يحيي بن عبدالله بن معاويه (= اجلح بن عبدالله).
268يحيي بن عبدالله بن معاويه (= اجلح بن عبدالله).( - 145 ه . ق).كنيه: ابو حجيه.نسب: كندي.لقب: اجلح، كوفي.طبقه: هفتم. يحيي بن عبدالله معروف به اجلحِ كندي منسوب به كنده (ثور بن عفير) از سرزمين (يمن) است. به جهت اين كه موهاي جلوي سرش ريخته بود او را اجلح لقب دادند. وي از مشاهير محدثان كوفه و از طبقه هفتم است. (1) .هرچند برخي اصحاب رجال وتراجمِ غير شيعى، مانند: ابن سعد، نسائى، ابو داوود، ابن حبّان و ابوحاتم او را به نوعي تضعيف كرده اند، (2) ليكن كساني چون: احمد بن حنبل، احمد بن عبدالله عجلى، يحيي بن معين وابن حجر او را تأييد و توثيق نموده اند. (3) ابن عدي مي گويد: كوفيان و ديگران از اجلح روايت كرده اند. او نزد من راست گو و احاديثش از جهت متن و سند شايسته و استوار است. (4) (5) جز آن كه از شيعيان كوفه است.شيخ مفيد در ذيل حديثي كه اجلح در سند آن قرار دارد گفته است: اسناد اين حديث، صحيح، راويانش بزرگوار و طريقش روشن و گوياست. و شيخ طوسي بدون اشاره به توثيق اش، او را در ميان اصحاب امام صادق آورده است. (6) .مامقاني او را از نظر روايت (حسن)؛ مانند (صحيح) دانسته و علامه اميني به راست گويي و ارج مندي وي گواهي مي دهد. (7) .اجلح بن عبدالله از: سلمة بن كهيل، عامر شعبى، عبدالله بن بريد، عبدالله بن عبدالرحمن، نوح بن درّاج، شهر بن حوشب و بسياري ديگر روايت كرده است و جعفر بن عون، حسن بن صالح، سفيان ثورى، شريك بن عبدالله نخعى، ابوبكر حضرمي و پسرش عبدالله بن اجلح و گروهي ديگر از او روايت دارند.روايات او در جوامع روايي عامه وخاصه، مانند: صحيح بخارى، سنن ترمذى، سنن ابن ماجه، سنن ابي داوود، الكافي و شرح ابن ابي الحديد آمده است. (8) از جمله احاديثي كه او روايت شده و ابن عدي نيز بر استواري شماري از آن ها گواهي داده عبارت است از:.1- پيامبر گرامى (ص)در غزوه طائف با علي (ع)به محرمانه سخن گفت. اصحاب گفتند: يا رسول الله! محرمانه سخن گفتن با علي (ع)به طول انجاميد فرمود: من با او راز نگفتم، ليكن خداوند - عزّ و جلّ - با او راز گفت. (9) .2- پيامبر(ص) فرمود: يا على، دوستي و محبت حسن و حسين ي مرا براي هميشه از دوستي ديگران غافل كرده است. همانا پروردگار مرا به دوستي اينان و دوستي دوستان شان دستور داده است. (10) .3- علي (ع)وقتي از مدينه به كوفه رفت كتاب ها و وصيت اش را به ام سلمه سپرد و هنگامي كه امام حسن (ع)به مدينه بازگشت آن ها را به وي تحويل داد. (11) .4- بريده مي گويد: بعد از مراجعت از جنگ يمن، خدمت پيامبر(ص) رسيدم و نامه خالد بن وليد را كه در آن از علي بن ابي طالب سعايت شده بود، به آن حضرت دادم. وقتي حضرت نامه را خواند خشمگين شد و فرمود: (از علي بدگويي نكن كه او از من است و من از او. و او پس از من، ولي و سرپرست شماست.) (12) .5 - ابو نعيم اصفهانى، داستان احتجاج امام علي (ع)به حديث غدير را در جمع اصحاب پيامبر(ص) از طريق اجلح روايت كرده است. (13) .و ي در زمان خلافت منصور دوانيقي بعد از قيام محمّد و ابراهيم، پسران عبدالله بن حسن بن حسن كه در سال 145 ه . ق . به وقوع پيوست وفات يافت. (14) .منابع ديگر
كتاب التاريخ الكبير 2/ 68؛ سير اعلام النبلاء 16/ 382؛ ؛ مستدرك وسايل الشيعة 3/ 779 (چاپ قديم)؛ قاموس الرجال 1/ 240 (چاپ قديم)؛ معجم رجال الكتب التسعة 1/ 82؛ المعجم الموحد 1/ 74.1. نك: الكامل في ضعفاء الرجال 1/ 426؛ ميزان الاعتدال 1/ 78؛ تقريب التهذيب 1/ 49، البداية و النهاية 7/ 344؛ رجال طوسي 335؛ جامع الرواة 1/ 39و شذرات الذهب 1/ 216. هر چند مؤلف اعيان الشيعه به كنيه و لقب اجلح اشاره نموده، ليكن گويا از ترجمه وي در جاي مناسب؛ يعني قسمت آخر كتاب غفلت كرده است. ر. ك: اعيان الشيعه 2/ 319 و 459.2. الطبقات الكبري 6/ 350؛ تهذيب الكمال 2/ 275؛ تهذيب التهذيب 1/ 189و كتاب المجروحين 1/ 175.3. تهذيب الكمال 2/ 275؛ تقريب التهذيب 1/ 49 و ميزان الاعتدال 1/ 78.4. الكامل في ضعفاء الرجال 1/ 429.5. معجم رجال الحديث 1/ 365 و رجال طوسي 335.6. تنقيح المقال 1/ 44 و كامل الزيارات 50 (پاورقى).7. تهذيب الكمال 2/ 275؛ معجم رجال الحديث 1/ 365 و شرح ابن ابي الحديد 3/ 170 و 7/ 117.8. الكامل في ضعفاء الرجال 1/ 426 و سنن ترمذي 5/ 303، ح 3810.9. كامل الزيارات باب 14/ 50.10. الكافي 2/ 64.11. البداية و النهاية 7/ 344؛ مسند احمد 5/ 356؛ مجمع الزوائد 9/ 128 و الغدير 3/ 244.12. حلية الاولياء 5/ 26.13. الطبقات الكبري 6/ 350؛ كتاب المجروحين 1/ 175و تهذيب الكمال 2/ 279 .