1ـ فاطمه دختر ناصر صغير و مادر سيّد مرتضي علم الهُديٰ - فواطم العشر، فاطمه های دهگانه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فواطم العشر، فاطمه های دهگانه - نسخه متنی

مرتضی حسینی نجومی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1ـ فاطمه دختر ناصر صغير و مادر سيّد مرتضي علم الهُديٰ

سيّده جليله، فاضله عصر خود، دختر سيّد اجلّ اکمل، ابي محمّد حسين ناصر صغير بن احمد بن ابي محمّد حسن بن علي بن حسين بن علي بن عمر بن زين العابدين علي بن الحسين عليه السّلام. در اين شجره مبارکه اختلافاتي است که مجال ذکرش نيست. اين مخدره محترمه، والده معظّم دو سيّد بزرگوار علي بن الحسين علم الهدي و محمد بن الحسين شريف رضي مي‌باشد و شيخ مفيد رحمه الله عليه بسيار آن مخدّره را احترام مي‌گذاشت و هرگاه بر او وارد مي‌شد به تمام قامت از پيش پاي او بلند مي‌شد و ظاهراً کتاب احکام النساء خود را بجهت ايشان تأليف کرده و در اوّل آن عبارتي دارد که ترجمه‌اش چنين است: «چنين دانستم که اين سيّده جليله و فاضله را که خداوند عزتّش را مستدام بدارد رغبتي است به تأليف کتابي که جميع احکامي که مکلّفين همه به آن محتاج‌اند و بخصوص احکامي که جماعت بانوان را به آنها احتياج است.» علاّمه شهير سيّد عليخان در کتاب الدّرجات الرّفيعه خوابي را از مرحوم شيخ مفيد(ره) درباره اين مخدره نقل مي‌فرمايد که ظاهراً مصدر نقل ايشان هم کلام سيّد فخّار بن معدّ بوده باشد که شيخ اجلّ کاظمي در مقابس الأنوار از ايشان نقل مي‌کند: که مفيد رحمه الله عليه در عالم خواب حضرت زهرا صلوات الله عليها را ديد که به مسجد او در کرخ وارد شد وبا او بود فرزندانش حسين و حسن و آنان را به شيخ سپرده و فرمود: اينان را فقه بياموز، شيخ با شگفتي از خواب بيدار گشت و با بلند شدن آفتاب فاطمه دختر ابي محمّد حسن ناصر صغير با دو فرزندش علّي و محمّد، مرتضي و رضي و جمعي از کنيزان بر او وارد شد و فرمود: اي شيخ دو فرزندان خود را به محضر تو آورده‌ام تا آنان را فقه بياموزي، مفيد گريان خواب خود را بر آن مخدّره حکايت فرمود.[2] اين مخدّره محترمه در ذي الحجّه سال 385 هجري قمري به رحمت ايزدي پيوست و پسرش اشعر شعراء طالبيّين، شريف رضي، او را به قصيده‌اي بسيار بلند پايه در 68 بيت مرثيه گفته است[3]. آن قصيده رائعه عصماء بدين شعر آغاز مي‌گردد.





  • اَبْكيكِ لَوْ نَقَعَ الغَليلَ بُكٰائى
    وَ اَقُولُ لَوْ ذَهَبَ المَقٰالُ بِدٰائى



  • وَ اَقُولُ لَوْ ذَهَبَ المَقٰالُ بِدٰائى
    وَ اَقُولُ لَوْ ذَهَبَ المَقٰالُ بِدٰائى



حقّاً که اين قصيده در رثاء، مقامي بسيار بالا دارد و سيّد با کلماتي بسيار بلند پايه، مادر مجلّله و محترمه خود را مدح و ثناء و رثاء مي‌گويد و او را امّ النجباء مي‌خواند. و چه زيبا مي‌گويد که همه خلايق شاهدند که او نجيبه است، بدان دليل که او چنين فرزندان نجيبي را به دنيا آورده است. در آن قصيده، مدح پدران مادر را مي‌کند و به تلميح و اشاره نام پدر او را مي‌برد. در هر صورت ما ابياتي از قصيده را در اين جا آورده و چون سخن بدرازا مي‌کشد ترجمه آنرا بذوق و ادب اهل فضل و کمال وا مي‌گذاريم. جاي شگفتي است که سيّد مرتضي را با آن ديوان شعر مفصّلي که در سه جلد به طبع رسيده است مرثيه‌اي در رحلت اين مخدّره نيست. با آنکه خواهر خود را مرثيه گفته است[5]. همانطور که شريف اجلّ سيّد رضي خواهر خود را نيز مرثيه گفته است و شايد همان خواهر باشد که سيدّ مرتضي نيز او را مرثيه گفته باشد[6].

/ 10