درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی

محمد شفیعی فر

نسخه متنی -صفحه : 287/ 43
نمايش فراداده

گفتار سوم : مبانى فكرى و نظرى انقلاب

در بحث گذشته به طور اجمال روشن شد كه منشأ تحولات اجتماعى از جمله انقلاب، انسان است; در مورد انسان هم بر محتواى باطنى انسان تكيه كرديم و با استفاده از مباحث شهيدصدر، محتواى باطنى انسان را عبارت از انديشه و آرمان به اضافه اراده دانستيم و به اين نتيجه رسيديم كه انديشه و تفكر، منشأ اصلى انقلاب است.

با توجه به بحث نظرى مذكور، هر انقلابى مسبوق به نظامى از انديشه و تفكر است كه پشتوانه نظرى و فكرى آن محسوب مى شود. تجربه تاريخى انقلاب هاى مهم دنيا مؤيد آن است كه قبل از وقوع هر انقلاب، بايد طى يك تأمل نظرى و فلسفى، ضمن طرد و نفى نظام موجود، يك مكتب فكرى جديد بهوجود آيد(1) كه تعريف جديدى از انسان، جامعه، جهان و جايگاه انسان در مجموعه نظام هستى ارائه دهد و سپس بر مبناى همين مكتب فكرى جديد، يك نظام سياسى ـ اجتماعى ايده آل طراحى شود تا پس از پيروزى انقلاب نيز همين طرح نظرى، مبناى مهندسى اجتماعى قرار گيرد; در غير اين صورت، حتى پس از سرنگونى نظام موجود، انقلابيون در بعد ايجابى و پى ريزى نظام سياسى ـ اجتماعى دچار بن بست نظرى و عملى خواهندشد.

به عبارت ساده تر، اگر بخواهيم از عبارت گولدنر استفاده كنيم، كار تحول جامعه از نظريه هاى مربوط به آن جدا نيست و در واقع، بدون نظريه، عمل كردن امكان ندارد.(2) 1. مهدى بازرگان، انقلاب ايران در دو حركت، ص 85 .

2. آلوين گولدنر، پيشين، ص 23.