فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 513
نمايش فراداده

(تامَتْهُ) الْمَراَةُ تَيْماً، ض: بنده خود كرد او را، رام و منقاد گردانيد.

مُتَيَّم: رام و منقاد.

تَيَّمَتْهُ الْمَراَةُ تَيْتيماً: زن بنده خود كرد او را و منقاد گردانيد.

اَتامَتِ الْمَراَةُ: زن دوقلو زائيد - مُئْتِم، ص.

اِتِّيام: ذبح كردن گوسفند تيمه.

تَيْم: برده، بنده، اسير، غلام.

تَيْمَة: گوسفندى كه در حالت گرسنگى ذبح كنند آن را، گوسفندان زائد از چهل رأس، گوسفند شيردار.

تَيْماء: دشت و بيابان.

اَرضٌ تَيْماء: زمين بى آب و گياه كه مردم در آن راه گم كنند و هلاك شوند يا زمين فراخ و وسيع.

تيم: بازى كنان فوتبال.

(تين) - تَيْنَة واحد: انجير تازه.

تينَة: دُبُر.

طُورُتيناء: همان طور سينا است.

مَتانَة: زمينى كه در آن درخت انجير بسيار غرس كنند.

تَيَّان: انجيرفروش.

تينُ شَوْكى: انجير هندى خاردار.

خُنْفَساءُ التّين: انجيرخوار.

عُصفُورُ التّين: مرغ انجيرخوار.

تينَة: درخت انجير، يك انجير.

(تاهَ) تَيْهاً، ض: لاف زد و تكبر نمود.

تائِه و تَيَّاه و تَيِّهان و تَيْهان، ص.

تاهَ تَيْهاً و تِيْهاً و تَيهاناً: رفت به حال تحيّر و سرگردانى به هرجا.

تاهَ قَصرُهُ: بلند و مرتفع گرديد ساختمان او.

ما اَتْيَهَهُ: چه سرگردانست او.

تَيَّهَهُ: ضايع و سرگردان كرد او را.