مدخلی بر انقلاب اسلامی

محمد شفیعی فر

نسخه متنی -صفحه : 337/ 228
نمايش فراداده

تحت عنوان علم جديد (تجدّد) و نيز تقليل مذهب به امرى شخصى و خارج از حوزه حكومتى (1) و به تعبير ملك الشعراى بهار، «انفكاك كامل قوه سياسى از قوه روحانى» (2) بود. حاميان و مبلغان اين نظريه، روشنفكران غرب گرايى بودند كه تحت تأثير روشنفكرى قرن 19 اروپا قرار داشتند و براى جبران عقب ماندگى ايران، همانند غرب، تغيير و تحول مذهب را پيشنهاد مى كردند. براين اساس، اسلام را هم امرى فردى و منحصر در عبادات مى دانستند. (3) در واقع براى رسيدن به ترقّى نوعى پروتستانتيزم اسلامى را پيشنهاد مى كردند.

اين جريان فكرى، تحت تأثير روحيه ضد كليسايى ـ حاكم بر روشنفكرى اروپا ـ با دين و روحانيت مخالفت نموده و ناسيوناليسم تقليدى اروپا را ترويج مى كرد و به همين جهت، خواهان گذار از تاريخ اسلام و بازگشت به عصر ساسانيان و هخامنشيان بود و حسرت اعتلاى گذشته قبل از اسلام را مى خورد. جريان مذكور در قالب رجال و قشرهاى تحصيل كرده، به صورت پراكنده و غير متمركز (نه تشكيلات سازمانى) وجود داشت. ميرزا فتحعلى آخوند زاده، عبدالرحيم طالبوف، ميرزا ملكم خان و ميرزا آقا خان كرمانى، از معروف ترين رجال اين جريان فكرى هستند.

اين جريان فكرى ـ كه تحت تأثير غرب و بدون پشتوانه فكرى و نظرى و در گسست با نيازهاى جامعه بود و بوى اسلام ستيزى مى داد، به سمت غرب گرايش داشت و پناهگاه امن خود را در دامن غرب جستجو مى كرد و هدفش مدرنيزه كردن ايران و به عبارتى غربى كردن ايران، از فرق سر تا نوك پا بود. اين جريان، علاوه بر اين كه آثار مثبت جريان روشنفكرى اروپا را نداشت، از ابتدا جدا از مردم بود و همچنان جدا از مردم باقى ماند. روشنفكران اين جريان به طور كلّى، نقّاد دين و سياست و دولت، سنت شكن، داعى دانش و مدنيّت غربى، مبلغ و حامى ناسيوناليسم ايرانى، معتقد به تفكيك كامل دين از سياست، دشمن استبداد، منادى اصلاح دين و پروتستانيسم

1. صادق زيبا كلام، پيشين، ص 80.

2. ملك الشعراى بهار، همان، ص 12.

3. رسول جعفريان، زمينه هاى فكرى التقاط جديد در ايران (تهران: سازمان تبليغات اسلامى، چاپ دوم، 1371)، صص 16 ـ 15.