دانـشـمـنـدان مـى گـويند:
"در يك چنين شرايط و عصرى كه مطالعات و تجسّسات علمى درباره حقايق ، اين همه ارزش و اهميّت پيدا كرده ، چگونه ممكن است ، حقيقتى را كه آثار وجود و قدرت و عـظـمـت او سـرتـاسـر مـوجـودات جـهـان هـستى را فرا گرفته ، مورد نسيان و فراموشى واقع شود؟".
امروز دامنه علوم و مطالعات علمى بشر به قدرى توسعه يافته كه حتّى براى درك و مطالعه چـگـونـگـى زنـدگى "مورچه " و "زنبور عسل " نيز دانشمندان ، از خود ابراز علاقه مى كنند. و هـسـتـنـد كـسـانـى كـه در يـك چـنـيـن مـطـالب جـزئى بـيـسـت سال از عمر خود را وقف مطالعه آن نموده اند.
آيـا بـا ايـن وصـف مى توان ارزش و اهميّت بحثها و مطالعاتى كه درباره اسرار آفرينش به مـنـظـور شـنـاخـتـن سـرچـشـمـه اين اسرار و حقايق و موجودات بى شمار، انجام مى گيرد ناديده گـرفـت ؟ در دنـيـائى كـه بـراى درك زنـدگـى مـورچـه بـيـسـت سـال عـمـر، صـرف مطالعه مى شود، آيا سزاوار نيست ما قسمتى از وقت خود را صرف مطالعه درباره شناختن آفريدگار جهان كنيم ؟ "اوليـفروندال هولمز" مى گويد:
"وقتى انسان به چيزى ايمان نداشته باشد و در راه آن چيز محبّت و علاقه و حرارتى به خرج ندهد، ديگر زندگى او ارزشى ندارد".
بـنـابـرايـن پـر اهـميّت ترين چيزى كه بايد مورد علاقه و محبّت بشر واقع شود شناسائى كامل آفريدگار جهان است .