شهيد ثاني بر اين باور است که اين کتاب تأليف خود غضائري ـ حسين بن عبيدالله ـ است نه فرزند وي احمد بن الحسين و براي اثبات نظر خود استناد ميکند به آنچه که در کتاب خلاصه در ترجمه ي سهل بن زياد آدمي آمده است:
و قد کاتب ابا محمد العسکري عليه السلام علي يد محمد بن عبدالحميد العطار في المنتصف من شهر ربيع الاخر سنه خمس و خمسين و مأتين، ذکر ذلک احمد بن علي بن نوح و احمد بن الحسين رحمهما الله و قال ابن الغضائري انه کان ضعيفا...
(سهل بن زياد با امام عسکري عليه السلام به وسيله محمد بن عبدالحميد در نيمه ي ربيع الاخر سال 255 مکاتبه کرده است، اين موضوع را احمد بن علي بن نوح و احمد بن الحسين ذکر کردهاند، و ابن غضائري گفته است که سهل ضعيف ميباشد.)
شهيد ثاني ميگويد:
عطف جمله ي «و قال ابن غضائري» به «احمد بن حسين» دلالت دارد بر اينکه «احمد بن حسين» شخصي غير از «ابن غضائري» است.
ولي اين عبارت از خلاصه بر مدعاي شهيد ثاني دلالتي ندارد، زيرا آنچه که علامه در «خلاصه» {...ذکر ذلک احمد بن علي بن نوح و احمد بن الحسين رحمهما الله} آورده تتمه ي کلام نجاشي است که علامه در کتاب خود از او نقل ميکند و با کلمه ي «رحمهما الله» کلام نجاشي پايان يافته است.[12]
سپس علامه پس از نقل نظر ابن نوح و احمد بن حسين درباره ي سهل از نجاشي، خواسته است عين عبارت ابن غضائري را نيز از کتاب ضعفاء بيآورد و بدين جهت نام ابن غضائري را تکرار کرده و گفته است:
«قال ابن الغضائري انه كان ضعيفاً فاسد الرواية و المذهب و كان احمد بن محمد بن عيسى الاشعرى اخرجه من قم و اظهر البرائة عنه و نهى الناس عن السماع منه و الرواية عنه [13]
(ابن غضائرى درباره ي سهل بن زياد ميگويد: که وي ضعيف و داراي رواياتي نادر و مذهبي فاسد بوده و احمد بن محمد بن عيسي اشعري او را از قم بيرون و از او اظهار نارضايتي کرده و مردم را از شنيدن و روايت حديث وي منع فرمود).
بنابر اين عطف عبارت «و قال ابن الغضائري» بر«احمد بن الحسين» دليلي بر مغايرت «احمد بن الحسين» با « ابن غضائري» نخواهد بود.[14]
و اين نظريه از غير شهيد ثاني نيز نقل شده است، مثلاً محقق کلباسي ميفرمايد:
از کتاب نظام الدين محمد بن الحسين قرشي ساوجي، بنام نظام الاقوال استفاده ميشود که رجال غضايري از تأليفات خود غضائري است، زيرا نظام الدين در کتاب خويش چنين آورده:«و لقد صنف اسلافنا و مشايخنا قدس الله ارواحهم فيه كتباً كثيرة ككتاب الكشى و فهرس الشيخ الطوسى و الرجال له ايضا و كتاب الحسين بن عبيدالله الغضائرى... و اكتفى فى هذا الكتاب عن احمد بن على النجاشى بقول النجاشى و عن الحسين بن عبيدالله الغضائرى بابن الغضائرى»[15]
يعني مشايخ و بزرگان پيشين ما کتابهاي زيادي تأليف و تصنيف کردهاند، مثل کتاب کشي و فهرست رجال شيخ طوسي و کتاب حسين بن عبيدالله غضائري... و من در اين کتاب از احمد بن علي نجاشي به نجاشي و از حسين بن عبيدالله غضائري به ابن غضائري تعبير ميکنم.
ولکن مؤلف محقق معجم الرجال ـ دام ظله ـ بدون اينکه اصل نسبت را به يکي از دو طرف روشن کند، به نفي اصالت کتاب از هر دو نفر پرداخته و ميفرمايد:
با اينکه نجاشي درصد بيان و شمارش کتابهائي است که به وسيله علماي اماميه تصنيف و تأليف شده ـ و فقط کتابهائي را که ديده، نقل کرده، و کتابهائي را که از ديگران شنيده و يا در کتابهاي آنها ديده، نقل ننموده است ـ چگونه کتاب استاد خويش حسين بن عبيدالله و يا کتاب فرزند او را نقل نکند، در حالي که شرح حال حسين بن عبيدالله و کتابهاي او را ذکر کرده و در ضمن آنها کتابي در علم رجال نياورده و همچنين از احمد بن الحسين در موارد متعددي نقل قول کرده و براي او کتابي در علم رجال ذکر ننموده است[16].
کتاب تأليف ابن غضائري است بر فرض اينکه ابن غضائري چنين کتابي تأليف کرده باشد، ظاهراً و يا حتماً تأليف احمد بن الحسين بن عبيدالله غضائري است نه تأليف پدر وي حسين بن عبيدالله غضائري، دلايل زير اين مدعاي ما را ثابت ميکند:
1 - همانطور که قبلاً يادآور شديم مرحوم شيخ براي احمد بن الحسين دو کتاب نام برده، يکي در اصول و ديگري پيرامون مصنفات ، ولي براي خود حسين بن عبيدالله کتابي در علم رجال نام نبرده است، هر چند که مرحوم شيخ و نجاشي او را به عنوان فردي که روايات زيادي شنيده و عارف به احوال بزرگان و رجال بوده توصيف کردهاند، ولکن معرفت و آشنائي او به احوال رجال و بزرگان مطلبي است و نگارش کتاب پيرامون راويان حديث مطلب ديگر است.
احتمال دارد که رجال ابن غضائري، يکي از دو کتابي باشد که شيخ نام برده است همچنانکه احتمال دارد کتاب سومي باشد که احمد بن حسين در خصوص راويان ضعيف و مذموم، تدوين کرده باشد و اين فرض را مؤلف مجمع الرجال هم احتمال داده است.
و همچنين احتمال دارد که احمد بن الحسين کتاب ديگري درباره ي راويان موثق و ممدوح تأليف کرده که به دست ما نرسيده باشد، مؤلف کتاب سماء المقال[17] اين احتمال را از فاضل خاجوئي نقل ميکند و قبلاً هم ما احتمال داديم که احمد بن الحسين چهار کتاب تأليف کرده و کتاب الضعفاء چهارمين کتاب او ميباشد و يادآور شديم که علامه در خلاصه از هر دو کتاب او ممدوحين و ضعفاء نقل قول مينمايد.
2 ـ اوّلين فردي که بر اين کتاب دست يافت ابن طاووس حلي است که آن را در مقدمه ي کتاب خود ـ آن طوري که در کتاب تحرير طاووسي نقل ميکندـ به ابن غضائري نسبت داده و گفته : تصميم گرفتم که در اين کتاب اسامي مصنفين و غيره را که در کتب پنجگانه رجالي ... و در کتاب ابي الحسين احمد بن الحسين بن عبيدالله الغضائري که تنها درباره راويان ضعيف تأليف شده، وارد شده، جمعآوري کنم[18].
3 ـ اگر فردي در کتاب خلاصه علامه حلي تتبع و تحقيق کند، يقين پيدا ميکند که علامه معتقد بوده که رجال ابن غضائري تأليف احمد بن الحسين بن عبيدالله الغضائري است، مثلا در ترجمه عمر بن ثابت دارد: ابن غضائري گفته او ضعيف است و در ترجمه سليمان النخعي گويد: ابن غضائري ميگويد: او کذاب «نخع» بوده و جداً ضعيف است.
ممکن است تصور شود که: ابن الغضائري کنيه ي پدر، يعني حسين بن عبيدالله است، نه کنيهي پسر يعني احمد بن الحسين و يا لااقل کنيه ي مشترک هر دو نفر ميباشد بنابر اين جملهي: «قال ابن الغضائري» گواه بر انتساب کتاب به پسر نيست، بلکه باز احتمال دارد از تأليفات پدر باشد که کنيه ي او نيز «ابن الغضائري» بوده است و غضائر که به معني گِل داغ و چسبنده ميباشد لقب «عبيدالله» جدِ احمد و پدرِ حسين است و به همين جهت به پدر و پسر هر دو ابن الغضائري ميگفتند.
ولي اين احتمال کاملاً بي پايه است زيرا علامه در ترجمه ي اسماعيل بن مهران از آن به «احمد بن الحسين» نام ميبرد و ميگويد: قال الشيخ احمد ابن الحسين بن عبيدالله الغضائري رحمه الله انه يکني ابا محمد...[19] بنابر اين هر کجا علامه لفظ ابن الغضائري به کار ببرد، مقصود، احمد بن الحسين است.
گواه بر اينکه کتاب از تأليفات احمد بن الحسين است اينست که: آنچه که نجاشي از احمد بن الحسين نقل کرده، در کتاب ضعفاء به صورت کم رنگ موجود است و علت اختلاف از نظر تعبير هم بعداً بيان ميشود.
در اين جا قرائن ديگري است که گواهي ميدهند که کتاب از آثار احمد بن الحسين و همگي را محقق کلباسي در کتاب سماء المقال آورده است.[20]