فرموده بوديد:
آيا معنى آيه "اِنَّ اللّ هَ لا يُحِبُّ الْفَرِحي نَ" چيست ؟ و آيا با جمله "فَرِحي نَ بِم ا ا ت يهُمُ اللّ هُ مِنْ فَضْلِهِ" منافات دارد؛ يا خير؟ ما در پاسخ مى گوئيم :
اوّلا آيه "اِنَّ اللّ هَ لا يُحِبُّ الْفَرِحي نَ" در قصّه "قارون " ذكر شده و معنى آيه شريفه اين است :
"قـارون " از قـوم "مـوسى " بود و بر قوم موسى غلبه كرد و ستم نمود و ما آنقدر از گنج و ثـروت بـه او داديـم كـه كـليـدهـاى مـوجـودى او را مـردان تـوانـگـر و پـرزور حمل مى كردند.
قـبـيـله اش بـه او گـفـتـنـد:
مـغـرور مـشـو كـه خـدا افـراد (خوشحال و فرحناك ) را دوست ندارد.((91))
كـه مـلاحـظـه مـى فـرمـائيـد قـوم و قـبـيـله قـارون گـفـتـنـد خـدا افـراد خوشحال را دوست نمى دارد.
ولى آيـه شـريـفـه "فـَرِحـي نَ بـِم ا ا ت يـهـُمُ اللّ هُ مـِنْ فـَضـْلِهِ" دربـاره شـهـداء راه خـدا نازل شده كه آيه قبلش اين است . كه مى فرمايد:
گـمـان نـكـنـيـد افـرادى كه در راه خدا كشته شده اند آنان مرده اند بلكه زندگانند كه در نزد پـروردگـارشـان روزى مـى خـورنـد و خـوشـحـالنـد بـه آنـچـه پـروردگـار بـه آنـان از فضل و كرم خود داده است .((92))
بنابراين اوّلا خوشحالى "قارون " براى مال و ثروت هنگفت و ظلم و غلبه به ديگران بود و چون زخارف دنيا و ظلم به بندگان خدا محبوب پروردگار نمى باشد خوشحالى و فرحى هم كـه بـه مـنـظـور داشـتن اموال فانى دنيا كه از راه ظلم و غلبه بر مردم بدست آمده مورد علاقه پـروردگـار نـخواهد بود، پس معنى آيه شريفه "اِنَّ اللّ هَ لا يُحِبُّ الْفَرِحي نَ" اين است كه هر كـس بـراى داشـتـن مـال و ثـروت و غـلبـه و ظـلم بـه ديـگـران خـوشـحـال شـود خـدا او را دوست نمى دارد ولى اگر براى نعم پروردگار و لطف و عنايات او خـوشـحـالى ايـجـاد شود (چنانچه درباره شهداء ملاحظه مى كنيم و آيه "فَرِحي نَ بِم ا ا ت يهُمُ اللّ هُ مِنْ فَضْلِهِ" گواه اين مدّعا است ) خود يك مرحله از قدردانى و شكر نعمت است .
و ثـانـيـا مـمـكـن اسـت كه مراد از كلمه "اِنَّ اللّ هَ لا يُحِبُّ الْفَرِحي نَ" خوشحالى مفرط باشد كه براى وجود و اعصاب انسان ضرر زيادى دارد زيرا دانشمندان و علماء بزرگ روانشناس معتقدند آنچنان كه ناراحتيها و غصّه هاى فوق العاده انسان را از پا در مى آورد و براى او ضرر زيادى دارد همچنين فرح مفرط براى اعصاب كاملا مضرّ است و انسان را ناراحت مى كند.
علماءِ بزرگ روانشناس يا "پسيگولوژها" ثابت كرده اند كه هر نوع خوشحالى زياد به مانند غـصـّه هـا تـاءثـيـر بزرگى در اعصاب انسان مى گذارند و هر چه شدّت خوشى و خوشحالى بيشتر باشد زيادى تاءثير هم بيشتر است .
هر يك از خوانندگان محترم ما در زندگى خود بارها امتحان كرده اند كه در اثر دريافت يك خبر خـوش و مـسـرّت بـخـش ، يـا يك مژده بزرگ ، چه تغيير حالت عجيبى به آنها دست داده كه به كـلّى وضـع مـزاجـشـان را دگرگون ساخته است . اوّل اثرى كه در خود يافته اند اين است كه اشـتـهـايـشـان بـه كـلّى سـد شـده ونـتوانسته اند غذا بخورند، ديگر اين است كه تمام اعصاب بـدنـشـان بـه رعـشـه و حـركـت در آمـده بـه طورى كه مانع از استراحت آنها شده و در آن حالت ميل داشته اند دائم راه بروند و تكان بخورند حتّى جست و خيز نمايند.