(اِذا(: اسم مبنى براى دو معنى آيد اول مفاجات و خاص است بر جمله اسميه مانند: خَرَجْتُ فَاِذَا الْاَسَدُ بِالْبَابِ دوم ظرف متمضن معنى شرط و بر جمله فعليه درآيد گاهى به معنى ماضى باشد و گاه به معنى مستقبل و بعد از قسم به معنى حال نيز آيد مانند: )وَ اِذا رَاَوْا تِجارَةً اَوْ لَهْواً( و )اِذا جاءَ اَجَلُهُمْ( و )وَاللَّيْلِ اِذا يَغْشى).
اِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (آيه): زمانيكه شمس گرفته شود.
(اذَرِيُون): گل آفتابگردان زرد و بزرگ و پهن دانه هاى سياه ريز دارد.
(اُذاف): نره، آلت نرى.
(اِذْما): حرف شرط جزم مى دهد دو فعل را و به معنى اِن شرطيه است مانند: اِذْ ماتَقُمْ اَقُمْ اگر به ايستى تو مى ايستم من.
(اَذِنَ) بِالشَّىْ ءِ اِذْناً و اَذَناً و اَذاناً و اَذانَةً، ف: دانست آن را و دانا شد به اين.
فَاْذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (آيه(: پس بدانيد به جنگ خدا ورسولش هستيد)درموردحرمت ربا).
اَذِنَ لِرائِحَةِ الطَّعام: آرزومند طعام گشت.
اَذِنَ لَهُ فِى الشَّىْ ءِ اِذْناً و اَذيناً: اجازت و دستورى داد او را در آن چيز.
اِئْذَنْ لى عَلَى الْاَميرِ: دستورى ده مرا به رفتن پيش امير.
اَذِنَ اِلَيْهِ وَ لَهُ اَذَناً: بشنيد درحالى كه شگفت آرنده بود يا مطلق شنيدن.
اَذَنَهُ اَذْناً، ن: زد در گوش او.
اُذِنَ، ل: به درد گوش گرفتار شد.
اَذَنَ الْعُشْبُ: خشك شدن گرفت گياه.
اذَنَ ايذاناً: اعلام كرد و اذان گفت.
اذَنَهُ: بشگفت آورد او را، بازداشت او را، در گوش او زد.