عبداللّه بن حبيب بن رُبَيْعَه.
169عبداللّه بن حبيب بن رُبَيْعَه.( - پس از 70ه.ق).كنيه: ابو عبدالرحمن.نسب: سُلَمي.لقب: كوفى، مُقرى، ضرير.طبقه: دوم.عبداللّه بن حبيب به كنيه اش ابو عبدالرحمن سُلَمي شهرت دارد، در روزگار پيامبر(ص) ولادت يافت، اما به ديدار پيامبر(ص) نايل نشد.پدرش حبيب ازكساني است كه در عصر رسالت اسلام آورده ودر كنار رسول خدا(ص) نيزجنگيده است. از ابو عبدالرحمن روايت است كه : پدرم مرا قرآن آموخته است.برادرش خَدََشة بن حبيب در شمار ثقاتي است كه ابن حبّان از آنان نام برده است و بُخاري در كتاب التاريخ الكبير، او را از راويان امام علي (ع)مي داند و روايتي نيز از او نقل مي كند. (1) .او را از آن جهت كه به سُلَيم بن منصور از نوادگان قيس بن عيلان بن مُضَر، انتساب دارد، سُلَمي لقب داده اند، اما وجه اتصّاف وي به (ضرير) كه ابن جزري تصريح كرده است، روشن نيست. (2) .به هر حال وي همان كسي است كه قرائت رسمي مصاحف ازصدر اسلام تاكنون؛ يعني قرائت مورد اتفاق مسلمانان، از طريق وي به امام علي (ع)انتساب دارد. به قول ابن جزري قرائت قرآن از جهت تجويد و ضبط به وي مي رسد.او مي گويد: از آن زمان به امر قرائت پرداختم كه حديث پيامبر(ص) را شنيدم كه فرمود : خَيْرُكُمْ من تَعَلّم القُرآنَ و عَلَّمَه. معروف است كه حدود چهل سال از زمان عثمان بن عفان تا خلافت عبدالملك بن مروان در مسجد اعظم كوفه به تعليم قرائت قرآن اشتغال داشت و بر اين كار مزدي نمي گرفت. با اين كه نابينا بود از راه ديگر گذران زندگي مي كرد.ذهبي و ديگران، عُمر بن خطّاب، عثمان بن عفان و عبداللّه بن مسعود را نيزاز اساتيد قرائت وي دانسته اند، اما به دو طريق از عاصم بن ابي النجود روايت است كه ابوعبدالرحمن سُلَمي گفت: قرائت را ازعلي (ع)گرفته و بر او نيز عرضه كردم.چنان چه در روايت ديگر آمده است: او قرآن را از عثمان آموخته، ليكن بر علي (ع)عرضه كرده است. (3) .او هر چند به قرائت مشهور است، ليكن روايات زيادي و نيز فتاوا و آراي فقهي از وي نقل شده است. او از اهل رأي و از كساني كه به قصه گويي و نقل افسانه ها مشهور بودند ناخرسند بود.به راويان حديثي وي در بخش بعدي اين مقاله اشاره خواهد شد، اما از ميان راويان وي در قرائت، مي توان كساني چون: عاصم بن ابي النّجود، عطاء بن سائب يحيي بن وثّاب، ابواسحاق سبيعى، عامر شعبي و اسماعيل بن ابي خالد را نام برد.عطاء بن سائب از ابوعبدالرحمن سلَمي نقل مي كند كه وي قرآن را ازكساني آموخته است كه آنان قرآن را ده آيه ده آيه مي آموختند و تا مقاصد آيه ها را نمي فهميدند به ده آيه بعدي نمي پرداختند؛ يعني علم و عمل به آيات را فرا مي گرفتند و پس از ما كساني وارثِ قرآن خواهند شد كه آيه هاي آن را مانند آب مي نوشند و از فراسوي گردنشان نمي گذرد. او خود، قرآن را پنج آيه پنج آيه تعليم مي داد.با عنايت به قراين و شواهد موجود چنين به نظر مي رسد كه ابو عبدالرّحمن بخش مهمّي از قرائت را از امام علي (ع) فرا گرفت واين، در طول 25 سال كناره گيري آن حضرت از خلافت بود و چون اميرمؤمنان به خلافت رسيد، عبداللّه با وي بيعت كرد و در جنگ صفين حاضر شد، ولي چيزي نگذشت كه عثماني شد و به حزب مخالفان آن حضرت پيوست و ظاهراً تا آخر عمر طولاني اش ازاهل بيت (ع)كناره گرفت.ازعطاء بن سائب نقل شده است كه مردي به ابوعبدالرحمن سُلَمي گفت: تو را به خدا، آيا بغض تو نسبت به علي (ع) از آن رو نيست كه هنگام تقسيم بيت المال در كوفه، به تو وخانواده ات چيزي نرسيد.گفت: حال كه سوگندم دادى، چنين است كه گفتى. (4) .طبقه و منزلت روايي عبداللّه.
او ازطبقه دوم راويان واز حافظان كثيرالحديث به شمار مي رود. برقي نام او را در شمار اوليا و دوستان (مضرى) اميرمؤمنان (ع)آورده و مي افزايد: بعضي او را طعن و سرزنش كرده اند. با اين حال، علامه وابن داوود، نام او را در قسم راويان معتمد و معتبر ذكر مي كنند و تقريباً همه نقّادان غير شيعي از اهل حديث، به وثاقت و اتقان وي اذعان دارند، بلكه او را امام و پيشواي برجسته معرفي مي كنند. از آنجا كه وي در اسناد روايات تفسير قمي نيز قرار دارد از نظر علي بن ابراهيم قمي و آية اللّه خويي نيز وثاقت دارد. (5) .روايات او در صحاح شش گانه اهل سنّت و در برخي منابع شيعه آمده است. در اين روايات ازامام علي (ع) عثمان بن عفان، عمر بن خطّاب، ابن مسعود، ابو موسي اشعرى، ابو هريره و ديگران، نقل مي كند. و ابراهيم نخعى، علقمة بن مرثد، سعد بن عبيده، ابواسحاق سبيعى، سعيد بن جبير، عبدالملك بن اعين، عاصم بن ابي النجود از او نقل روايت مي كنند. (6) .عطاء بن سائب از وي نقل مي كند: شخصي حديثي را كه از پيامبر(ص) شنيده بود نقل كرد كه آن حضرت فرمود: تا زماني كه نمازگزار در مصهي خود نشسته منتظرِ اقامه نماز است، از نماز محسوب مي شود و فرشتگان گويند: خدايا او را بيامرز و مشمول رحمتت فرما. (7) .او سرانجام در روزگار عبدالملك بن مروان (66 - 84ه.ق.) پس از سال 70ه.ق. درگذشت. (8) .منابع ديگر
المعارف 528؛ رجال برقي 5؛ الجرح و التعديل 5/ 37؛ حلية الاولياء 4/ 191؛ الكامل في التاريخ 5/ 126؛ خلاصة الاقوال علامه 193؛ رجال ابن داوود 118؛ تاريخ الاسلام (سنه 61 -80ه.ق.) 556؛ تذكرة الحفاظ 1/ 58؛ تقريب التهذيب 1/ 408؛ جامع الرواة 1/ 481؛ تنقيح المقال 2/ 176؛ اعيان الشيعه 8/ 50؛ قاموس الرجال 5/ 424(چاپ قديم) ؛ الغدير 6/ 308؛ مستدركات علم رجال الحديث 4/ 510.1. كتاب التاريخ الكبير 3/ 214 و كتاب الثقات 4/ 212.2. اللباب 2/ 128 و غاية النهاية 1/ 413.3. طبقات ابن سعد 6/ 172 و سير اعلام النبلاء 4/ 270 - 269.4. الغارات 2/ 558 و 567؛ تهذيب التهذيب 5/ 184 و طبقات ابن سعد 1/ 172.5. تفسير قمي 2/ 349 و معجم رجال الحديث 1/ 50,49.6. تهذيب الكمال 14/ 408 و بحارالانوار 17/ 404 و 58/ 313.7. طبقات ابن سعد 6/ 172 و تاريخ بغداد 9/ 430.8. تهذيب الكمال 410/ 14 و تاريخ بغداد 431/ 9.