در رياض العلماء[7] آمده است که او فاضله جليله بوده است و از عم گرامي خود، شريف بزرگوار اجلّ سيّد رضي کتاب شرح نهج البلاغه را روايت ميکند و از او روايت ميکند نهج البلاغه را شيخ عَبدالرَّحيم بَغدادي معروف بابن الاخوّه و شيخ بزرگوار قطب الدّين سعيد بن هبه اللهِ راوندي نيز نهج البلاغه را از طريق عامه از همين ابن الأخوه نقل ميکند[8]. بنابر آنچه که خود قطب راوندي در آخر شرح خود بر نهج البلاغه فرموده است، در رياحين الشريعه هم همين مقدار را از رياض العلماء نقل نموده است[9].
ظاهراً اين مخدّره را خواهراني نيز بوده است که در حيات عمّ گراميشان سيّد رضي از دنيا رفتهاند ، زيرا سيّد رضوان الله تعالي عليه آنان را در ديوان خود مرثيه گفته است. همچنانکه در ديوان خود، برادرش علم الهدي را در مرگ دختري از او بدين قصيده:
تعزيت ميگويد[10].
همين طور برادر خود علم الهُديٰ را به مرگ دختري تازه مولود نيز مرثيه گفته است[11].
و امّا فاطمه شريفه دختر سيّد بزرگوار علم الهديٰ ظاهراً سالهاي طولاني بعد از عمّ شريف و اجلّ خود سيّد رضّي و مرتضي والد معظمش از دنيا رفته است. عالم بزرگوار سعيد ثقه، ابوالحسن سعيد بن هبه الله بن الحسن شارح نهج البلاغه در آخر کتاب شرح نهج خود در ضمن بيان طرق خودش به روايت نهج البلاغه چنين ميگويد:
خبر داد ما را نيز شيخ عبدالرحيّم بغدادي معروف بابن الاخوة از سيّده نقيّه دختر مرتضي از عموي خود رضي، و چون شيخ جمال الدّين ابوالفضل عبدالرحيّم بن احمد بن محمّد بن ابراهيم بن خالد شيباني معروف بابن الاخوة در سيزده شعبان 548 هجري قمري يعني صد و چهل و دو سال بعد از رحلت شريف اجلّ (406 هجري) از دنيا رفته است. بنابراين معلوم ميگردد که ابن الأخوه درس و حضور سيّد رضي، بلکه حيات او را نيز درک نکرده و به واسطه برادر زادهاش فاطمه شريفه، نهج البلاغه را از او روايت ميکند والاّ اگر حيات او را درک کرده بود و با آن همه کثرت مشايخي که ابن الأخوة داشته، نهج البلاغه را از خود شريف يا از برادرش علم الهدي روايت ميکرد.
ثانيا همانطور که اشاره کرديم ابن الاخوة اگر بيست ساله از سيّده نقيّه فاطمه سماع نهج البلاغه را کرده و آن مخدّره هم در حيات رضي از دنيا رفته باشد، بايد سن ابن الاخوة در حين وفات متجاوز از يکصد و شصت باشد که اين گذشته از غرابتش به موجب همين غرابت بايد در تواريخ ثبت و همگان به ان اشاره کرده باشند. ولي اگر فاطمه طاهره که نهج البلاغه عموي خود را سماع کرده و در حين وفات عمّ گراميش(406 هجري) بيست ساله بوده، چون سيّد تقريباً جوان و در سن 47 سالگي از دنيا رفته است و بعد از وفات عمّ خود به سالهاي زياد يعني شصت سال بعد فوت شده باشد سن آن مخدّره در حدود هشتاد سال ميشود، بنابراين باز هم تا سال وفات ابن الأخوة هشتاد سال ميگردد که اگر ابن الأخوة صد سال داشته باشد اين مطلب درست ميگردد مخصوصاً از آن جهت که سماع مردان اجنبي از بانوئي از خاندان عفت و عصمت چون بيت علم الهديٰ در سن جواني و بيست سالگي آن مخدّرات انجام نميگرفته است.
نتيجه آن که مراثي شريف رضي از دختران برادر خود قطعاً درباره غير اين مخدّره محترمه بوده است.