مهمترين نكتهاي كه در تاريخ زندگي اين مرد بزرگ مشهود ميشود و تعجب همگان را برميانگيزد آن است كه چرا متقدمين اصحاب ما همانند ابن الجعابي، ابن الوليد، ابن النجاشي، شيخ طوسي، ابوعمر و كشي، مسعود عياشي و ديگران متعرض وثاقت و يا ضعف او نشدهاند. اما به نظر نويسنده اين سطور جاي شگفتي نيست. اگر ما با مباني صدر اول آشنا شويم و معيار جرح و تعديل و علت توثيق و تضعيف آنان را به دست آوريم متوجه ميشويم كه ابراهيم بن هاشم ميبايد به همين صورت بدون تضعيف و توثيق باقي بماند. زيرا اين شيخ بزرگوار با آن دستاورد عظيمي كه دارد نه شخصاً كتاب جامعي در فقه و حديث و معارف پرداخته است تا كتاب او را ورق بزنند و با توجه به معايبي علمي موقعيت او را از حيث دقت در نقل و رعايت در امانت و وثاقت در عمل بستايند و يا از حيث بيمبالاتي غفلت و بيمايگي موقعيت او را مخدوش و متزلزل سازند و نه شخصاً از امامان روايتي دارد كه با غور در زندگي شخصي و بررسي تاريخ زندگي، ميزان ايمان و تعهد و تقوا و عدالت او را بسنجند و جرح و تعديل نمايند.
آنان متوجه شدند كه ساختار علمي و عملي اين مرد، فراهم آوردن ميراث اهل بيت است كه بر اساس موازين علمي از سماع و قرآت و مناوله و اجازه و احياناً و جاده، دستاورد دانشمندان عراق و بغداد را به قم منتقل نمايد. كه چنين هم كرده است. پس بايد او را همانند يك كامپيوتر تلقي كرد. همين و بس يعني ابتدا محفوظات كامپيوتر را تحويل گرفت و سپس به بررسي اسناد و متون آن پرداخت و ميزان صحت و سقم احاديث آن را به دست آورد. بيآنكه از ناحيه صحت اسناد و كثرت صحاح آن ستايش متوجه كامپيوتر باشد و نه از ناحيه ضعف اسناد و كثرت اباطيل و احيانا درج موضوعات نكوهشي حيثيت كامپيوتر را متزلزل سازد.
اگر او را توثيق كرده بودند تمام دستاورد او مورد تأييد و پذيرش قرار ميگرفت در حالي كه جمعي از مشايخ او مجهول و قسمتي ازدستاورد او ٫ضعيف و مردود است. اگر او را تضعيف كرده بودند تمام دستاورد او مخدوش و متزلزل ميگشت در حالي كه بسياري از مشايخ او از مفاخر اصحاب ما هستند و دستاورد آنان مورد قبول همگان است. اگر او را با عبارت «بين بين». «يعرف و ينكر» و امثال آن معرفي ميكردند، موقعيت او از حيث امانت و خيانت متزلزل ميشد گويا گفته باشند كه اين كامپيوتر خالي از ويروس نبوده است و گهگاه دچار خلط و تصحيف و سقط و تحريف ميشده است. پس تنها راهي كه براي رجال صدر اول باقي مانده بود، همان راهي بود كه سلوك كردهاند و موقعيت كامپيوتري او را با اين جمله معروف «اول من نشر حديث الكوفيين بقم» در اخذ و پخش، ستايش و اعلام كردهاند.
برخي دليل آوردهاند كه علي بن ابراهيم پدر بزرگوار خود ابراهيم بن هاشم را در مقدمه تفسيرش توثيق كرده است و همين كافي است. در حالي كه اين تفسير تأليف علي بن ابراهيم بن هاشم نيست (رك: الذريعه ج 4 ص 304) و باز دليل آوردهاند كه ابن قولويه قمي در مقدمه كامل الزيارات خود او را توثيق كرده است و همين كافي است. در حالي كه نسخه كامل الزيارات نسخه اصل مؤلف نيست كه به نام كتاب الزيارات مشهور بوده است. بلكه اين نسخه شاگردش ابن المغيرة بوشنجي است كه بعد از ضميمه ساختن يك خطبه و فهرست و انتخاب عناوين، در اواسط كتاب هم چند جا از پيش خود احاديثي در خلال احاديث كتاب داخل كرده است. (رك. بحارالانوار ج 28 ص 56).
و از همين قبيل است شاهد ديگر كه بر وثاقت ابراهيم بن هاشم آوردهاند و ميگويند: «سيد بن طاووس در كتاب فلاح السائل ص 58 حديثي از ابراهيم بن هاشم روايت ميكند و با صراحت اعلام ميدارد كه راويان اين حديث به اتفاق همگان مورد اعتمادند.»
گويا سيد بن طاووس را با آن وسعت مشرب و با آن مسامحه و تساهلي كه در نقل حديث دارد، بايد از ناقدين به شمار آورد و از گفته او اتخاذ سند كرد كه ابراهيم بن هاشم در نظر همگان و از جمله ابن النجاشي و شيخ طوسي و ساير ناقدين پيشين موثق به شمار آمده است با آنكه چنين نيست. جالب و شگفت آن است كه همين حديث مزبور كه سيد بن طاوس ميخواهد آن را صحيح بشمارد، با توجه به قرائن تاريخي ناموثق و مردود است چرا كه در متن حديث دو خط شعر به امام صادق (ع) منسوب شده است.