ولایت فقیهان و عدالت

عبدالله جوادی آملی؛ تنظیم و ویرایش: محمد محرابی

نسخه متنی -صفحه : 299/ 195
نمايش فراداده

علل سقوط حكومت از ديدگاه اميرالمؤمنين(ع)

گفتار آن حضرت درباره علل سقوط سياسى اجتماعى دولت ها چنين است: «يستدل على ادبار الدول باربع، تضييع الاصول، والتمسك بالغرور وتقديم الاراذل وتاخير الافاضل » (70) ; يعنى مى توان براى سقوط يك حكومت چنين استدلال كرد كه هرگاه چهار چيز در ساختار آن حكومت راه يافت، سقوط مى كند:

1- اصول اساسى را ضايع نمودن.

2- به جاه زودگذر دنيا مغرور شدن.

3- فرومايگان را مقدم داشتن.

4- فرزانگان را مؤخر قرار دادن.

كه البته هر يك از اين عوامل چهارگانه، ناشى از ضعف سياسى و سوء مديريت مسؤولين آن حكومت مى باشد.

گفتار آن حضرت(عليه السلام) درباره علل سقوط اقتصادى اجتماعى چنين است: «يستدل على الادبار باربع: سوء التدبير وقبح التبذير وقلة الاعتبار وكثرة الاعتذار» (71) ; يعنى مى توان با چهار چيز بر زوال دولت استدلال نمود:

1- سوء تدبير و ضعف مديريت.

2- تبذير ناروا و هزينه هاى زيانبار اقتصادى.

3- از تجارب سودمند عبرت نگرفتن.

4- به جاى جبران عملى گذشته، مكررا عذرخواهى زبانى نمودن.

البته امور يادشده، همان گونه كه سند سقوط يك حكومت است، نشانه زوال يك زندگى شخصى نيز مى باشد; چه اينكه بخش مهم امور يادشده، از مديريت ضعيف و ناروا نشات مى گيرد; چه در مسائل سياسى باشد و چه اقتصادى و اجتماعى.

اميد آنكه جوامع اسلامى به اهداف اصيل حكومت الهى آگاه شده، در تحقق آن جهاد و اجتهاد كنند و با قيام و اقدام خود، هر گونه عامل تامين كننده را فراهم نمايند و با ايثار نفس و نثار نفيس، هر گونه مانع را برطرف سازند تا عدل الهى در زمين مستقر گردد.