فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 33
نمايش فراداده

اُثال و اَثال: بزرگى موروثى و ذاتى.

ذَواتَىْ اُكُلٍ خَمْطٍ وَ اَثْلٍ (آيه): بار درختانش تلخ و ترش و شوره گز.

(اَثِمَ) اِثْماً و مَاْثَماً، ف: گناه كرد.

اثِم و اَثيم و اَثَّام و اَثُوم، ص.

اَثَمَهُ اللَّهُ فى كَذا اَثْماً و اَثاماً، ض ن: گناهكار شمرد او را خداى در اين كار - مَاْثُوم، ص.

اَثَمَهُ اَثاماً و اِثاماً و مَاْثَماً، ض: پاداش گناه داد او را.

اثَمَهُ: در گناه افكند او را.

اَثَّمَهُ تَاْثيماً: گفت او را كه تو گناه كردى.

تَاْثيم: گناه و كارى كه حلال نباشد كردن آن، نسبت گناه به ديگرى دادن.

تَاَثَّمَ: توبه كرد از گناه و سوگند خورد بر آن و برگشت.

مُؤاثِمْ: آنكه در رفتن درنگ مى كند.

اِثْم: گناه، قمار، مى، كار ناروا.

اَثام: روديست در جهنم، پاداش گناه، عقوبت.

اِثام و مَاْثَم: پاداش بزه.

اثِم: گناهكار.

نُوقٌ اثِماتٌ: ماده شتران مانده و آهسته رو.

اَثيم: دروغگوى، گناهكار، بسيار گناه كردن.

اَثُوم: گناهكار و دروغگوى.