التقاطى بودن تصوّف - پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاسخ به سؤ الات فلسفی و اعتقادی - نسخه متنی

سید حسن ابطحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همان طورى كه دلاوران ايرانى استقلال سياسى ايرانى را به نيروى بازو و ضربات شمشير حفظ نمودند به هـمـان گـونـه عـرفـاى بـزرگ ايـرانـى بـا نـيـروى عـرفـانـى مـلكـوتـى خود اصالت نژادى و آزادى و وسعت استقلال انديشه و روح ايرانيان را "در برابر اسلام عربى باقى نگه داشتند".

ملاحظه مى فرمائيد كه اين مرد چگونه تصوّف را در مقابل اسلام قرار داده و آن را از اسلام جدا مى داند.

"پيشواى هشتم " مسلمانان در ضمن حديثى فرموده :

مسلمانى كه در نزد او نام متصوّفه برده شود و او از آنان بيزارى نجويد مسلمان نيست .

و هـمـچـنـيـن مـورّخـين در تاريخ حالات پيشوايان اسلام نوشته اند كه آنان هميشه با متصوّفه زمان خود در مبارزه بوده اند.

ما در اينجا براى توضيح مطلب فوق ناگزيريم به گوشه اى از خصوصيّات و چگونگى پيدايش تصوّف و نـظـرات مـتصوّفه و ابراز انزجار علماء بزرگ اسلامى از اين مسلك غلط اشاره كنيم تا براى همگان روشن شود كه اين راه هم مانند راه فلاسفه محال است انسان را به معرفت خدا برساند.

بـعـضـى فـكـر كرده اند كه تصوّف در حقيقت مغز و حقيقت كلّيه اديان جهان است ولى طرفداران اين مسلك به هيچ وجـه بـه آن رضـايـت نـدارنـد و بـلكـه مـى گـويـنـد:

"تـصـوّف داراى اصـالت خـاصـّى اسـت كـه هـمـيـشـه در مقابل اديان جهان استقامت كرده و شخصيّت خود را از دست نداده است ".

چنانكه در بالا گفتيم آقاى "توحيدى پور" در مقدّمه "نفحات الانس " جامى مى گويد:

"تصوّف ايرانى مظهر عظمت معنوى و صفاى دل و كمال عقل و بزرگى روح و بيان كننده خصوصيّات ملّى و نژادى ايرانيان است .

هـمـان طـوريـكـه دلاوران ايـرانى استقلال سياسى ايران را به نيروى بازو و ضربات شمشير حفظ كردند به هـمـان گـونـه عـرفـاء بـزرگ ايـران بـا نـيـروى عـرفـان مـلكـوتـى خـود اصـالت نـژادى و آزادى و وسـعـت و استقلال انديشه و روح ايرانيان را در برابر اسلام عربى باقى نگه داشتند".

و نيز دكتر "قاسم غنى " در كتاب "بحثى در تصوّف " مى نويسد:

"اين عدم تعصّب و آزادگى و وسعت مشرب انسان است كه مذهب تصوّف را مذهب التقاطى بداند".

مـذهـب التـقـاطى اين است كه انسان تا مى تواند نبايد خود را پابند به دين و مسلك خاصّى بكند و بلكه هميشه بايد بكوشد كه از هر دينى نمونه اى بردارد و هيچگاه خود را اسير ديانت خاصّى نكند.

مـلاّى رومـى در كـتـاب مثنوى ، اسلام و مسيحيت و يهوديت و ديگر اديان را به يك نظر مى نگرد و سبب اختلاف بين مـذاهـب را تـنـهـا ظـاهـر و رنـگ دانـسـتـه و تـصـوّف كـه مـسـلك خـود او بـوده ، نـسبت به بى رنگى داده و يا او را اصول رنگها دانسته و مى گويد:




  • هست بى رنگى اصول رنگها
    چون كه بى رنگى اسير رنگ شد
    رنگ را چون از ميان برداشتى
    موسى و فرعون دارند آشتى



  • صلح هاباشد اصول جنگها
    موسيى با موسيى در جنگ شد؟
    موسى و فرعون دارند آشتى
    موسى و فرعون دارند آشتى



تاريخ تصوّف

مورّخين معتقدند كه تاريخ پيدايش تصوّف از سالها قبل از ميلاد مسيح شروع شده و آنچه از تتبّع در كتب تاريخ اسـتـفـاده مـى شـود، ايـن اسـت كـه تـصـوّف در يونان قديم بوجود آمده و زائيده فلسفه يونان و حتّى طرفداران اوّليه آن ، فلاسفه الهى يونان بوده اند.

"ابـوريـحـان بـيـرونى " و مستشرق معاصر آقاى "همامر"((19))

و عدّه زيادى از دانشمندان اين فن عقيده دارند كه حتّى لفظ صوفى مشتقّ از واژه يونانى (صوفيا كه به معناى دانش ) است گرفته شده است .

بـنـابـرايـن سـابـقـه تـصـوّف بـسـيـار قـديـمـى اسـت و بـدون تـرديـد در عـصـر و زمـان اديان بزرگ دنيا در مقابل آنها خودنمائى مى كرده است .

التقاطى بودن تصوّف

چـون اسـتـعمارگران بشرى براى پيشرفت مقاصد شومشان هميشه از همه چيز بخصوص از دين به نفع خود مى خـواسـتـه انـد اسـتـفـاده كـنـنـد و از طـرفـى مـسـلك تـصـوّف داراى بـهـتـريـن وسائل استعمارى از قبيل وحدت وجود و وحدت موجود و جبر و انزوا و بى بندوبارى بوده است آن را با همه اديان مـخـلوط كرده و قوانينش را در مذاهب مختلف جهان به كار انداخته و بوسيله آن جمعى از مردم را تحت استعمار كشيده اند.

مـن هـم در سـابـق مـثـل هـمـه مـردم فكر مى كردم كه تصوّف زائيده مكاتيب و اديان گذشته است ، چنانكه "توحيدى پور" در مقدّمه كتاب "نفحات " مى نويسد:

"جـمـعـى از محقّقين تصوّف را زائيده فلسفه و افكار هندى دانسته و عدّه اى آن را ماءخوذ از ديانت مسيح و رهبانيت و زهد انجيل شمرده و دسته اى آن را زائيده فلسفه يونان خصوصا فلسفه افلاطونيان جديد تصوّر نموده اند".

ولى در حقيقت تصوّف ايرانى عكس العمل روح آريائى در برابر اسلام عربى است .

ولى پـس از تـحقيق بيشترى دانستم كه در حقيقت ، مبدا تصوّف به صورت روشنى معلوم نيست كه از كجا بوجود آمـد و از چـه زمـان مـورد تـوجـّه دانشمندان جهان قرار گرفته است امّا براى من اين موضوع مسلّم شد كه هيچ يك از اديان بزرگ جهان با اصول تصوّف موافقت نكرده ولى هر مذهبى كه طرفدارانش بى علاقه تر و كم اعتقادتر به آن دين بوده اند با كمك استعمارگران ، تصوّف بيشتر توانسته در آنها رخنه كند.

حـتـّى مـطـالعـه دقيق تاريخ ، براى هر فرد منصفى روشن مى كند كه در يونان قديم بوسيله تزريق همين مسلك بـوده كـه ثـروتـمـنـدان از شـرّ فـقـرا و بـيـچـارگـان و بـخـصـوص بـردگـان مـحـفـوظ مـى مـانـدنـد؛ زيـرا اصـول تـصوّف انزوا و رهبانيت وترك دنيا را تعليم مى دهد و مى گويد:

"بايد دنيا را براى دنياداران گذاشت ".

/ 103