مجمع المسائل

یوسف صانعی

جلد 1 -صفحه : 225/ 138
نمايش فراداده

نكاح (زناشويى)

(س 1202) پسرى مى خواهد ازدواج كند و مى داند كه اگر ازدواج نكند، به حرام مى افتد، امّا پدر و مادر وى تا پنج سال ديگر اجازه ازدواج را به او نمى دهند و اگر بدون اذن پدر و مادر خود، ازدواج كند باعث آزار و اذيت آنان مى شود، آيا چنين ازدواجى صحيح است يا خير؟ ج ـ در ازدواج پسر، رضايت پدر و مادر شرط نيست، امّا بايد ازدواج در محاضر قانونى انجام و ثبت شود.  7/3/73

(س 1203) كسى كه به خاطر نداشتن زن، به حرام مى افتد و ازدواج براى او واجب است، با توجه به اينكه دانش آموز بوده و هنوز در خانه پدرى زندگى مى كند و امكانات ازدواج را ندارد و از نفس خود و وسوسه هاى شيطان هم در امان نيست و گاهى نيز ممكن است به حرام بيفتد، وظيفه اش چيست؟ ج ـ بايد خود را حفظ كند، و او مشمول آن وجوب شرعى نيست.     15/2/74

(س 1204) آيا گرفتن زن دوم با وجود همسر اول، جايز است يا نه؟ ج ـ اگر كسى مى ترسد كه نتواند بين همسرانش به عدالت رفتار كند، نمى تواند ازدواج مجدّد نمايد و بايد توان اجراى عدالت در بين آنان را احراز كند; همچنين اگر شك دارد كه آيا مى تواند عدالت را اجرا كند يا نه، نيز حقّ ازدواج مجدّد را ندارد، چون شرط جواز بايد احراز گردد.  20/3/76

(س 1205) نظر حضرت عالى راجع به عقد معاطاتى در نكاح چيست؟ منظور اين است كه آيا معيار حليّت در نكاح، صرفاً گفتن لفظ «أنْكَحْتُ» است يا فقط نيّت و قصدِ انشا و رضايت قلبى طرفين كفايت مى كند؟ در صورتى كه معيار، شقِّ اول باشد، آيا به صِرف اينكه كلمه «أنْكَحْتُ» را بر زبان بياوريم، سبب حليّت مى شود؟ و اگر ملاك، روح توافق و قصد انشاى طرفين است، در اين فرض چه لزومى به اداى لفظ مخصوص است; به علاوه اينكه به جاى آن الفاظ مخصوص، مى توان به وسيله حركات نيز از قصد و رضايت طرفين مطّلع شد.

ج ـ در ازدواج، رضايت طرفين و اجراى صيغه عقد، شرط است و معاطات صحيح نيست و عدم صحّتش اجماعى است; بلكه ارتكاز و ابنيّه عقلائيّه نيز بر عدم صحّت است و آنچه امام(قدس سره) در بحثهاى فقهى فرموده اند، مربوط به امكان و مقام ثبوت است نه اثبات و وقوع.   16/3/75

(س 1206) منظور از اينكه دختر بايد رشيده باشد و شوهرْ كفو او باشد، چيست؟ و به طور كلّى، دختر در چه سنّى به اين حد خواهد رسيد؟ ج ـ رشد دختر، سنّ خاصّى ندارد، چون معيار، درك مسائل زندگى است و اينكه با چه مردى و با چه خصوصيتى مى توان زندگى كرد; البتّه نه در حدّ بالا، بلكه درك در حدّ پايين هم كافى است و همين مقدار كه ازدواج را درك كند، رشد او محقّق شده است و علاوه بر رشد، بلوغ نيز شرط است; امّا كفو بودن شوهر، به اسلام اوست و شخصيتهاى اجتماعى در كفو بودن دخالتى ندارد.     22/6/71