اُبَىّ بن كعب بن قيس.
11اُبَىّ بن كعب بن قيس.( - 35ه.ق).كنيه: ابوطفيل، ابومنذر.نسب: خزرجي.لقب: انصارى، مدنى، سيد المسلمين، سيد الانصار، سيد القرّاء.طبقه: صحابي.اُبَىّ صحابي بزرگ پيامبر(ص) از ناحيه پدر (كعب) و مادر (صهيله، عمه ابوطلحه انصارى) منسوب به بني نجار، تيره اي از قبيله بزرگ خزرج است. وي داراي دو پسر به نام هاي طفيل و محمد از ام الطفيل و يك دختر به نام ام عمرو از همسر ديگر است. او از نظر جسمي قامتي متوسط و نحيف داشت.اُبَىّ در عصر جاهليت كه كم تر كسي در ميان عرب خواندن و نوشتن مي دانست كتابت را فرا گرفت و نخستين كسي بود كه در پايانِ نامه ها، اسم خود را با عنوان (الكاتب) مي نوشت.اُبَىّ از كاتبان وحي و داراي مقامي والا در قرائت و تعليم قرآن است. و بنا به روايت قتاده، يكي از چهار نفر انصاري است كه قرآن را در زمان حيات رسول خدا(ص) جمع كرد و نيز در شمار دوازده نفري بود كه به دستور عثمان به جمع آوري قرآن پرداختند (1) .و ي در علم تفسير قرآن و فقه و حديث نيز سرآمد بود و كساني حتي از خارج مدينه براي كسب دانش و شنيدن حديث نزد او مي آمدند. او در هشت شب يك قرآن ختم مي كرد و اولين كسي است كه درباره فضايل قرآن كتاب نوشت (2) . با اين كه پيامبر گرامى (ص) فرمود: اُبَىّ بن كعب آگاه ترين فرد امت به قرائت قرآن است، گاهي قرائت وي مورد مخالفت عمر قرار مي گرفت (3) .اُبَىّ از فقيهان اصحاب پيامبر(ص) به شمار مي رود و از جمله افرادي است كه با تحريم متعه از جانب عمر مخالفت نمود (4) .و ي فردي زاهد بود و در خانه فرسوده اي زندگي مي كرد. روزي از رسول خدا(ص) در باره پاداش شخص مبتلا به بيماري تب پرسيد، آن حضرت فرمود: همواره حسنات بر شخص تب دار فرود مي آيد . ابىّ از خدا خواست به اين بيماري مبتلا شود آن اندازه كه از رفتن به جهاد در راه خدا و حج و مسجد پيامبر(ص) بازنماند. پس از آن تا پايان عمر تب دار بود. اين بيماري در تندي مزاج و درشت خويي او بي تأثير نبود.او از جمله هفتاد نفري است كه در عقبه ثانيه با پيامبر(ص) بيعت نمود. رسول خدا(ص) پس از هجرت، ميان او و سعيد بن زيد بن عمرو پيمان برادري بست. او در تمام جنگ هاي آن حضرت و نيز در سريه حمزة بن عبدالمطّلب كه در ماه هفتم هجري به دستور پيامبر(ص) رخ داد، به همراه سي نفر از مهاجرين و انصار شركت داشت.اُبَىّ، عبادت خالق را با خدمت به خلق جمع كرده بود. ابوالعاليه مي گويد: وي فردي عابد بود. آن گاه كه مردم به وجود او نياز پيدا كردند از گوشه نشيني خارج شد به رتق و فتق امور آنان پرداخت.و ي در زمان خلافت عمر اظهار تمايل كرد كاري به او سپرده شود. عمر در پاسخ گفت: دوست ندارم دينت آلوده گردد (5) .قيس بن عبّاد مي گويد: براي ديدن اصحاب پيامبر(ص) مخصوصاً اُبَىّ به مدينه آمدم، به مسجد رفتم و در صف اول به نماز ايستادم. بعد از اقامه نماز، اُبَىّ به نقل حديث پرداخت. مردم با دقت تمام به سخنان او گوش مي دادند. شنيدم اين جمله را سه بار تكرار كرد: به خدا سوگند اهل بيعت با واليان تباه شدند. و اضافه نمود: خود هلاك شدند و ديگران را نيز هلاك كردند. من به حال آنان تأسف نمي خورم، ليكن براي مسلمانان متأسفم. اُبَىّ مي گويد: تا پيامبر گرامى (ص) در ميان ما بود، همه به يك سو بوديم و همين كه از ميان ما رفت، به راست و چپ پراكنده شديم (6) .اُبَىّ و اهل بيت (ع)
چنان كه گذشت، وي از بزرگان اصحاب پيامبر(ص) است. اُنسِ او با آن حضرت و مرتبه اش نزد وي به قدري بود كه آن حضرت به فرمان خداوند، قرآن بر وي قرائت كرد و اُبَىّ از شوق به گريه افتاد.و ي پس از رحلت پيامبر(ص) معتقد به جانشيني بلافصل امام على (ع)و از معترضان به خلافت ابوبكر بود، لذا در جريان سقيفه، مردم را ترك گفت و به دل جويي و حمايت از اهل بيت (ع)پرداخت (7) .اُبَىّ مي گويد: در روز سقيفه بر گروهي از انصار گذر كردم. پرسيدند: از كجا مي آيى گفتم: نزد اهل بيت پيامبر(ص) بودم. پرسيدند: آنان را چگونه يافتى گفتم: چگونه است حال قومي كه خانه شان محل رفت وآمد جبرئيل و منزل رسول خدا(ص) بود كه امروز از ميان آنان رفت و حكومت از دستشان خارج شد. آن گاه اُبىّ گريست و حاضران نيز به گريه در آمدند (8) .قرائت اُبَىّ تنها قرائت معتبر نزد اهل بيت (ع)به شمار مي رفت. امام صادق (ع)فرمود: ما به قرائت اُبَىّ قرائت مي كنيم (9) .اُبَىّ و دانشمندان مسلمان.
ذهبي مي گويد: او در علم و عمل سرآمد بود و عمر مي گفت: على (ع)بهترين قاضي و اُبَىّ بهترين قاري در ميان ماست (10) . ابن عبدالبر او را يكي از فقيهان اصحاب پيامبر(ص) معرفي مي كند.سيد مرتضي در الفصول المختاره و سيد محسن امين وي را از شيعيان اميرمؤمنان (ع)مي دانند (11) .طبقه و منزلت روايي اُبَىّ.
اصحاب تراجم و رجال، از وي به نيكي و عظمت ياد كرده اند. علامه، او را در قسم اول كتاب خود در ميان كساني كه به آن ها اعتماد مي كند، آورده است. مامقاني مي گويد: او فردي موثق و داراي ايماني قوي است.ذهبي مي نويسد: در صحاح سته (كتب شش گانه اهل سنت) بيش از شصت حديث از وي نقل شده است. او از پيامبر(ص) روايت كرده است. راويان او عبارتند از: انس بن مالك، عبدالله بن عباس، ابوموسي اشعرى، عمربن خطاب، قيس بن عباد، ابو هريره، طفيل و عبدالله و محمد (پسران اُبَىّ) و ديگران.اُبَىّ از جمله راويان حديث غدير است (12) .عبدالله بن حارث مي گويد: در كنار اُبَىّ بن كعب تماشاگر تلاش مردم براي به دست آوردن ثروت بيشتر بودم. ابىّ گفت: تلاش مردم را مي بينى از پيامبر(ص) شنيدم كه فرمود: به زودي از ناحيه فرات، كوهي از طلا كشف خواهد شد و مردم براي تصاحب سهم بيشتر به جنگ با يك ديگر خواهند پرداخت تا جايي كه نود و نه درصد مردم كشته خواهند شد (13) .در تاريخ وفات اُبَىّ ميان شرح حال نويسان اختلاف است. برخي از آنان مانند: ابن سعد، واقدى، ابونعيم، عبيدالله بن سعد وفات او را در زمان خلافت عثمان مي دانند. از معاصرين نيز صاحب قاموس الرجال همين قول را تأييد مي كند. بنابر اين قول، وي مدت يك هفته تا ده روز قبل از كشته شدن عثمان از دنيا رفت و عثمان بر او نماز گزارد (14) .منابع ديگر.
المغازي 1/ 9؛ كتاب التاريخ الكبير 2/ 39؛ تاريخ الصحابة 29؛ رجال طوسي 4؛ المنتظم 3/ 71 - 39؛ خلاصة الاقوال 22؛ اسد الغابة 1/ 49؛ تهذيب الاسماء واللغات ق 1/ ج 1/ 108؛ الاصابة 1/ 16؛ تقريب التهذيب 1/ 49؛ جامع الرواة 1/ 39؛ تنقيح المقال 1/ 44؛ معجم رجال الحديث 1/ 364.1. تهذيب الكمال 262/ 2 و سير اعلام النبلاء 389/ 1.2. فهرست ابن نديم 39 و تأسيس الشيعه 319.3. الطبقات الكبرى 498/ 3؛ تهذيب الكمال 262/ 2؛ الاستيعاب 1102/ 3 و مستدرك حاكم 302/ 3.4. الاستيعاب 66/ 1 و الغدير 332/ 3.5. الطبقات الكبري 498/ 3.6. حلية الاولياء 252/ 1 والدرجات الرفيعه 323.7. كتاب الخصال 461/ 2؛ رجال برقي 63؛ الاحتجاج 97و شرح ابن ابي الحديد 52/ 2.8. اعيان الشيعه 455/ 2.9. الكافي 445/ 4 و الدرجات الرفيعه 323.10. تهذيب الكمال 262/ 2؛ سير اعلام النبلاء 389/ 1؛ الاستيعاب 66/ 1.11. تأسيس الشيعه 322؛ اعيان الشيعه 2/ 454.12. الغدير / 1 ص 17.13. مسند احمد حنبل 139/ 5و صحيح مسلم 18/ 18.14. تهذيب التهذيب 188/ 1و قاموس الرجال 236/ 1.