بطور كلّى موجودات جاندارى كه در عالم وجود دارند از دو قسم خارج نيستند:
1 - حـيـوانـاتـى كـه مـى تـوانـند انفرادى زندگى كنند و در نتيجه سعادت خود را در تنهائى تاءمين نمايند.
2 - جـانـدارانـى كه تكوينا اجتماعى خلق شده و تاءمين سعادتشان در جمع شدن گرد يكديگر است .
شـكـى نـيـسـت كـه دسـتـه اوّل بـا رعـايـت قـوانـين جنسى و تربيت بدنى و آنچه مورد لزوم يك زنـدگـى انـفـرادى اسـت مـى توانند سعادت خود را تاءمين كنند و مسلم آن دسته از حيوانات به وظايف خود روى غريزه ذاتى و احساس خدا دادى آشنا مى باشند.
مـثـلا جـوجـه مـرغـى اگـر چـه پـدر و مـادر رانـديـده ولى از هـمـان سـاعـت اوّل تـمـام رمـوز زنـدگـى خـود را مـى دانـد و حـتـّى خـوراكيهائى كه براى وجودش نافع است تشخيص مى دهد، وبه تجربه ثابت شده است كه بعضى از حيوانات مانند روباه وقتى متوجّه مـى شود كه اگر در ميان برف سبك و يا خاك نرم حركت كنند شكارچى رد پاى او را كشف كرده و او را تـعـقـيـب مـى كـنـد؛ مـقـيّد است حتّى المقدور از داخل آب يخ زده رودخانه و يا سنگهاى سخت بگذرند تا ردپائى از خود به جاى نگذارند.((171))
و مـانـنـد اين تيزهوشى ها و قضايا در ميان حيوانات بقدرى زياد است كه شايد همه افراد چند قضيه از آنها را در اين باره مطّلع باشند.
دسـتـه دوّم از حـيوانات علاوه بر آنكه قوانين فوق را رعايت مى كنند چون بايد در اجتماع و با جـمـع شـدن گـرد يكديگر زندگى را ادامه دهند دستورات فوق العاده اى براى نظم عمومى از دسـتـگـاه خـلقـت و تـكـويـن آمـوخـتـه انـد و مـجـبـورنـد بـه آن عمل نمايند، كه اهم آنها داشتن يك رهبر و رئيس و قوانين مدنى و جزائى و دادگاه رسيدگى به اعمال آنان است تا بتوانند متخلّفين از قانون را بجاى خود محكوم نمايند.
محكمه قضائى حيوانات
در ميان حيوانات مثلا ميمونها هميشه بصورت گله هاى بزرگ و قبيله هاى پر جمعيت زندگى مى كـنـنـد، در قـبـيـله مـيـمـونـهـا هـمـيـشـه يـك مـيـمـون نـر كـه از لحـاظ جـثـه و هـيـكـل جـسيم و بزرگتر از سائرين است ، سمت رهبرى قبيله را بعهده دارد، بزرگ قبيله ميمونها مانند حاكم و فرمانروائى مطمئن بشمار مى رود و در همه جا پيشاپيش قبيله در حركت است .
رئيـس مـيـمـونـهـاى يـك قـبـيـله ضـمـنـا عـقـل كل و مغز متفكر قبيله است .((172))
در مـيـان پـرندگان مثلا كلاغ و لك لك بحال اجتماعى زندگى مى كنند و به يكديگر كمك مى نـمـايـنـد، حـتى دانشمندان حيوان شناس مى گويند جلسه محاكمه كلاغها پرشورترين جلسات محاكمه پرندگان و حيوانات است .((173))
در ميان حشرات زنبور عسل و موريانه و مورچه اجتماعى زندگى مى كنند.
مثلا ميان زنبورهاى عسل كدورتى نمى تواند وجود داشته باشد. از تمايلات جنسى خبرى نيست ، زيـرا ايـن كـار در انحصار ملكه كندو است اما قدرت ملكه در يد اختيار پليس ها و نگهبانان در ورودى كندو است .
اگـر زنـبـور كـارگـرى در خارج از كندو بر خلاف مقررات به روى گلهاى نامطبوع و بدبو بـنـشـيـند و كاملا وظيفه اش را كه جمع آورى عصاره و شيره گياهان معطر است انجام ندهد، دم در كـنـدو، بـلافـاصـله بـعـد از تـفتيش او پليسهاى قصاب حاضر هستند و در صورتى كه جرمش غـيـرقـابـل بـخـشـش بـاشـد، هـمـانـجـا سـر از تـنـش جـدا مى سازند. در حقيقت در ميان زنبورهاى عـسـل تـنـها گناه مهم آلودگى است كه آن هم فورى و سريعتر از محاكمات نظامى و دادگاههاى صحرائى محاكمه انجام مى شود و متهم به مجازات مى رسد.
ولى به قول "ژان روستان " فرانسوى در اين مورد پليسها و نگهبانان هرگز غرض شخصى يـاسـوءِ نـيـّت بـكـار نـمـى بـرنـد، بـلكـه مـانـنـد مـاشـيـن تـنـهـا بـه وظـيـفـه خـويـش عمل مى كنند.
مـوريـانه ها نيز اجتماعى بايد زندگى كنند. در ميان موريانه ها محاكماتى برقرار مى شود، خطاكاران ، تنبل ها، بيكارها و موريانه هاى مريض طبق راى محكمه محكوم به اعدام مى شوند.
مورچه گان نيز از حشراتى هستند كه زندگى اجتماعى را دوست دارند. امّا در ميان اجتماع مورچه گـان نـوعـى حـكومت جابرانه و ديكتاتورى وجود دارد كه بايد تمام افراد رعيّت تحت فرمان بزرگ و رئيس خود دستورات مدنى و اجتماعى را رعايت كنند و الاّ مجازات خواهند شد.((174))
از مـطالب فوق استفاده مى شود كه اگر حيوانى بخواهد زندگى اجتماعى داشته باشد بايد طـبـق مـقـررات مـخـصـوص بـخـود و قـوانـيـن واحـدى كه به او الهام شده است براى نظم اجتماع عمل كند و الاّ نمى تواند به سعادت كامل زندگى برسد.