اخباريگرى و ضربه آن به روند تكاملى اصول علل پيدايش اخباريگرى نقد و بررسى علل پيدايش اخباريگرى ريشه هاى خيالى حركت اخباريگرى تأليف كتب حديث در دوران اخباريگرى علم اصول در دوران اخباريگرى شكست اخباريگرى و حركت جديد اصولى ادوار سه گانه تاريخ علم اصول مهمترين كتب علم اصول در دوره ى كمال
علم اصول بعد از صاحب معالم با ظهور اخبارى ها مورد حمله ى شديد قرار گرفت.
اخباريگرى به وسيله ى ميرزا محمد امين استرآبادى )متوف 1021 ه..ق..( بنيان نهاده شد.
وى با تأليف كتاب فوائد مدينه اساس فقه اخبارى را پى ريزى كرد و در آن جا خود را اخبارى ناميد و از آن پس به مخالفت با اصول پرداخت و عده ى زيادى از علماى شيعه را با خود همراه كرد.
همان گونه كه در آينده خواهيم گفت، وى مدعى بود كه مسلك نو و جديدى را ابداع نكرده، بلكه اخباريگرى را روش اصحابِ ائمه و قدماء مى دانست و لذا خود را محيى طريقه ى از بين رفته ى سلف صالح شيعه مى دانست.
(80) بحثى كه در اين جا اهميت دارد اين است كه چه علل و انگيزه هايى موجب پيدايش اين حركت گرديد.
علل پيدايش اخباريگرى شهيد صدر امورى را به عنوان علل پيدايش اخباريگرى بر شمرده اند.
ابتدا اين امور را ذكر مى كنيم و بعد به بررسى آنها مى پردازيم.
علل پيدايش اخباريگرى از نظر شهيد صدر عبارتند از: 1 - اخبارى ها با عناصر مشترك آشنا نبودند.
لذا نمى توانستند فرق بين عناصر مشترك و عناصر مختص، و نقش هر يك از آنها را در فرآيند استنباط درك كنند.
همچنين توجه نداشتند كه هدف از علم اصول اين نيست كه عناصر مشترك را جايگزين عناصر مختص كند تا از اين راه نقصى بر پيكر فقه وارد شود.
مقصود از علم اصول اين است كه عناصر مشترك را، كه بخشى از عناصر عمليات استنباط را تشكيل مى دهند، هر چه بهتر تنقيح كند تا فقيه بتواند در كنار عناصر مختص و با از استفاده از اين دوعنصر، حكم شرعى را استنباط كند.
2 - اصول به صورت يك دوره علم مدوّن، ابتدا در بين اهل سنّت و سپس در بين شيعيان پيدا شد.
پيدايش اصول در بين اهل سنّت سبب شد تا اصول از ديد اخبارى ها داراى يك وجهه ى سنّى گرى باشد.
به همين جهت اخبارى ها به عنوان يك طايفه ى شيعىِ معتقد، در مقابل نفوذ اين شيوه در بين فقهاى شيعه به مقابله پرداختند و اين اشتباهى بزرگ بود زيرا علت تقدم زمانى اصول در بين اهل سنّت اين است كه حاجت به اصول يك حاجت تاريخى است كه مرور زمان و دور شدن از عصرِ نص آن را طلب مى كند و زمان فقدان نص براى اهل سنّت زودتر پيدا شد.
فقيه محقق سيد محسن اعرجى )متوف 1227ه..ق..( در كتاب وسائل چنين مى گويد:(81) »چون اهل سنّت در زمانى كه ما شيعيان از وجود ائمه عليهم السلام بهره مى برديم، گرفتار فقدان نص شدند، مجبور شدند به دنبال شيوه اى براى به دست آوردن احكام شرعى از احاديث محدود باشند.
به همين دليل مضطرّ به تدوين اصول شدند.
به همين جهت نيز باب قياس و اجتهاد به رأى را باز كردند امّا مشكل فقدان نص براى شيعيان بعد از عصر غيبت پيدا شد.
لذا بعد از عصر غيبت، شيعه كم كم به فكر تدوين اصول افتاد.
« 3 - از امورى كه سنّى بودن تفكر اصولى را در ذهن اخباريون تأكيد مى كرد اين بود كه ابن جنيد اسكافى، كه از مروّجان اجتهاد و جزو پيشگامان تدوين دوره اى علم اصول در شيعه است، با مذاهب سنّى در عمل به قياس موافق بود و در بسيارى از موارد از قياس استفاده كرد.
براى اخبارى ها وجود ابن جنيد در رأس مروّجان اجتهاد و اصول شيعه مؤيدى بود بر اينكه اصول يك صبغه و رنگ سنّى دارد و از انديشه سنّى وارد شيعه شده است، در حالى كه رسوب بعضى از افكار سنّى به شخصى همچون ابن جنيد بدان معنا نيست كه علم اصول وجهه ى سنّى دارد.