43ثُوَيربن ابي فاختة(سعيد) بن علاقه (= ابوجهم).(- بعد از 114ه.ق).كنيه: ابوجهم.نسب: هاشمى، قرشي.لقب: كوفي.طبقه: چهارم.ثوير منسوب به طايفه بزرگِ آل ابي جهمِ كوفي و مولاي امّ هاني (خواهر امام عليژ) است و به اين دو اعتبار، او را كوفي و هاشمي خوانده اند .پدرش سعيد از تابعينِ بزرگ و از راويان مؤثق نزد شماري از رجاليّون، مانند عجلي و دار قطني است.
ثوير و اهل بيت (ع)
ثوير از شيعيان و دوست داران اهل بيت (ع)و آن گونه كه از روايت كشّي استفاده مي شود، نزد آنان و نيز مخالفان شان داراي شأن و منزلتِ ويژه اي بوده است.او در همين روايت از امام باقر(ع) نقل مي كند: در قيامت بنده گامي برنمي دارد تا آن كه از سه چيزِ او بپرسند: از عُمرش كه در چه چيزي گذرانده است؛ از دارايي اش كه از كجا آورده و در كجا انفاق كرده است و از
دوستي ما اهل بيت (ع)
هر چند شهيد ثاني با استناد به روايتي از رجال كشّي كه جريان ملاقات جمعي از دانشمندان عامه با امام باقر(ع) را با وساطت ثوير، نقل مي كند، او را به جهل نسبت به مقام علمي ائمه (ع)متهم كرده است، ليكن اين اتّهام نزد برخي از اهل تحقيق نا تمام است.به هر حال، تشيع او از نظر عامه و خاصّه قابل ترديد نيست از اين رو حاكم نيشابوري تصريح مي كند كه بر او به چيزي جز تشيع اش نمي توان خرده گرفت. و آن گاه كِه از يونس بن ابي اسحق سبيعي مي پرسند چرا از ثوير روايت نمي كنى پاسخ مي دهد: مرا با رافضي چه كار!.
طبقه ومنزلت روايي ثوير.
او از طبقه چهارم راويان تابعي و كوفي است. شيخ طوسي وي را در شمار اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)نام برده است.برقي و كشّي به ترتيب، او را از اصحاب امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) ياد كرده اند. علامه حلّي و ابن داوود، نام ثوير را در قسم اوّل كتاب خود آورده اند و ابن داوود او را ممدوح دانسته، ليكن علاّمه در جرح و تعديل وي توقف كرده و مي نويسد: شواهد، از جمله روايات كشى، چيزي را از جهت وثاقت ثابت نمي كند.از دانشمندانِ عامّه: عجلى، احمدبن حنبل، يونس بن ابي اسحق، يحيي بن معين، ابن عدى، جوزجانى، ابوزرعه، ابوحاتم، دارقطنى، ذهبي و ابن حجر او را تضعيف كرده اند،امّا عجلي بر حسب روايتى، او را مانند پدرش سعيد مؤثق مي داند.روايات او در جامع ترمذى، كافي و من لايحضره الفقيه آمده است. او در اين روايات از كساني چون:امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، زيدبن ارقم، سعيد بن جبير، پدرش ابو فاخته، عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر روايت مي كند و از او كساني چون: ابن عقده، سفيان ثورى،سليمان اعمش و اسرائيل بن يونس روايت كرده اند. او راوي حديث غدير و حديث ثقلين است.تا ريخ وفات ثوير همانند ولادتش معلوم نيست، ليكن با ملاحظه مصاحبت او با امام صادق (ع)معلوم مي شود كه وي پس از سال 114 ه.ق. وفات يافته است.
منابع ديگر
طبقات خليفه 160؛ كتاب التاريخ الكبير 2/ 183؛ الطبقات الكبري 8/ 326؛ كتاب الضعفاء والمتروكين 287؛ الكامل في ضعفاءالرجال 2/ 83.80؛ موضح اوهام الجمع و التفريق 2/ 14؛ رجال برقي 8؛ حلية الاولياء1/ 180؛ كتاب المجروحين 1/ 205؛ الجرح والتعديل 1/ ق 1/ 472؛ الكافي 2/ 508؛ الوافي بالوفيات 11/ 26؛ رجال نجاشى / ش 301؛ رجال طوسي 85، 111 و 161؛ اختيار معرفة الرجال / ش 394؛ خلاصة الاقوال 30؛ رجال ابن داوود60؛ تهذيب الكمال 4/ 429 ؛ ميزان الاعتدال 1/ 375؛ تاريخ الاسلام 8/ 390؛ تقريب التهذيب 1/ 121؛ لسان الميزان 7/ 188؛ تنقيح المقال 1/ 197؛ المراجعات 55؛ الغدير 1/ 15 و 3/ 93؛ قاموس الرجال 2/ 301 (چاپ قديم)؛ المعجم الموحد 1/ 168؛ معجم رجال الحديث 3/ 414؛ تاريخ بغداد 13/ 271؛ اعيان الشيعه 4/ 26؛ جامع الرواة 1/ 141.