علم رجال و مسأله توثیق

محمدباقر بهبودی

نسخه متنی -صفحه : 8/ 5
نمايش فراداده

عبارت عربي اين حديث با تفاوتي كه در برخي مأخذ دارد به اين صورت است: «فسألوه عن ثلاثين الف مسئله» في مجلس (واحد) فاجاب (عنها) و له عشي سنين» چنانكه ملاحظه مي‌شود، نگارنده اين سطور كلمه «ثلاثين الف مسئله» را مانند ترجمه آن «سي‌هزار مسئله شرعي» داخل علامت گذارده است تا اشاره كند كه اين «سي‌هزار مسئله شرعي» در عهد ابوجعفر ثاني مدون بوده و با پاسخ درست آن به صورت يك حربه علمي سياسي در آزمون مدعيان امامت به كار مي‌رفته است. در اين صورت طبيعي بود كه با دريافت چند پاسخ نادرست امامت كذابان مردود شود و امامت امامان بر حق جز با دريافت چندين پاسخ درست ـ آنهم از ابواب مختلف ومسائل پيچيده فقهي ـ تأييد نگردد گرچه مجلس آزمون تا چند ساعت به طول انجامد و سئوالات علمي به يك صد و دو صد و يا بيشتر بالغ شود. اما ديگران تصور كرده‌اند كه واقعا فقها در يك نشست خود، سي‌هزار مسئله مجهول را از ابوجعفر ثاني سئوال كرده‌اند و پاسخ گرفته‌اند و در نتيجه اين شبهه و اشكال پديد آمده است كه سي‌هزار مسئله شرعي در يك نشست و يك مجلس قابل طرح نخواهد بود. و به اعتراف مرحوم مجلسي اگر هر سئوال و جواب را فقط يك خط به حساب آوريم، سي‌هزار مسئله شرعي با سه ختم قرآن برابر خواهد شد. كه در يك مجلس امكان خواندن آن نيست. البته همگان و از جمله مرحوم مجلسي كه عبارت حديث را به اين صورت معني كرده‌اند توجيهاتي در رفع اشكال و شبهه به دست مي‌دهند كه هر كس لازم بداند لااقل بايد به بحارالانوار ج 50 ص 93 رجوع كند، سپس داوري نمايد.

باري. در حديث مناقب گذشت كه ابراهيم بن هاشم مي‌گفت:« من از ابوجعفر ثاني عليه‌السلام براي جمعي از فقها اجازه شرفيابي گرفتم. اين عبارت مي‌رساند كه ابراهيم بن هاشم بايد از خاندان معروفي باشد كه با كمي سن و سال و حدود 25 سالگي در نزد ابوجعفر ثاني منزلتي والاتر از ديگران داشته باشد. در حديث ديگري هم كه مي‌بينيم سالها بعد، ابراهيم بن هاشم خدمت امام ابي جعفر ثاني شرفياب شده است، باز هم خصوصيت والاي او مشهود است: ابراهيم بن هاشم مي‌گويد: من در حضور ابوجعفر ثاني نشسته بودم كه صالح بن محمدبن سهل همداني متولي اوقاف قم وارد شد و بعد از عرض ادب گفت: قربانت گردم من ده هزار درهم از اموال شما را در مصارف شخصي خودم خرج كرده‌ام و اينك ندارم كه عوض آن را تقديم كنم. مرا حلال بفرماييد. ابوجعفر به او گفت:‌حلالت كردم. و چون صالح از حضور آن سرور خارج شد ابوجعفر گفت: اين طبقه مردم چنانند كه يك نفرشان برمي‌جهد و خود را روي اموال آل محمد مي‌افكند و حق مستمندان در حضور درماندگان در سفر و حق يتيمان و بيكاران آل محمد را مي‌خورد و بعداً مي‌آيد و مي‌گويد: حلالم كن آيا گمان مي‌برده است كه من بگويم حلالت نمي‌كنم؟ به خدا سوگند كه خداوند در روز قيامت از اين گروه مردم بازپرسي پيگيري خواهد داشت (رك كافي ج 1 ص 548، و تهذيب طوسي ج 4 ص 140 به نقل از كتاب نوادر ابراهيم بن هاشم. صحيح كافي رقم 169 صحيح تهذيب رقم 1474. غيبت شيخ طوسي ص 227 چاپ سنگي ص 213 چاپ حروفى نجف). چنانكه ملاحظه شد مي‌بينيم كه امام ابوجعفر ثاني با ابراهيم بن هاشم درد دل مي‌كند و از مأمورين اوقاف كه با رندي حق آل محمد را پامال مي‌كنند گله و شكايت مي‌كند.

در كتاب بصائر الدرجات صفار هم ص 177 ملاقات ابراهيم بن هاشم با ابوجعفر امام جواد (ع) حكايت شده است. ابوجعفر صفار مي‌نويسد: ابراهيم بن هاشم از ابوجعفر ثاني روايت كرده است كه گفت: سلاح رسول‌الله در خاندان او ـ همانند تابوت در قوم بني‌اسرائيل ـ سند امامت و حكومت است. سلاح رسول‌الله در دست هر كسي باشد امام و پيشوا خواهد بود. آن چنانكه تابوت موسي در هر خانداني مي‌بود پيشواي يهوديان بود (اين حديث را در كتاب بحارالانوار ج 26 ص 206 نيز مي‌توانيد ملاحظه كنيد).

از ملاقات ابراهيم بن هاشم با ابومحمد عسكري عليه‌السلام تنها سندي كه در دست داريم حديثي است كه در تفسير قمي ص 411 ط سنگي خشتي ذيل ايه «وجعلنا لهم لسان صدق عليا» حكايت شده است. علي‌بن ابراهيم مي‌گويد:« منظور آيه اميرالمومنين علي عليه السلام است كه در اين عهد و زمان راستين نمونه ابراهيم خليل خدا است». علي بن ابراهيم اضافه مي‌كند و مي‌گويد:« حدثني بذلك ابي عن الحسن بن علي العسكري عليه السلام» يعني اين لطيفه را پدرم از ابومحمد عسكري برايم روايت كرده است (حديث را در كتاب بحار‌الانوار هم جم 36 ص 57 نيز مي‌توانيد ملاحظه كنيد.)

البته بايد توجه داشت كه در اين حديث شريف لفظ «عليا» نام اميرالمومنين علي عليه السلام نخواهد بود. كه در قرآن آمده باشد بلكه منظور حديث آن است كه علي عليه السلام همان «لسان صدق» زبان راستين ابراهيم خليل است كه در دعاي آن سرور درخواست شده بود كه:«رب اجعل لي لسان صدق في‌الاخرين»: پروردگارا براي من در ميان آخرين امتها زباني راستين مقرر فرما.