دفاع از حدیث (05)

مهدی حسینیان قمی

نسخه متنی -صفحه : 18/ 14
نمايش فراداده

2 ـ اعتبار سندى و دلالى اين حديث

ما بر اين باوريم كه يك نگاه به اين حديث نبوىّ و توجه به حضور اين حديث و مضمون مشابه آن در كتابهاى شيعى، راه را بر مناقشه سندى ودلالى درروايت مى بندد.

حضور اين روايت نبوىّ شريف در مجامع روايى شيعه به ويژه دركتاب من لايحضره الفقيه ـ كه از كتب اربعه است ـ اطمينان به صدور روايت را زنده مى سازد و بر مبناى مقبول حجيّت خبر موثوق به، با قراين بسيارى كه وجود دارد، اين روايت حجّت و معتبر مى شود، بويژه كه روايت مشابه در امالى شيخ مفيد كاملاً معتبر است و سند بسيار خوبى دارد.

سند روايت در «امالى» مفيد

مرحوم شيخ مفيد از استاد خود «محمد بن قولويه» و او از استاد خويش «محمد بن يعقوب الكلينى» و ايشان از استاد خود «على بن ابراهيم قمى» اين روايت را نقل مى كند كه همه از شخصيتهاى بزرگ تشيع هستند. درادامه حديث با نام اين رجال برخورد مى كنيم كه همه از شخصيتهاى برجسته و بلندمرتبه شيعه و مورد اعتمادند:

«محمد بن عيسى و يونس»، «محمد بن زياد»، «محمد بن عيسى بن عبيد»، «محمد بن عيسى بن سعيد»، «يونس بن عبداللّه الرحمن»، «محمد بن زياد»، «محمّد بن أبي عمير» و «رفاعة بن موسى الأسدي النخاس»، بنابراين روايت از نظر سندى اعتبار ويژه اى دارد، گرچه ما بيشتر دفاع از مضمون و محتواى روايت را منظور داريم:

تعظيم و تبجيل دنيا دار به جهت دنيا و به طمع رسيدن به دنيا، دين انسان را كم رنگ مى كند و به تعبير روايات دوسوم دين را نابود مى سازد، و در صورتى كه دنيادار پادشاهى ستمگر باشد ـ آن گونه كه در روايت ثواب الأعمال به قرينه قبل و بعد چنين بود ـ اين تعظيم، خشم الهى را در پى دارد و باعث مى شود تا شخص، همراه آن پادشاه ستمگر با قارون محشور شود.

تعظيم دنيادار با توجّه به شخص دنيا دار و ديگر خصوصيات مراتبى پيدا مى كند كه در روايات بدان توجه شده است. در بيشتر روايات آمده كه دو سوم دين را از بين مى برد؛ در روايتى مى خوانيم چنين كارى باعث مى شود كه شخص در آسمانها دشمن خدا و پيامبران معرفى شود؛ در ديگر روايت آمده كه از بهشت محروم مى شود، و در روايت من لايحضره الفقيه و امالى شيخ صدوق آمده كه شخص در جهنم، همنشين پادشاه ستمگر دنيا دار خواهد بود.

3 ـ چكيده كلام

1 ـ عنوان صاحب دنيا كه درروايت ثواب الأعمال آمده، به قرينه قبل و بعد آن و همچنين به دليل روايت من لايحضره الفقيه و امالى مرحوم شيخ صدوق، به معناى پادشاهى است كه دنيا را در چنگ خويش دارد.

2 ـ حضور روايت نبوى با مضمون مشابه در حدود چهارده كتاب روايى، اعتبار روايت را تضمين مى كند. به علاوه بعضى از روايات، سندى قوى و معتبر دارد.

3 ـ در روايت ثواب الأعمال به تعظيم و بزرگداشت دنيا دار همراه با محبت قلبى به او اشاره شده است. اين محبّت قلبى در روايات مشابه ديگر نيست؛ چرا كه در روايات ديگر فقط تواضع در برابر ثروتمند اشاره شده است و شايد سرّ تفاوت عقاب و پى آمد كار در اين دو دسته روايت همين باشد كه در مورد اوّل تعظيم، همراه با محبّت قلبى است و اين چيزى است كه انسان را از دين جدا مى سازد، ولى در مورد دوم صرفاً تعظيم جوارحى در كار است كه پيامد آن كمتر است.

4 ـ تحليل اين مفهوم كه چگونه توجه به دنيادار ثروتمند، دين انسان را بر باد مى دهد: به نظر مى رسد تحليل زشتى اين خصلت دشوار نيست. در اين راستا توجه به گفته امام صادق(ع) به صفوان درباره كرايه دادن شترها به هارون براى سفرحج بسيار درس آموز است:

… قال دخلت على أبى الحسن الاوّل ـ عليه السلام ـ فقال لى: يا صفوان كلّ شى منك حسن جميل ماخلا شيئاً واحداً. قلت: جعلت فداك اىّ شى؟ قال: اكرأوك جمالك من هذا الرجل ـ يعنى هارون ـ قلت: واللّه ما اكريته اشراً ولابطراً ولا للصيد ولا للّهو ولكنّى اكريته لهذا الطريق ـ يعنى طريق مكّة ـ ولا أتولاّه ولكن ابعث معه غلمانى. فقال لى: يا صفوان ايقع كراؤك عليهم. قلت: نعم جعلت فداك: فقال لى: اتحبّ بقاؤهم حتى يخرج كراك، قلت نعم، قال: فمن احبّ بقاءهم فهو منهم ومن كان منهم كان وردالنار. فقال صفوان: فذهبت وبعت جمالى عن اخرها…[41]