پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی

سید حسن ابطحی

نسخه متنی -صفحه : 103/ 83
نمايش فراداده

حـال چـطـور مـى تـوانـيم بگوئيم كه اين تفاوت ، و نظم و ترتيب بهت آور بدون خالق دانا و صانع توانائى بوجود آمده است ؟ مـسـلمـا هـر انـسـان عـاقـلى با مختصر توجهى به خوبى درمى يابد كه اين نظم عجيب بدن ما، (كه به يك قسمت مختصر آن اشاره شد) معلول وجود ناظم دانا و قادرى است كه او "خدا" نام داشته و صانع و بوجود آورنده عالميان است .

زيرا به هر گوشه اى از اين عالم بنگريم ، اثرات نظم ، پديداراست و لذا بايد گفت وجود خدا مسلم است .

تـمـام امـور جـهـان روى حـسـاب دقـيق و نظم خاصى برقرار بوده و همه موجودات اين كيهان با عظمت ، بر اساس مصلحت و علم آفريده شده است .

و بـايـد دانـسـت كـه بـى اطـلاعـى و عـدم عـلم مـا در مـواردى از امـور ايـن عـالم ، دليـل بـر بـى نظمى آن نبوده و اگر ما حسابها و مصالح آنها را درك نكرديم ، نمى توانيم منكر نظم و ترتيب آن شده و مصلحت امور را انكار نمائيم . و به قول نظامى :


  • خراميدن لاجوردى سپهر مپندار از روى بازيگريست دراين پرده يك رشته بيكار نيست نه زين رشته سر مى توان تافتن نه سر رشته را مى توان يافتن

  • همى گرد گرديدن ماه و مهر سراپرده اى اين چنين سرسريست سر رشته برما پديدار نيست نه سر رشته را مى توان يافتن نه سر رشته را مى توان يافتن

راسـتـى مـطـالعـه در نـظـام آفـريـنـش و دسـتـگـاه عـظـيـم و شـگـفـت آور خـلقـت ، بـهـتـريـن دليل و عاليترين برهان بر اثبات وجود خداست .

اثرات نظم در وجود انسان ، حيوانات ، كرات و كهكشانها و اين همه موجودات و مخلوقات عجيب و حيرت آور از وجود خـدا و خـالقى حكايت مى كند كه نظام اين عالم به خاطر وجود اوست و او بوده كه اين دستگاه عظيم و پرشكوه را با نظم و ترتيب خيره كننده اش بوجود آورده است .

"مـهـدى " گـفـت :

گاهى ما در جهان آفرينش مشاهداتى داريم كه از نظر ما شايد آنها داراى نظم و ترتيب نبوده و حتى اثرات بى نظمى در آن پديدار مى باشد، آيا اينها مخالف با نظم عالم نيست ؟ من گفتم :

ممكن است كسى با نظر سطحى و از روى جهل به عالم بنگرد ولى به نظم امور و ترتيب عجيب دستگاه آفرينش پى نبرد، و حتى تصور كند به جاى نظم ، هرج و مرج و بى نظمى بر عالم حكومت مى كند.

مـثـلا بـه آسـمان نگاه كند و بپندارد كه نظم آنها هنگامى محقق مى شد كه اين ستارگان درخشان و چشمك زن ، همه بـه تـرتـيـب فـزونـى حـجـم و بـزرگـى ، پـهلوى يكديگر قرار گيرند نه آنكه يك ستاره كوچك بين دو كره بزرگ ديگر واقع شده و همگى درهم و برهم باشند.

و لذا بـا خـود بـگـويـد:

چـه هـرج و مرجى در آسمان پديدار است ! چه بى نظمى عجيبى بر عالم حكومت مى كند، بـبـين چگونه ستمگرانه و بيرحمانه اين كرات بزرگ و جلاد، ستاره به آن كوچكى را آن سوى آسمان محاصره كرده و مثل اينكه قصد حمله به او را دارند.

درسـت مـانـنـد رشـتـه مـرواريـد و گردن بند گران قيمتى است كه دانه هاى آن از هم پاشيده و هريك به طرفى افتاده و پراكنده شده باشند.

و چـه مـنـظـم و مـرتـب بـود اگـر ايـن ستارگان نورانى و پرفروغ به ترتيب بزرگ و كوچكى نزد يكديگر قرارگرفته و همه بر اساس نظم استقرار پيدا كنند.