اُثال و اَثال: بزرگى موروثى و ذاتى.
ذَواتَىْ اُكُلٍ خَمْطٍ وَ اَثْلٍ (آيه): بار درختانش تلخ و ترش و شوره گز.
(اَثِمَ) اِثْماً و مَاْثَماً، ف: گناه كرد.
اثِم و اَثيم و اَثَّام و اَثُوم، ص.
اَثَمَهُ اللَّهُ فى كَذا اَثْماً و اَثاماً، ض ن: گناهكار شمرد او را خداى در اين كار - مَاْثُوم، ص.
اَثَمَهُ اَثاماً و اِثاماً و مَاْثَماً، ض: پاداش گناه داد او را.
اثَمَهُ: در گناه افكند او را.
اَثَّمَهُ تَاْثيماً: گفت او را كه تو گناه كردى.
تَاْثيم: گناه و كارى كه حلال نباشد كردن آن، نسبت گناه به ديگرى دادن.
تَاَثَّمَ: توبه كرد از گناه و سوگند خورد بر آن و برگشت.
مُؤاثِمْ: آنكه در رفتن درنگ مى كند.
اِثْم: گناه، قمار، مى، كار ناروا.
اَثام: روديست در جهنم، پاداش گناه، عقوبت.
اِثام و مَاْثَم: پاداش بزه.
اثِم: گناهكار.
نُوقٌ اثِماتٌ: ماده شتران مانده و آهسته رو.
اَثيم: دروغگوى، گناهكار، بسيار گناه كردن.
اَثُوم: گناهكار و دروغگوى.