه 10/ 316؛ مستدركات علم رجال الحديث 8/ 274؛ الاعلام زركلي 8/ 198.

1. كتاب معروفِ وي المعرفة والتاريخ در 3 جلد، با تحقيق دكتر ضياء العمرى، چاپ شده است. كتاب المشيخه او بنا به گفته محقّق ياد شده در مصر به چاپ رسيده است و از تأليفات ديگر او اطلاعي در دست نيست.

2. تهذيب الكمال 32/ 332؛ البداية والنهاية 11/ 59.

3. نك: كتاب المعرفة والتاريخ 1/ 283، 289، 479، 487، 622.

4. نك: المعرفة والتاريخ 3/ 75؛ تهذيب الكمال 32/ 324؛ بشارة المصطفي 167 و شواهد التنزيل ح 481، 682، 768 و 824.

5. بشارة المصطفي لشيعة المرتضى 167.

6. مستدرك حاكم 1/ 36.

7. الأنساب 4/ 384؛ الكامل في التاريخ 7/ 440؛ البداية والنهاية 11/ 60 و الجرح والتعديل 4/ ق 2/ 208.

/ 160