نزديك ترين چيزها به ما خود ما هستيم ، بهتر است ابتدا از وجود خود آغاز كرده و اثرات عجيب و شگفت آور نظم را در وجود و جثّه كوچك خويش بيابيم .چه اينكه اولين امام و دومين رهبر مسلمانان ، حضرت "على بن ابيطالب " (عليه السّلام ) نيز مى فرمايد:خـودشـنـاسـى كـليد خداشناسى است ، يعنى انسان مى تواند، از نظام پيكره خود هم ، به عظمت پروردگار پى برده و او را بشناسد.
خطوط سر انگشتان
شما انگشتان خود را نگاه كنيد و قدرى در خطوط سرانگشت دقت كرده ، وباخطوط انگشتان ديگران مقايسه نمائيد.اگر بخواهيد بهتر به خطوط سرانگشتان پى برده و آنها را مشاهده كنيد، كافى است سر انگشت خود را در مركب فرو برده سپس بروى كاغذ سفيدى فشار دهيد.مـلاحـظـه مـى كنيد كه عين خطوط انگشتانتان بروى صفحه سفيد كاغذ منعكس شده و اثرات و نقوش آن كاملاً مشاهده مى شود.اكـنـون اگـر اثـرى از خـطـوط انـگـشـتان رفيقتان را نيز بنگريد مى بينيد نوع خطوط انگشتان شما با او كاملاً متفاوت بوده و فرق دارد!! ايـن كه سهل است ، مطلب مهم و قابل توجه آنجاست كه اگر خطوط سرانگشتان خود را با تمام مردم دنيا مقايسه كـنيد، به اين نتيجه مى رسيد كه هرگز نمى شود، انگشتان دو نفر از نظر خطوط آن ، يكجور و يكنواخت باشد، بلكه خطوط سرانگشتان همه افراد و مردم جهان با يكديگر مختلف و متغاير است .آرى ، نـقـوش انـگـشـتـان شما با متجاوز از پنج ميليارد ونيم جمعيت دنيا فرق دارد و هرگز دو انسان در تمام دنيا پيدا نمى شوند كه خطوط سرانگشتانشان يكسان و مساوى باشد.مـهـدى گـفـت :جـدا جـاى تعجب و حيرت است ، زيرا علم انگشت نگارى امروز، مطمئن ترين و سريع ترين راه را در تـشـخـيـص جرائم و شناختن مجرمين بوجود آورده و آن قدر قابل اعتماد و قطعى است كه امروز دستگاه پليس و جرم شناسى دنيا، بيش از هر چيز به آن تكيه مى كند.من گفتم :راستى بهت آور و حيرت انگيز است ، خارق العاده و شگفت آور است ، زيرا علم انگشت نگارى امروز ثابت كـرده كـه نـه تـنـهـا مردم فعلى كره زمين ، بلكه گذشتگان و آيندگان نيز خطوط سر انگشتانشان با يكديگر فرق دارد.زيـرا گـاهـى پس از گذشت چهل سال از وقوع جنايت ، مجرم را دستگير كرده و از روى همين خطوط انگشتانش او را مى شناسند.راستى آيا مى توان اين نظم عجيب و حيرت انگيز را به حساب تصادف و اتفاق گذاشت ؟ آيـا مـى تـوان ايـن عـمـل محيّرالعقول و دقيق را زائيده طبيعت كُور و كَر دانست ؟ آيـا مـى تـوان ايـن اخـتـلاف تـحـيـّرانـگـيـز و حـسـاب شـده را كـه حـتـى در يـك مـورد خـطـا نـمـى كـنـد، معلول طبيعت بى شعور و دور از خرد ناميد؟ آيـا مـمكن است شخص عاقلى تصوّر كند كه اين نظام بهت آور خود به خود بوجود آمده و صانع و خالقى نداشته است ؟ هرگز!! زيـرا مـا نـمـى تـوانـيم قبول كنيم كه صفحات يك كتاب صد ورقى ساده ، كه هر يك بوسيله شماره با ديگرى متفاوت و متمايز است ، بدون اعمال شعور و فكر پهلوى هم چيده شده و صحافى گردد.