دانستنى هاى بشر نيز صورت منعكس شده علم است كه در آئينه فكر و درك او انعكاس يافته و معلومات ناميده مى شـود. بـنـابـرايـن ذات و مـاهـيـت عـلم ، حـقـيـقـتـى اسـت مـجـرد، كـه نـه اول و آخـر داشـتـه و نـه بـه زمـان و مكان و تعدد محدود مى شود. اين چنين موجود مجردى ديگر معنا ندارد كه داراى جـسـم بـوده و يـا ديـده شـود، لذا هـر چـيـزى كـه مـجـرد نـبـاشـد از مـاده اسـت ، و مـاده نـيـز دائمـا در تـغـيـيـر و تـبـديـل بـوده ، رو بـه زوال و نـقـصـان اسـت ، و يـا مـحـتـاج بـه زمـان و مـكـان بـوده بـه نـور و رنـگ و شكل محكوم مى باشد.
دربـاره خدا نيز بنا بدليل عقل مى گوئيم :
خدا علم و قدرت بى نهايت است كه مجرد بوده و مكان و زمان و تعدد و سـائر اوصـاف مـاديـات در او مفهومى ندارد، و هنگامى كه از مكان و زمان و جسم مبرا و منزه بود، مسلما ديده نمى شود، و تصور جا و مكان درباره او غلط و نامعقول است .
اسلام نيز بموجب منطق قرآن كه مى فرمايد:
"لا تُدْرِكُهُ الاَْبْصا رُ".((157))
معتقد است كه ذات الهى مجرد و غير قابل رؤ يت بوده ، با ديدگان ظاهرى ديده نمى شود.
حـسـيـن گـفـت :
ولى مـن آنچه در تورات و انجيل مطالعه كرده ام ، با مطالب جنابعالى درباره خدا منافات دارد، و كليسا خدا را موجودى داراى جسم و رؤ يت معرفى مى كند.
بله ، مسيحيت امروز و تورات و انجيل فعلى در مورد اين مساءله ، دچار انحرافات و كجرويهاى بسيارى شده و خدا را مـوجـودى ضـعـيف ، و داراى جسم معرفى كرده است ، تا جائى كه تمام صفات يك انسان معمولى را به او نسبت داده و خصوصيات ماده را در باره او قائل است ، مثلا درباب (1 و 2 و 3 سفر پيدايش ) مى گويد:
"خدا دروغ گفت و خدعه نمود و همه چيز بر او مخفى است ".
"در باغ مى خراميد".
"و مانند يكى از افراد بشر است ".
چنانكه ملاحظه مى كنيد، علاوه برآنكه خدا را موجودى جاهل و بى اطلاع معرفى نموده او را داراى جسم دانسته و راه رفتن ، دروغ گفتن و حتى تعدد را بوى نسبت داده است .
در جاى ديگرى مى گويد:
"و كشتى گرفت ".((158))
"و موسى خدا را ديد".((159))
"خدا دست و پا دارد".((160))
آرى ايـن بـود مـعـرفـى نـاقـص و حـتـى غـلط كـليـسـا و مـكـتـب مـسـيـحـيـت كـه دربـاره خـدا بـه اعـتـقـاداتـى خـلاف عـقـل و وجـدان و فـطـرت قـائل اسـت ، البـتـه بـاز فـرامـوش نـشـود كـه مـراد از مـسـيـحـيـت و مـكـتـب آن تـورات و انـجيل تحريف شده امروز و چهره ها و انديشه هاى مسخ شده كنونى آن مى باشد، و همين دليلى است بر آنكه مدت مذهب مسيح و دوران آن سپرى شده و تورات و انجيل فعلى نمى تواند صفات پروردگار را كه اساس معارف است آن چـنـانـكـه هـسـت تـوضـيـح دهـد، و لذا هـر زمـان كـه سـخـنـى از تـورات و انـجـيل و يا مكتب مسيح به ميان آمد، منظور وضع كنونى و كتاب مقدس فعلى است نه حقيقت آسمانى و تحريف نشده آن .
حـسـيـن گـفـت :
از بـيـانـات جـنابعالى در اين زمينه متشكرم و سخنان شما راجع به اين مساءله واقعا قانع كننده و مطابق با موازين عقلى بود.
در مـدتـى كـه ايـن سـه نـفـر در مشهد از طرف "كانون بحث و انتقاد دينى " پذيرائى مى شدند در جلسه عمومى كـانـون آقـاى مـحـمـد عـلى از طـرف خـود و دوسـتـانـشـان قـدرى صـحـبـت كـردنـد، كـه انـشـاءالله وبـه فضل خداوند شايد دراين كتاب قسمتى از سخنرانى ايشان را درج كنيم .
ساعات فراغت جوانان بايد چگونه بگذرد؟
مـا بـخـاطـرنـيـاز شـديـدى كه درباره اين مساءله اساسى احساس مى شود و بخاطر پرسشهاى فراوانى كه در اوراق رسـمـى "كانون بحث و انتقاد دينى " از اين مؤ سسه شده ما را بر اين حقيقت واداشت تا بررسى فشرده اى در مورد تفريحات ، و نقش آن در زندگى ، و اثرات تفريح در پيشبرد برنامه هاى روزمره بنمائيم .