شيعه و تصوّف - پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شيعه و تصوّف

چـنـانـكـه در بـالا گـفـتـه شد پس از "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) شايد تنها جمعيّتى كه از فِرَق اسلامى با تصوّف سخت مبارزه كردند شيعه دوازده امامى بودند و الاّ تمام فِرَق ديگر اسلام علاوه بر آنكه عكس العـمـلى در مـقـابـل آنـان از خـود نـشـان نـدادنـد بـلكـه بـا آغـوش بـاز هـم از آنـان استقبال مى نمودند.

مـثـلا اهل تسنّن كه اكثريّت مسلمانان را تشكيل مى دهند، معتقد بودند كه مغز و حقيقت اسلام تصوّف است و حتّى اكثر عرفا و متصوّفه بزرگ مانند ملاّى رومى و محى الدّين عربى ، سنّى مذهب بوده اند. ولى اگر در ميان شيعيان يك فـرد اظـهـار تـصـوّف مـى كرد، پيشوايان و علماء شيعه اوّلين كارى كه نسبت به او انجام مى دادند، خطّ قرمزى بـود كـه روى نام او مى كشيدند و اسم او را از طومار مسلمين خارج مى كردند و سپس او را تا سرحدّ تكفير و اعدام تعقيب مى نمودند، كه شايد حكايت "منصور حلاّج " بهترين گواه و شاهد مطلب ما باشد.

"شيخ بهائى " (عليه الرّحمه ) در كشكول مى نويسد:

"حـسـيـن بـن مـنـصـور حـلاّج " كـسـى بـود كـه اهـل بـغـداد كـلاّ فـتـواى جـواز قـتـل او را دادنـد و خـليـفـه عـبّاسى "المقتدر باللّه " او را به دست رئيس پليس خود سپرد و به او دستور داد كه بايد هزار تازيانه بر بدن او بزنند. و اگر زير تازيانه ها نمرد، باز هزار شلاّق ديگر به او زده شود تا بـمـيـرد و سـپـس سـر از بـدنـش جـدا كـنـنـد و آن را به دار آويزند و بدنش را آتش بزنند. و لذا تقريبا همه اين اعمال را نسبت به او به جرم گفتن "انا الحق " و اظهار تصوّفش انجام دادند".

آرى عـلمـاء شـيعه دائما بوسيله قلم و گفتار به پيروى از پيشوايانشان ، متصوّفه را طرد و لعن كرده و هيچگاه به آنها فرصت اظهار حيات در مذهب تشيّع نمى دادند.

1 - "سيّد مرتضى " كه از بزرگان علماء شيعه است ، در كتاب "تبصرة العوام " مى گويد:

"صوفيان از اهل سنّت اند و هر كه سنّى باشد آنها را اولياء و صاحب كرامت مى داند".

2 - "شيخ صدوق " در كتاب اعتقاداتش از صوفيه تبرّى جسته و مى گويد:

"خدايا ما را از ايشان قرار مده و تمام آنها را لعنت كن ".

3 - "شيخ مفيد" در شرح عقائد صدوق مى نويسد كه :

منصور حلاّج جزءِ شيعيان نمى باشد و پس از شرح مختصرى كه در مذمّت صوفيه مى دهد، مى گويد:

"نصارى و مجوس نزديكترند به ديانتها و ايشان دورترند".

4 - "علاّمه حلّى " در كتاب "نهج الحق " مى گويد:

"مذهب صوفيه از اهل سنّت است و همه كفر و زندقه است و شيعه چنين مذهبى ندارد".

5 - "خـواجـه نـصيرالدّين " در "قواعد العقائد" پس از آنكه مشروحا گوشه اى از اعتقادات صوفيه را مورد انتفاد قرار مى دهد، مى گويد:

"صوفيه اين مطالب را بر خلاف عقل و دانش گفته اند".

6 - "سيّد نعمت اللّه جزايرى " معتقد است كه :

مسلك تصوّف را خلفاء عبّاسى به چند منظور اختراع كرده اند:

1 - براى از بين بردن علوم و معارف پيشوايان شيعه .

2 - بـراى دور نـگـه داشـتـن مـردم از عـلم و دانـش و سـرگـرم كـردن آنـهـا بـه ريـاضـت هـاى بـاطـله و از جهل مردم كمال استفاده را كردن .

3 - به منظور آزادى كامل با حفظ اسم مذهب در مقابل سخت گيريهاى متشرّعه .

7 - "سـيـّد بـحـرالعلوم " فتواى قتل معصوم عليشاه و نور عليشاه را كه از بزرگان صوفيه بودند، داد. و به اين وسيله و دهها جمله ، ابراز تبرّى از اين دسته را مى نمود.

8 - "ملاّ احمد نراقى " در كتاب "معراج السعادة " مى نويسد:

"شـشـم از اهـل غـرور، صـوفـيـه و درويـشـانـنـد و غـرور ايـشـان از هـر طـايـفـه بـيـشـتـر اسـت و ايـشـان از اراذل ناس و پست ترين مردم عالمند".

9 - "علاّمه مجلسى " در كتابهاى خود تا توانسته از اين دسته مذمّت كرده و آنها را از دائره مسلمانان خارج نموده است .

10 - "مـلاّ صدرا" فيلسوف شرق كتاب "سرّ الاصنام " را در ردّ صوفيه نوشته و به اعتقاد او آنها در آن كتاب مفتضح شده اند.

و خـلاصـه هـر كـدام از عـلماء بزرگ شيعه كه بيشتر مورد توجّه مردم بوده اند شديدتر ابراز تبرّى نسبت به ايـن دسـته نموده و حتّى در اين عصر هم مراجع بزرگ تقليد شيعه به هيچ وجه حاضر نيستند با آنها كوچكترين موافقتى را داشته باشند.

ولى مـتـاءسـّفـانـه دسـت اسـتـعـمـار از ايـن حـسـّاسـيـت عـلمـاء شـيـعـه در مـقـابـل متصوّفه از صدر اسلام دائما سوء استفاده كرده و هر زمان كه آنان بر خلاف خواسته هاى استعمارگران اقـدامـى مـى نـمـوده انـد، صـوفيه را تقويت مى كرده تا بتوانند علماء شيعه را سرگرم به مبارزات عليه آنان بنمايند.

/ 103