مجيد حيدرى نيك
راستى! انتظار چيست؟ چرا اين قدر به آن سفارش و پيرامونش گفت وگو شده است؟ تو پيام انتظار را نه تنها از لابلاى امواج بلند كلام مهربان رسول صلى الله عليه و آله و نسيم رساى سخنان بى همتاى على عليه السلام - كه پدران امت لقب گرفته اند (1) - مى شنوى، بلكه صداى هر يك از معصومين عليهم السلام ضمير هشيار تو را با ضرورت و اهميت آن آشنا مى كند .
زمانى مى توانيم معناى انتظار و حقيقت آن را درك كنيم كه بدانيم و لمس كنيم امام زمان (عج) را براى چه مى خواهيم قبل از اين كه معرفت به مهدى موعود پيدا كنيم، يك پيش فرض لازم و ضرورى است و آن اين است كه او را براى چه مى خواهيم و اصلا چه ضرورتى به وجود او مى باشد . در واقع تا نسبت به اين مساله تشنه نشويم، به حقايق آن دسترسى نخواهيم داشت . مادامى كه اين عطش انتظار و اين احساس نياز و به تعبير زيباى معصومين، عليهم السلام اضطرار و افتقار به حجت و امام عصر (عج) شكل نگيرد، به دنبال حضرتش نخواهيم رفت و د رانتظار ظهورش حركتى نخواهيم داشت كه:
از اين رو مناسب است نگاهى دوباره به مقوله انتظار داشته باشيم . ما در اين بازخوانى مرورى خواهيم داشت بر عناوين زير:
1- حقيقت انتظار
2- ضرورت انتظار
3- ابعاد انتظار
4- ريشه هاى انتظار
5- آداب انتظار
6- آثار انتظار
7- پايان انتظار
1- حقيقت انتظار
اگر مفاهيم صحيح واقعى واژه ها درك شود، اشتباهات و سوء تفاهماتى كه در شناخت مذهب و اهداف آن براى عده اى پيش آمده يا مى آيد، مرتفع و اهداف واقعى مكتب، روشن مى شود . از جمله مفاهيمى كه برداشت هاى مختلفى از آن شده، انتظار ظهور و فرج مهدى موعود (عج) است . به همين خاطر شايسته است با كمى تامل و درنگ، در اين زمينه، كنكاشى داشته باشيم . انتظار از نظر ريشه ى لغوى، (2) به معناى درنگ در امور، نگهبانى، چشم به راه بودن و نوعى اميد داشتن به آينده، تعبير شده است . آن چه با مراجعه به كتب لغوى معلوم مى شود، اين است كه انتظار يك حالت روانى به همراه درنگ و تامل است . اما از اين معنا مى توان دو نوع برداشت كرد . يكى اين كه، اين حالت روانى و چشم به راهى، انسان را به عزلت و اعتزال و انزوا بكشاند و منتظر، دست روى دست بگذارد، وضعيت فعلى را تحمل كند و به اميد آينده ى مطلوب، فقط انتظار بكشد .
برداشت ديگر، اين است كه اين چشم به راهى و انتظار باعث حركت، پويايى و اقدام و عامل عمل و آمادگى وسيع تر گردد . اينك سؤال اين است كه كدام يك از اين دو معنا، مراد و مقصود بزرگان و رهبران دينى است؟ با مراجعه به متون روايى، مشاهده مى شود كه معصومين عليهم السلام خيلى روشن و صريح با ارايه ى تصويرى مناسب از انتظار، روى برداشت اول، خط بطلان كشيده و براى اين كه هرگز آن معنا به ذهن مخاطب خطور نكند، به قسمت مهم و اساسى مفهوم انتظار اشاره كرده اند كه انتظار، عمل است، آن هم افضل و بزرگ ترين اعمال (3) يا عبادت است، آن هم محبوب ترين عبادت و عمل . (4) اساسا اين يك قاعده ى عقلى و منطقى است; آن كس كه وضعيت موجود را نمى پذيرد و تحمل نمى كند، در انتظار گشايش است: من انتظر امرا تهيا له .
بنابراين، بعضى كه انتظار را خاموشى و گوشه گيرى و اعتزال و مذهب احتراز (5) معرفى كرده اند و بدين وسيله، آن را مورد هجوم قرار داده اند، به خطا رفته اند; چون حقيقت انتظار را درك نكرده اند و تيرى در تاريكى انداخته اند . كما اين كه آن ها كه انتظار را مذهب اعتراض (6) معرفى كرده اند، آن هم اعتراضى كه از سقيفه و از زبان على عليه السلام آغاز شد، به بى راهه رفته اند . در برابر اين نگاه، دو پرسش مطرح است . اول اين كه، دامنه ى اين اعتراض تا كجاست؟ تا رفاه، تا عدالت، تا عرفان، تا آزادى، تا شكوفايى و تكامل و يا . . . . دوم اين كه، پى آمد اين اعتراض، چيست؟ چه بارى بر دوش منتظر مى گذارد و اين نفى با چه اثباتى همراه مى شود؟ در مورد پرسش اول بايد بگوييم كه آرمان هاى دينى از تكامل و شكوفايى استعداد آدمى، بالاتراست; چون زمانى كه انسان به تكامل هم برسد، باز مساله اين است كه مى خواهد در چه جهتى مصرف شود؟ رشد يا خسر؟ اين دو مساله ى اساسى بعد از تكامل و شكوفايى است . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:
الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه . (7)
مردم معدن هستند مثل معدن طلا و نقره .
استفاده از معادن، سه مرحله دارد: اول، كشف; دوم، استخراج; سوم، شكل دادن . تا اين جا مرحله ى كمال و شكوفايى است، اما اين آهن شكل گرفته كه مثلا به شكل اتومبيل درمى آيد، جهت مى خواهد . پس مرحله ى چهارم، جهت يابى اين معدن، اين انسان است . جهت به سوى كيست؟ به سوى پايين تر از خود و رضايت به زندگى حيوانى و همين حيات دنيوى؟ (8) اين تنزل است . انسان با كم ترين مقايسه درمى يابد كه از حيوانات بالاتر است . در نتيجه، هدفى برتر مى يابد; حركت به سوى بالاتر از خودمان . اين تحرك است، رشد است . بالاتر از من كيست؟ لابد آفريننده ى انسان كه حاكم و خالق هستى است . (9) و امامت، هدايت گر اين حركت و سير صعودى است كه بعد از مقام رسالت، به اين مهم مى پردازد و اكنون علم اين حركت را بايد در دستان پرمهر مهدى موعود عليه السلام جست وجو كرد .
در مورد پرسش دوم هم بايد گفت منتظر مهدى، آماده است و براى سلطان و تسلط مهدى عليه السلام زمينه سازى مى كند، چنان چه در حديث آمده است: و يوطئون للمهدى سلطانه . (10)
اهميت اين آمادگى و زمينه سازى را در پيام صادقانه ى امام صادق عليه السلام مى توان جست وجو كرد كه در آن، به حداقل آمادگى، اشاره شده است:
ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما فان الله اذا علم ذلك من نيته رجوت لان ينسى فى عمره حتى يدركه و يكون من اعوانه و انصاره . (11)
بايد هركدام از شما براى خروج قائم، آمادگى پيدا كند، اگر چه با تهيه كردن يك تير باشد; چون وقتى خداوند ببيند كسى به نيت يارى مهدى عليه السلام اسلحه تهيه كرده است، اميد است كه عمر او را دراز كند، تا ظهور او را درك كند و از ياوران مهدى عليه السلام باشد .
از طرفى مهم ترين لقب پيشواى منتظر، «قائم » است كه براى احترام هنگام شنيدن آن، قيام لازم است، ليكن حكمت اجتماعى اين احترام نيز ما را به معناى حقيقى انتظار رهنمون مى سازد و در واقع، انسان منتظر با اين حركت خود مى خواهد نشان دهد كه در حال آمادگى براى قيام و مبارزه و جهاد است . (12) بعضى به اشتباه فكر مى كنند كه همه ى كارها خود به خود و بدون زمينه سازى و آمادگى درست مى شود . در حالى كه هيچ گاه بناى عالم بر اين استوار نبوده كه كارها خود به خود درست شود و بدون هيچ رنجى و جهادى، مشكلات بشريت حل شود . جملات حكيمانه ى امام باقر عليه السلام در اين مورد، جالب توجه است:
. . . قلت لابى جعفر عليه السلام: انهم يقولون: ان المهدى لو قام، لاستقامت له الامور عفوا و لا يهريق محجة دم، فقال: كلا، و الذى نفسى بيده، لو استقامت لاحد عفوا لاستقامت لرسول الله صلى الله عليه و آله حين ادميت رباعيته و شبح فى وجهه كلا و الذى نفسى بيده حتى نمسح نحن و انتم العرق و العلق . ثم مسح بجبهته . (13)
. . . به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم: مردم مى گويند چون مهدى قيام كند، كارها خود به خود درست مى شود و به اندازه ى يك حجامت، خون نمى ريزد . فرمود:
هرگز چنين نيست . به خداى جان آفرين سوگند! اگر قرار بود كار براى كسى، خود به خود درست شود، براى پيامبر صلى الله عليه و آله درست مى شد، هنگامى كه دندانش شكست و صورتش شكافت . هرگز چنين نيست كه كار خود به خود درست شود . به خداى جان آفرين سوگند! كار درست نخواهد شد تا اين كه ما و شما در عرق و خون غرق شويم » . آن گاه به پيشانى خود دست كشيد .
اينك با توجه به معناى لغوى و روايات پيرامون انتظار و اقوال و انظار در اين زمينه، مى توان گفت كه انتظار نه احتراز است و گوشه نشينى و نه اعتراض و نفى طاغوت ها . در واقع، اين ها حالت روحى و روانى محض هستند، بلكه انتظار، عمل و اقدام است . پويايى و حركت است . به همين خاطر در لسان روايات، انتظار بهترين و محبوب ترين عمل معرفى شده است . (14) حقيقت انتظار بسيار بالاتر از اين محدوده هاست . انتظار جنبه ى اثباتى دارد; يعنى آمادگى و اقدام . منتظر فرزند محبوب و دلدار عزيز، اقدام مى نمايد و در خود و در محيط اطراف، نشان و اثر مى گذارد . منتظر مهدى و قائم آل محمد عليه السلام چگونه مى تواند آماده نشود و زمينه سازى نكند . در حالى كه به شمشير زدن در ركاب پيامبر صلى الله عليه و آله بر فرق دشمن (15) تشبيه شده، اساسا انتظار خشك و خالى، به عبارت ديگر اميد ذهنى به آن كه در جامعه تحقق يابد و آثارش آشكار شود، هيچ گاه بهترين عمل نخواهد بود و اين معانى، حاكى از حضور در صحنه و فعاليت هاى علمى و كار و كوشش و زمينه سازى عينى است نه نيت بدون عمل و اميد ذهنى بدون آثار عملى . پس انتظار به معنى آينده نگرى، دگرگونى است و اين دگرگونى به زمينه سازى، احتياج دارد .