تفاوت نتيجه اين برهان در اين سه عصر، آن است كه پس از رسالت ختميه رسول اكرم، حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم، آمدن قانونى جديد از سوى خداوند ناممكن است; زيرا هر آنچه كه در سعادت انسان تا هنگام قيامت; از عقايد و اخلاق و احكام نقش دارد، به دست اعجاز، در كتاب بى پايان قرآن نگاشته شده است و از اينرو، يك نياز بشر كه همان نياز به قانون الهى است، براى هميشه برآورده گشته است و آنچه مهم مى باشد، تحقق بخشيدن به اين قانون در حيات فردى و اجتماعى و اجراى احكام دينى است.
در عصر امامت، علاوه بر تبيين قرآن كريم و سنت و تعليل معارف و مدعيات آن و دفاع از حريم مكتب، اجراى احكام اسلامى نيز به قدر ممكن و ميسور و تحمل و خواست جامعه، توسط امامان معصوم(عليهم السلام) صورت مى گرفت و اكنون سخن در اين است كه در عصر غيبت ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه الشريف) نيز انسان و جامعه انسانى، نيازمند اجراى آن قانون جاويد است; زيرا بدون اجراى قانون الهى، همان مشكل و محذور بى نظمى و هرج و مرج، و برده گيرى و ظلم و ستم و فساد و تباهى انسان ها پيش خواهد آمد و بى شك، خداى سبحان در عصر غيبت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) ، انسان و جامعه را به حال خود رها نساخته و براى هدايت انسان ها، ولايت جامعه بشرى را به دست كسانى سپرده است.
كسى كه در عصر غيبت ولايت را از سوى خداوند بر عهده دارد، بايد داراى سه ويژگى ضرورى باشد كه اين سه خصوصيت، از ويژگى هاى پيامبران و امامان سرچشمه مى گيرد و پرتويى از صفات متعالى آنان است و ما در گذشته از آنها سخن گفتيم (62) . ويژگى اول، شناخت قانون الهى بود; زيرا تا قانونى شناخته نشود، اجرايش ناممكن است. ويژگى دوم، استعداد و توانايى تشكيل حكومت براى تحقق دادن به قوانين فردى و اجتماعى اسلام بود و ويژگى سوم، امانتدارى و عدالت در اجراى دستورهاى اسلام و رعايت حقوق انسانى و دينى افراد جامعه. به دليل همين سه ويژگى ضرورى است كه گفته مى شود نيابت امام عصر(عج) و ولايت جامعه در عصر غيبت از سوى خداوند، بر عهده فقيهان جامع شرايط(سه شرط مذكور) مى باشد.
تذكر اين نكته نيز سودمند است كه سلسله جليله انبياء(عليهم السلام) به نصاب نهايى خود رسيده و با انتصاب حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه و آله و سلم از سوى خداى سبحان، محال است كه كسى به مقام شامخ نبوت راه يابد; چنانكه سلسله شريفه امامان(عليهم السلام) نيز به نصاب نهايى خود بالغ شده و با انتصاب حضرت بقية الله(ارواح من سواه فداه)، ممكن نيست كه احدى به مقام والاى امامت معصوم راه يابد.
ليكن برهان عقلى بر ضرورت زعيم و رهبر براى جامعه، امرى ضرورى و دائمى است و هر كس در زمان غيبت، مسؤوليت اداره امور مسليمن را داشته باشد، بايد به عنوان نيابت از طرف ولى عصر(عليه السلام) باشد; زيرا آن حضرت، امام موجود و زنده است كه تنها حجت خدا مى باشد و همان گونه كه در عصر ظهور امامان گذشته، در خارج از اقليم خاص آنان، نائبانى از طرف ايشان منصوب مى شدند، در عصر غيبت ولى عصر(عليه السلام) نيز چنين است و نيابت غيرمعصوم از معصوم، امرى ممكن است; زيرا امام معصوم داراى شؤون فراوانى است كه اگر چه برخى از آن شؤون مانند مقام شامخ ختم ولايت تكوينى، اختصاص به خود ايشان دارد و نائب پذير نيست و هيچ گاه به كس ديگرى انتقال نمى يابد، ولى برخى ديگر از شؤون آن حضرت كه جزء امور اعتبارى و قراردادى عقلاست و در زمره تشريع قرار دارد مانند افتاء و تعليم و تربيت و اداره امور مردم و اجراى احكام و حفظ نظام از تهاجم بيگانگان نيابت پذير است و اين نيابت، به فقيهى تعلق مى گيرد كه با داشتن آن سه ويژگى، بتواند در غيبت امام(عليه السلام) تا حد ممكن و مقدور، شؤون والاى آن حضرت را عملى سازد.