بُريدة بن خَضيب بن عبداللّه. - راویان مشترک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راویان مشترک - نسخه متنی

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بُريدة بن خَضيب بن عبداللّه.

34بُريدة بن خَضيب بن عبداللّه.

( - 62/ 63 ه.ق).

كنيه: ابو عبدالله، ابوسهل، ابوساسان، ابوخصيب.

نسب: اسلمي.

لقب: (؟).

طبقه: صحابي.

نام وي بريده يا بريد و نام پدرش حصيب يا خضيب و از اسلمي ها (فرزندان اسلم بن قصى) تيره اي از خزاعه است.

او يكي از اصحاب پيامبر(ص) و از سابقين در اسلام است كه به هنگام مهاجرت آن حضرت به مدينه، در منطقه (غميم) ايشان را ملاقات كرد و به دعوت رسول خدا(ص) با همراهانش اسلام آورد. وي پس از پذيرفتن اسلام به آن حضرت پيشنهاد كرد هنگام ورود به مدينه پرچمي همراه داشته باشند، سپس دستار خويش از سر باز كرد و به نيزه اي بست و پيشاپيش پيامبر(ص) وارد مدينه شد و پس از آموختن آياتي از سوره مريم از رسول خدا(ص) به سوي قبيله اش بازگشت. آن گاه پس از جنگ احد، براي هميشه به مدينه هجرت كرد و در آن جا ساكن شد.و ي در جنگ هاي پيامبر(ص) و در صلح حديبيّه شركت داشت و در فتح مكه و در سپاه اسامة بن زيد (هنگام وفات پيامبر(ص) ) پرچم دار بود.و ي مي گويد: در شانزده غزوه با پيامبر(ص) بودم و در جنگ خيبر لباس سرخي به تن داشتم و جانانه جنگيدم تا توجه ديگران را به جايگاه خود جلب كنم و اكنون براي خود گناهي بزرگ تر از آن خودنمايي و شهرت طلبي نمي شناسم.

بريده نماينده پيامبر(ص) در نظارت بر امور اسيران در جنگ بني المصطلق و نيز در جمع آوري زكات از يك قبيله بود.

او پس از رحلت پيامبر(ص) در ميان معترضان به خلافت ابوبكر بود (1) و طبق روايت امام صادق (ع)خطاب به خليفه چنين گفت: آيا فراموش كرده اي كه رسول خدا(ص) دستور داد بر على (ع)به عنوان اميرمؤمنان (ع)سلام كنيم ابوبكر گفت: هنگام وفات پيامبر(ص) در مدينه نبودى. اوضاع دگرگون شد و خداوند نبوت و حكومت را به اهل اين خانه يكجا نمي دهد و در روايتى، عمر گفت: نبوت و امامت در يك خانه جمع نمي گردد. بريده در پاسخ وى، اين آيه را خواند: (اَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلي مِا آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِه فَقَد آتَيْنا آلَ اِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وآتَيْنِاهُمْ مُلْكاً عَظيماً؛ (2) آيا بر مردم به سبب نعمتي كه خدا از فضل خويش به آنان ارزاني داشته حسد مي برند در حالي كه ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و فرمانروايي بزرگي ارزاني داشتيم و گفت: آري خداوند بر اهل اين خانه نبوت و ولايت را يكجا داده است) (3) .و ي فرمانرواي (نوبة سرغ) (4) در زمان خلافت عمر بود و در زمان خلافت عثمان براي جنگ به خراسان رفت، سپس به مرو عزيمت نمود و به نشر معارف پرداخت و تا پايان عمر آن جا زيست.

بريده و اهل بيت (ع)

چنان كه گذشت او از اصحاب پيامبر(ص) و معتقد به خلافت بلافصل اميرمؤمنان (ع)بوده است. كشي و علامه حلي او را از سابقين در اسلام كه به سوي اميرمؤمنان (ع)آمدند، معرفي كرده اند و شيخ طوسي او را از اصحاب پيامبر(ص) و اميرمؤمنان شمرده است. بريده مي گويد: كسي را مانند علي بن ابي طالب (ع)دشمن نداشتم تا اين كه همراه سپاهي از مسلمانان راهي جنگ شديم. در آن جنگ از رفتار على (ع)ناخرسند شدم. پس از مراجعت، نزد پيامبر(ص) رفته و از على (ع)بدگويي كردم. رسول خدا(ص) خشمگين شد و فرمود: از على (ع)بدگويي مكن. او از من است و من از اويم. او پس از من ولي و سرپرست شماست. اينك پس از شنيدن كلام رسول خدا(ص) كسي را مانند على (ع)دوست ندارم (5) .

او ميان قبيله اش بود و با شنيدن خبر رحلت پيامبر(ص) پرچمي به دست گرفت و آن را بر در خانه اميرمؤمنان (ع)افراشت و گفت: من جز با صاحب اين خانه بيعت نخواهم كرد. در جنگ صفين با على (ع)بود و از كنار آن حضرت لحظه اي دور نمي شد و هنگام دفن فاطمه (س) كه شبانه انجام گرفت، حاضر بود.

سيدمحسن امين و سيدعلي خان مدني او را در شمار اعلام و طبقات شيعه آورده و به تفصيل در باره وي سخن گفته اند. مامقاني نيز تصريح مي كند كه او بدون شك امامي و شيعي است (6) .

طبقه و منزلت روايي بريده.

منزلت والاي اين صحابي بزرگ نزد رجاليون سني روشن است. بيشتر علماي شيعي نيز به تشيع و وثاقت او گواهي داده اند.

بريده از پيامبر(ص) روايت كرده است و راويان او عبارتند از: سليمان و عبدالله (پسران بريده)، ابن عباس، عبدالله بن موله، عامر شعبي و ديگران. اينان بيش از 150 حديث از وي نقل كرده اند كه در مسند احمد بن حنبل و صحيح مسلم و بخاري آمده است.

بريده از رسول خدا(ص) روايت مي كند كه: هر كس من مولاي اويم، على (ع)مولاي اوست. خدايا دوست بدار كسي را كه او را دوست بدارد و دشمن بدار كسي را كه او را دشمن بدارد (7) .و نيز از رسول خدا(ص) روايت مي كند كه در جنگ خيبر فرمود: فردا پرچم را به دست مردي مي دهم كه خدا و رسولش را دوست دارد، خدا و رسول هم او را دوست دارند. آن روز على (ع)را كه سخت به درد چشم مبتلا بود صدا زد و از آب دهان مباركش به چشم او ماليد و چشم آن حضرت بهبود يافت، سپس پرچم را به دستش داد و اميرمؤمنان (ع)رفت و با پيروزي برگشت (8) .و ي به سال 62 يا63ه.ق. در زمان خلافت يزيد بن معاويه در مرو وفات يافت و در محله جصّين به خاك سپرده شد (9) .

منابع ديگر

كتاب التاريخ الكبير 1/ 141؛ اختيار معرفة الرجال / ش 78؛ رجال طوسي 35.10؛ طبقات الفقهاء 52؛ اسد الغابة 1/ 175؛ تهذيب الاسماء واللغات ق 1/ ج 1/ 133؛ خلاصة الاقوال 27؛ تهذيب الكمال 4/ 53؛ سير اعلام النبلاء 2/ 469؛ الاصابة 1/ 149؛ تهذيب التهذيب 1/ 432؛ تقريب التهذيب 1/ 96؛ جامع الرواة 1/ 119؛ الوجيزة 20؛ رجال السيّد بحر العلوم 2/ 182؛ معجم رجال الحديث 3/ 294؛ قاموس الرجال 2/ 172 (چاپ قديم)؛ معجم رجال الكتب التسعة 1/ 176.

1. رجال برقي 65؛ كتاب الخصال 461/ 2 و الاحتجاج 190/ 1.

2. نساء، آيه 54.

3. اعيان الشيعه 559/ 3.

4. محلّي در مرز شام و حجاز در منطقه تبوك كه از مدينه تا آن جا سه روز راه فاصله است (مراصد الاطلاع 707 و 1394).

5. مسند احمد بن حنبل 365/ 5؛ مستدرك حاكم 110/ 3؛ خصائص نسايي 102 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 170/ 9.

6. اعيان الشيعه 559/ 3؛ الدرجات الرفيعه 400 و تنقيح المقال 162/ 1.

7. حلية الاولياء 23/ 4؛ الاستيعاب 1099/ 3؛ الغدير 20/ 1 و اعيان الشيعه 559/ 3.

8. مسند احمد 358/ 5 و مستدرك حاكم 276/ 1.

9. الطبقات الكبري 4/ 242؛ كتاب الثقات 3/ 29و تاريخ الصحابه 44 .

/ 160