در حسرت تجدد و ترقی

مظفر نامدار طالشانی

نسخه متنی -صفحه : 304/ 113
نمايش فراداده

پيش فرض هاى عقلى و تاريخى فرضيه ى فقر تفكر

بحث تجدد و ترقى به مفهومى كه در كشور ما مطرح شد، بحثى بود كه جريان خاصى از كارگزاران سياسى، فرهنگى و اجتماعى ايران سوداى آن را در سر داشتند. اين بحث با آن برداشت خاص و تعبير مشخص اولاً، تمناى همه ى نخبگان سياسى و فرهنگى جامعه نبوده است. حداقل اگر بر سر اين نكته توافق داشته باشيم كه بخشى از نخبگان و متفكران تاريخ يكصد و پنجاه سال اخير ايران كه جامعه ى ما از آنها به نام متفكران نهاد دينى نام مى برد و بى ترديد از مهمترين و مؤثرترين بخش انديشه ورزان ايران هستند، اگر بحثى از تجدد، ترقى، توسعه، رشد و پيشرفت دارند، به هر دليلى مراد آنها از اين مفاهيم با آن برداشت خاص و مشخص كه ناظر بر تجدد و ترقى مورد نظر تجددطلبان بود همسازى نداشت. ثانياً پروژه تجدد و ترقى به آن شكل خاص كه معطوف به تقليد مطلق از اروپا بود، انديشه اى نبود كه در يك سير طبيعى و تاريخى از دل سازمان فرهنگى جامعه يا از متن جامعه ى ايران انگيخته شده باشد؛ بلكه اراده اى بود كه از درون ضعف سازمانى و ساختارى و فرهنگى نظام شاهنشاهى در دوره قاجارى و پهلوى، به مجامع علمى ايران تحصيل گرديد. و براى اجراى آن ساز و كارهاى مناسب تعبيه شد. به عبارت ديگر پروژه تجدد و ترقى در ايران پروژه اى بود كه از سازمان نظامى و سياسى دولت هاى عصر قاجارى و پهلوى به درآمد و تا آخرين لحظه هم بدان وابسته بود.

1- با اين تفصيل، عقلانى ترين پيش فرض در بررسى تاريخ تجددطلبى در ايران اين است كه منزلت اجتماعى، توانايى و استعداد فكرى، جايگاه علمى و پايگاه طبقاتى پرچمداران اين تفكر و از همه مهمتر مبادى اوليه و اصول موضوعه ى انديشه ى تجدد و ترقى (اگر چنين مبادى و اصول موضوعه اى موجود باشد) مورد ارزيابى قرار گيرد.