حـالا كـه دانـسـتـيم تزلزل در كارها از نظر علم روانشناسى مرض است ، نمى توانيم اين حالت را به "پيغمبر اسـلام " (صـلى اللّه عـليـه و آله ) نـسـبـت دهـيـم و بـگوئيم "رسول اكرم " (صلى اللّه عليه و آله ) ذاتا استقامت نـداشـتـه اسـت و چـون از طـرفـى هـم بـه او امر شده بود كه بايد استقامت كند دچار مشكلاتى گرديد تا در مقام شكايت از سوره "هود" برخواست و گفت :"آه . سوره هود مرا پير كرد".آرى اعتراض شما صحيح است ، ما نمى توانيم بگوئيم كه "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) در برابر دسـتـورات الهـى و تبليغ رسالت استقامت ذاتى نداشته و خود را با زحمت وادار به استقامت و پايدارى مى كرده اسـت . بـا آنـكـه آيه "ا مَنَ الرَّسُولُ"((44))به ما مى گويد كه :"پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) به صـحـّت گـفـتـار و كـردار خـود و آنـچـه بـه او وحـى مـى شـده ايـمـان و اعـتـقـاد كـامل داشته و با شجاعت تمام در پى هدف خود حركت مى نموده است . و اين نسبت بر "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) شايسته نيست ، با آنكه مى دانيم معصوم بوده و حتّى آنقدر عادتهاى مستحبه پرزحمت را انجام مى داده كـه در حـق او آيـه "ط ه م ا اَنـْزَلْن ا عـَلَيـْكَ الْقـُرْآنَ لِتـَشـْق ى ".((45))يـعـنـى :اى پيغمبر، ما قرآن را بر تو نـازل نـكـرده ايـم كـه خـود را تـا ايـن حـدّ بـه مـشـقـّت بـيـنـدازى ، نازل شده است .علاوه چنانكه جنابعالى متذكّر آن بوده ايد در سوره "شورى " نظير اين آيه شريفه وجود دارد، با آنكه "پيغمبر اسـلام " (صـلى اللّه عـليـه و آله ) از آن سـوره نـاراحـتـى نـداشـته و بلكه از سوره "واقعه " كه در آن امر به استقامت ديده نمى شود شكايت كرده است . اينها همه دليل است بر اينكه "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) از امر به استقامت پير نشده و بلكه علّت ديگرى دارد كه بايد از سوره "هود" و "واقعه " جستجو كرد.بنابراين ما وقتى اين دو سوره را كاملا تحت مطالعه قرار مى دهيم آنچه مى بينيم در سوره "هود" و سوره "واقعه " وجـود دارد كـه مـمـكـن اسـت بـيـشـتـر از هـر چيز "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) را محزون كرده باشد نقل عذابهاى دنيوى و اخروى است كه در سوره هود و واقعه براى افراد عاصى و سركش وعده داده شده است .پروردگار متعال در سوره "هود" بيشتر از هر چيز به نقل قـصـص انـبـيـاء گـذشـتـه و سـرپـيـچـى مـردم آن زمـان از قـوانـيـن آسـمـانـى و دسـتـوراتـى كـه بـر آنـان نـازل شـده تـكـيـه كـرده و آن را وسيله تنبيه مردم مسلمان قرار داده است البتّه در اين صورت جا دارد كه "پيغمبر اسـلام " (صـلى اللّه عـليـه و آله ) از شنيدن اين آيات و كوتاهى مردم مسلمان از انجام وظيفه دينى متاءثّر شود و فرتوت گردد.امّا در سوره "واقعه " بيشتر از هر چيز سخن از عذابهاى اخروى به ميان آورده و پروردگار بزرگ اوصاف جهنّم و آتـش سـوزان آن را يـادآور شـده اسـت بـاز در اين صورت هم "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) حق دارد ناراحت باشد و براى تذكّر مردم بگويد سوره "واقعه " مرا پير كرده است .و يا بايد علّت فرسودگى "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) را (از نظر روايت ابن عباس ) تنها از آيه "فاستقم كما امرت " جستجو نمود.در سوره "هود" آيه 112 پروردگار متعال مى فرمايد:پايدار باش آن چنانكه امر شده اى و همچنين كسانى كه از كفر به اسلام برگشته اند و به تو ايمان آورده اند بـايـد پـايـدار بـاشـنـد و از حـدود و قـوانـيـن پروردگار تجاوز ننمايند، زيرا خدا به آنچه مى كنند بينا است .((46))در سوره "شورى " آيه 15 مى فرمايد:"ثابت قدم باش ، چنانكه امر شده اى و پيروى از خواهشهاى نفسانى آنان منما".((47))تـفـاوتـى كـه بـيـن ايـن دو آيـه اسـت ايـن اسـت كـه :در آيـه سـوره "هـود" "رسول اكرم " (صلى اللّه عليه و آله ) ماءمور است كه هم خود او استقامت كند و هم مردم مسلمان را وادار به ثبات و پايدارى نمايد؛ ولى در آيه سوره "شورى " فقط ماءموريت دارد كه خودش پايدارى كند و بلكه از خواسته هاى نفسانى مردم مسلمان و كفّار هم پيروى ننمايد. پس بايد علّت شكستگى آن حضرت را در جمله دوّم آيه سوره "هود" دانـسـت و آن امـر الهـى اسـت كـه "پـيـغـمـبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) مردم را وادار به استقامت و پايدارى نمايد.