بیشترلیست موضوعات علم رجال و مسأله توثيق 1ـ ام الفتوح مروزي 2ـ ام الحسن ابيوردي 3ـ عايشهي مرغيناني 4ـ ام الفضل كسماني 5ـ ام الرضي ميهني 6 ـ ام الفضل بلخي (پوشنگى) 7ـ طاهريدرغاني 8ـ گوهرناز تميمي (هروي) 9ـ فاطمهي مروزي 10 ـ ام البنين زند خاني 11 ـ ام عبدالله عياضي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
در كتاب اختصاص تأليف احمدبن الحسين بن عمران الاشعري كه به نام شيخ مفيد شهرت يافته است تفصيل اين ملاقات بدين صورت درج شده است كه ابراهيم بن هاشم ميگفت: بعد از آنكه حضرت رضا عليهالسلام به شهادت رسيد، با جماعتي به حج مشرف شديم و به حضور ابوجعفر ثاني رسيديم. در آن سال جمع كثيري از هر شهر و روستا براي شناسايي امام وقت خود مشرف شده بودند تا شخصا و حضوراً شرفيابي و معرفت حاصل كنند … فقها گفتند: اي سرور ما، آيا اجازه ميفرماييد كه از شما پرسش كنيم؟ آن سرور گفت: بلي. و فقها در همان مجلس از «سيهزار مسئله شرعي» سئوالاتي مطرح كردند و پاسخ درست شنيدند. ابوجعفر ثاني در آن تاريخ نه ساله بود. (اختصاص صفحه 102) موضوعي كه بايد مورد بحث و توضيح قرار بگيرد اين است كه چرا بايد با طرح مسائل شرعي امامت ابوجعفرثاني را به آزمون بگذارند و اين «سيهزار مسئله شرعي» را چگونه و با چه مجوزي طرح كرده بودند تا وسيله آزمون باشد؟ بايد دانست كه اصل آزمون و مجوز و رهنمود آن در عهد امام صادق عليهالسلام مقرر شده بود. يك تن از فقهاي شيعه از ابوعبدالله امام صادق پرسيد: آن كسي كه به ناحق بر مسند امامت مينشيند و ادعاي رهبري ميكند با چه حجتي بايد او را محكوم كنند؟ ابوعبدالله صادق به او فرمود: با طرح مسائل شرعي و پرسش از حلال و حرام الهي او را به آزمون ميگذارند … (گزيده كافي حديث 99). از آن تاريخ به بعد موقعي كه شيعيان با مدعيان امامت روبرو ميشدند، ابتدا با طرح مسائل شرعي علم و دانش او را آزمون ميكردند كه آيا صاحب علم لدني هست كه بدون درس و اجتهاد مسائل شرعي را از هر باب و هر جهت بداند و پاسخ بدهد؟ در رابطه با اين موضوع اصحاب اجماع و كارشناسان فقه اهل بيت سئوالات فراواني از اندوختههاي مكتب را به عنوان مسائل امتحاني تدوين كردند كه مجموع آنها در عهد حضرت رضا (ع) به 15000 و در عهد امام جواد (ع) به سيهزار مسئله شرعي بالغ شده بود. تا آنجا كه تتبع و حافظه اين نگارنده ميتواند تاريخ درست را ارائه دهد بعد از رحلت امام صادق (ع) فرزندش عبدالله افطح ادعاي امامت كرد و جمعي ـ از جمله محمدبن مسلم طائفي و مومن طاق بغدادي ـ به حضور او رفتند و بعد از طرح چند مسئله شرعي و پاسخ نادرست، امامت او را رد كردند. بعد از رحلت امام كاظم عليه السلام كه حضرت رضا (ع) ادعاي امامت كرد و شيعيان به عللي امامت او را مورد شبهه و شك قرار داده بودند هر كسي كه به خدمت ميرسيد با همين گونه سئوالات شرعي آن حضرت را مورد آزمون قرار ميداد. محمدبن عيسي يقطيني ميگفت: مسائلي كه از حضرت رضا (ع) سئوال كردهاند و پاسخ شنيدهاند به پانزده هزار مسئله شرعي بالغ شده است من تمام آن مسائل را در كتابي تدوين كردهام و نام آن را مسائل مجربه نهادهام (رك: بحارالانوار ج 49 ص 97 به نقل از كتاب غيبت شيخ طوسي ص 48) بعد از رحلت امام رضا كه تنها فرزندش ابوجعفر ثاني در سن 8 سالگي ادعاي امامت داشت، اكثر شيعيان به خاطر كمي سن در امامت آن سرور شك و ترديد مينمودند تا آنجا كه يونس بن عبدالرحمن در جمع فقها گفت: بايد يك تن را از ميان خود گزين سازيم و كفالت امر امامت را به او بسپاريم تا ابوجعفر ثاني به سن رشد و بلوغ برسد! ولي رأي او با ضرب وشتم او مواجه شد و بالاخره 80 تن از فقها مجتمعا به حج مشرف شدند و در مدينه ابتدا عبدالله بن موسيبن جعفر را با سه مسئله شرعي آزمون كردند و امامت او رد شد ، بعد همان مسائل را از ابوجعفر ثانى سوال كردند و پاسخ درست آن را دريافت كردند، سپس از «سيهزار مسئله شرعي» سئوالات ديگري مطرح نمودند و پاسخ قاطع شنيدند و امامت آن حضرت را پذيرفتند (بحارالانوار ج 50 ص 85 و 89 و 99).