اكنون كه مراد و مقصود از «عالم هورقليا» روشن گرديد، به نقل و بررسى ديدگاه شيخيه در مورد كيفيت حيات و بقاى حضرت مهدى عليه السلام مى پردازيم:
شيخ احمد احسايى، امام زمان عليه السلام را زنده و در عالم هورقليا مى داند. وى مى گويد: «هورقليا ملك آخر است كه داراى دو شهر جابرسا - كه در مغرب قرار دارد - و جابلقا - كه در مشرق واقع است - مى باشد. پس حضرت قائم عليه السلام در دنيا در عالم مثال نيست; اما تصرفش به گونه اى است كه به صورت هيكل عنصرى مى باشد و با مثالش در مثال، و با جسدش در اجساد، و با جسمش در اجسام، و با نفس خود در نفوس، و با روحش در ارواح است » . (17)
امام زمان عليه السلام، هنگام غيبت در عالم هورقليا است و هرگاه بخواهد به «اقاليم سبعه » تشريف بياورد، صورتى از صورت هاى اهل اين اقاليم را مى پوشد و كسى او را نمى شناسد. جسم و زمان و مكان ايشان لطيف تر از عالم اجسام بوده و از عالم مثال است. (18)
او در جواب ملا محمد حسين انارى - كه از لفظ هورقليا سؤال كرده بود - گفت: «هورقليا به معناى ملك ديگر است كه حد وسط بين عالم دنيا و ملكوت بوده و در اقليم هشتم قرار دارد. و داراى افلاك و كواكبى مخصوص به خود است كه به آنها جابلقا و جابرصا مى گويند» . (19)
سيد كاظم رشتى، مهم ترين شاگرد شيخ احمد نيز گفته است: «جابلقا و جابرسا در سفر اول - كه سفر از خلق به حق است - قرار دارد. اين سفر (بلكه اين شهر)، داراى محله هاى متعددى است كه محله نوزدهم آن «حظيرة القدس » و محل پرندگان سبز و صور مثاليه است. جابلقا و جابرسا دو محله از اين شهر مى باشند كه هر كدام از آنها داراى هفتاد هزار درب است و در كنار هر درى هفتاد هزار امت وجود دارد كه به هفتاد هزار زبان با يكديگر صحبت مى كنند و هر زبانى با زبان ديگر هيچ مشابهتى ندارد» . (20)
شيخيه معتقدند ما بايد بين جسم و جسد فرق بگذاريم; اما جسم بر چهار قسم است:
1. جسم عنصرى معروف;
2. جسم فلكى افلاك;
3. جسم برزخى كه ماده ندارد; اما طول و عرض و عمق دارد. اين جسم، جسم مثالى و هورقليايى است كه حضرت مهدى عليه السلام به نظر آنان با اين جسم زندگى مى كند;
4. جسم مجرد مفارق.
در عبارت بالا اشكال واضحى وجود دارد و آن اين كه مجرد مفارق، جسم ندارد و جمع كردن بين «جسم مجرد مفارق » اجتماع نقيضين است، و اين همان انديشه نادرستى است كه برخى از اخباريان و محدثان شيعه نيز تمام ماسوى الله را مادى مى دانند. براى رهايى از اين اشكال، «حاج محمد كريم خان كرمانى » ، به اصلاح عقيده خود دست زده و با حذف قسم چهارم گفته است;
«نزد ما جسم و جسد بر سه قسم است:
1. جسد اول كه جسد دنيايى است و از عناصر مادون فلك قمر تشكيل شده است;
2. جسد دوم كه مركب از عناصر هورقليايى است و در اقليم هشتم قرار دارد و به صورت مستدير در قبر باقى مى ماند;
3. جسد سوم كه مركب از عناصر اخروى است و عناصر آن در غيب عناصر جسد دوم است;
4. جسم اول كه روح بخارى است و مثل افلاك لطيف است;
5. جسم دوم كه روح حيوانى است و از عالم افلاك و هورقليايى است;
6. جسم سوم كه روح حيوانى فلكى اخروى است » . (21)
و در جاى ديگر گفته است:
«هرانسانى داراى دو جسد و دو جسم است: جسد اول از عناصر اربعه تشكيل شده و ساير موجودات مادى نيز آن را دارند. اين عناصر مادى، مانند لباس براى انسان است كه مى توان آن را از تن در آورد. اين جسد چون لذت، درد، طاعت و معصيت ندارد، پس از مرگ متلاشى شده و در قبر باقى مى ماند.
جسد دوم در غيب اول و از عالم هورقليايى است كه به صورت «طينت مستديره » در قبر باقى مى ماند كه جسد دوم است و از اعراض پاك مى گردد و در قيامت روح به اين جسد برمى گردد; نه به جسد اول. جسد اخروى فساد و خراب شدن ندارد، بر خلاف جسد دنيوى. مرگ مربوط به اين بدن است نه آن بدن.
جسم اول صورت برزخى است كه بر نمى گردد و مانند چرك لباس است كه جسم اول، وقتى به اين دنيا نزول پيدا مى كند، متحد با اين بدن مى شود.
جسم دوم يا جسم اصلى حامل نفس است و در واقع جسم اول عرض بر جسم دوم است. و آنچه در قيامت مى آيد، جسد دوم و جسم دوم است » . (22)