1 - "نبى مكرّم اسلام " (صلى اللاه عليه و آله ) در شهر مدينه واقع در شبه جزيره عربستان به رسالت مبعوث گشت ، مردم مكّه بيشتر، فرزندان حضرت ابراهيم بودند و اكثرا به آن حضرت منسوب مى شدند.اعـراب نـيـز تعصب خاصى نسبت به نياكان و اجداد خود داشته و در اين جهت سخت پاى بند و مقيد بودند. "پيامبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) به خاطر مصلحت انديشى و اقتضاى سياست اجتماعى و مديريت و رهبريش ، با در نـظـر گـرفـتـن ايـن كـه هـمـه اديـان در اصـول و اركان متفق و يكسان بوده اند از آن جهت روش خود را تابع آئين "ابراهيم " معرفى فرموده كه تعصب اعراب جاهل و مغرور را سركوب نكرده و يكباره با اعتقادات و افكار آنها به مبارزه و پيكار برنخواسته باشد، زيرا در غير اين صورت ممكن بود اعراب متعصب آن روز، كه سخت پايبند به روش نـيـاكان و اجداد خود بودند، بلافاصله با حضرتش عَلَم مخالفت و پيكار برداشته و به هيچ قيمت حاضر بـه پذيرش گفتار و شنيدن كلمات رسول خدا نگردند، روى اين حساب خداى تعالى به "پيامبر اسلام " (صلى اللّه عـليـه و آله ) دسـتـور مى دهد تا بر اساس مصلحت آن روز، خود را تابع حضرت "ابراهيم " معرفى كرده و با اين سخن ، آنها را آماده ساخت تا سخنانش را بشنوند و بتواند به تدريج برنامه و طرحهاى اصلاحى خود را در جامعه پياده كند.2 - بـعـد از حـضـرت "مـوسـى " (عـليـه السـّلام ) يـهـوديـان ، بـرنـامـه هـاى اصـيـل و حـقـيـقـى تـوحـيـدى مـذهـب "مـوسـى " (عـليـه السـّلام ) را دسـتـخـوش طـوفـان اميال و خواسته هاى خود قرار داده و چهره واقعى آن را مسخ كردند، نسبت به خدا مشرك شده و "عزير" را پسر خدا دانستند.مـسـيـحـيـان هـم آئيـن پـاك و منزه "عيسى بن مريم " (عليه السّلام ) را تحريف نموده و به كجروى و انحطاط دچار گـرديدند، آنها نيز دچار شرك شده و حضرت "عيسى " را فرزند خدا دانستند؛ يهوديان به شرك و مردم مسيحى مذهب به سه گانه پرستى و تثليث شهرت يافته و معتقد بودند كه خدا سه تا است ، (اب ) خداى پدر، و (ابن ) خـداى پـسـر و روح القـدس ، و آن چنان اين دو گروه به شرك معروف بودند كه اگردرآن زمان در بين اعراب نـامـى از يـهود و يا نصارى به ميان مى آمد، بلافاصله اين جهت كه يهوديان عزير و مسيحيان عيسى را پسر خدا مـى دانـسـتـنـد در اذهـان مردم تجلى كرده و افكار را به خود متوجه مى كرد، تا آنجا كه قرآن نيز آنها را اين چنين معرفى كرده و در توصيفشان مى فرمايد:يـهـوديان مى گويند:"عزير پسر خداست " و مسيحيان مى گويند:"مسيح فرزند خداست "، اين گفتار ايشان است كه به زبانهاى خويش مى گويند و گفتار كسانى را كه در گذشته كافر بودند تقليد مى نمايند، خدا ايشان را بكشد، چگونه منحرف مى شوند.((147))و در مورد حضرت "عيسى " (عليه السّلام )، مطلب صريح تر و مشهورتر بوده تا آن حد كه خود پروردگار در قرآن خطاب به "عيسى " مى فرمايد:اى عـيـسـى ، تـو بـه مردم گفتى كه غير از خدا، من و مادرم را دو خدا براى خود اتخاذ كنيد؟ سپس عيسى عرض مى كند:منزهى تو، مرا نشايد كه آنچه حق من نيست گويم ، اگر من اين چنين گفته بودم تو مى دانستى ، هر چه در نفس من است تو آگاهى و آنچه در ذات توست من نمى دانم ، كه براستى تو داناى نهانها و غيب ها هستى .((148))بـنـابـرايـن اگـر "پـيـامـبـر اسـلام " (صلى اللّه عليه و آله ) خود را پيرو مذهب حضرت "موسى " و يا "عيسى " معرفى كرده و روشش را تابع آنها اظهار مى داشت ، در همان آغاز و ابتداى رسالت ، به خاطر آن شهرت غلط و ناستوده اى كه از طرز فكر و روش يهوديان و مسيحيان در اذهان مردم نقش بسته بود، تصور مى كردند كه آئين اسـلام نـيـز بر اساس شرك و سه گانه پرستى بنياد شده و "پيامبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) هم اين چنين ايده اى دارد.