«علم» در سعادت انسان تأثير بسيار دارد و طلب دانش بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.
كفوِ هم بودن، به معناى تناسب، همتايى، هماهنگى، همشأنى، سنخيت و همطرازى است. «ازدواج» نوعى تركيب بين دو انسان و دو خانواده است.
زندگى مشترك، يك پديده «مركّب» است كه زن و مرد از اجزاى اصلى و اساسى آن شمرده مىشوند. هر قدر بين اين دو عضو هماهنگى، همفكرى، تناسب و سنخيت روحى و اخلاقى و جسمى بيشتر باشد، اين «تركيب» استوارتر، پرثمرتر، شيرينتر، لذتبخشتر و جاودانهتر خواهد بود، و هر چه اين تناسب و هماهنگى كمتر باشد زندگى سستتر، تلختر، كمثمرتر و ناپايدارتر مىشود.
البته بايد بدين نكته توجه داشت كه هماهنگى و تناسب صددرصد هيچ گاه بين دو انسان امكانپذير نيست؛ زيرا هر انسانى داراى مغز، روح، اخلاق، تربيت، محيط و خانواده مخصوص به خود است و با ديگرى فرق و فاصله دارد. اما بايد كوشيد تا آن جا كه ممكن است اين «فاصله» كمتر و «دو همسر» به هم نزديكتر شوند.
همان گونه كه «جسم» انسان براى ادامه حيات به «روح» نياز دارد و جسم بىروح سرد و پژمرده است، زندگى زناشويى نيز براى سعادت، شادابى و پويايى به روح نياز دارد و روح آن «عشق و محبت» است.
«عشق» كيمياى سعادت است كه به دلهاى افسرده و نااميد، نشاط و اميد مىدهد و سردىها را به گرمى و حرارت تبديل مىكند.
در اين باره به سخن ارزندهاى از استاد شهيد مطهرى توجه كنيد:
«پسر و دخترى كه هيچ كدام آنها در زمان تجردشان در هيچ چيزى نمىانديشيدند، مگر در آن چه مستقيماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همين كه به هم دل بستند و كانون خانوادگى تشكيل دادند، براى اولين بار خود را به سرنوشت موجودى ديگر علاقهمند مىبينند. شعاع خواستههايشان وسيعتر مىشود، و چون صاحب فرزند شدند، به كلى روحشان عوض مىشود. آن پسرك تنبل و سنگين، اكنون چالاك و پرتحرك شده است، و آن دختركى كه [جز] به زور از رختخواب بر نمىخاست، اكنون تا صداى كودك گهوارهنشين را مىشنود همچون برق مىجهد. كدام نيروست كه لَختى و رِخوت را بُرد و جوان را اين چنين حساس ساخت؟ آن جز عشق و محبت نيست. عشق قواى خفته را بيدار و نيروهاى بسته و مهار شده را آزاد مىكند؛ نظير شكافتن اتمها و آزاد شدن نيروهاى اتمى. الهامبخش است و قهرمانساز ... . عشق، نَفْس را تكميل و استعدادات حيرتانگيزِ باطنى را ظاهر مىسازد. از نظر قواى ادراكى، الهامبخش و از نظر قواى احساسى، اراده و همت را تقويت مىكند.»[11] آرى، در پرتو نشاطآور «عشق و محبت» سردىها به گرمى تبديل مىشود؛ تلخىها به شيرينى و سختىها به آسانى و در اين فضاى عطرآگين فرزندانى شاداب و شايسته پرورش مىيابند.