گفتار آن حضرت درباره علل سقوط سياسى اجتماعى دولت ها چنين است: «يستدل على ادبار الدول باربع، تضييع الاصول، والتمسك بالغرور وتقديم الاراذل وتاخير الافاضل » (70) ; يعنى مى توان براى سقوط يك حكومت چنين استدلال كرد كه هرگاه چهار چيز در ساختار آن حكومت راه يافت، سقوط مى كند:
1- اصول اساسى را ضايع نمودن.
2- به جاه زودگذر دنيا مغرور شدن.
3- فرومايگان را مقدم داشتن.
4- فرزانگان را مؤخر قرار دادن.
كه البته هر يك از اين عوامل چهارگانه، ناشى از ضعف سياسى و سوء مديريت مسؤولين آن حكومت مى باشد.
گفتار آن حضرت(عليه السلام) درباره علل سقوط اقتصادى اجتماعى چنين است: «يستدل على الادبار باربع: سوء التدبير وقبح التبذير وقلة الاعتبار وكثرة الاعتذار» (71) ; يعنى مى توان با چهار چيز بر زوال دولت استدلال نمود:
1- سوء تدبير و ضعف مديريت.
2- تبذير ناروا و هزينه هاى زيانبار اقتصادى.
3- از تجارب سودمند عبرت نگرفتن.
4- به جاى جبران عملى گذشته، مكررا عذرخواهى زبانى نمودن.
البته امور يادشده، همان گونه كه سند سقوط يك حكومت است، نشانه زوال يك زندگى شخصى نيز مى باشد; چه اينكه بخش مهم امور يادشده، از مديريت ضعيف و ناروا نشات مى گيرد; چه در مسائل سياسى باشد و چه اقتصادى و اجتماعى.
اميد آنكه جوامع اسلامى به اهداف اصيل حكومت الهى آگاه شده، در تحقق آن جهاد و اجتهاد كنند و با قيام و اقدام خود، هر گونه عامل تامين كننده را فراهم نمايند و با ايثار نفس و نثار نفيس، هر گونه مانع را برطرف سازند تا عدل الهى در زمين مستقر گردد.